خطبه ای از امیر مومنان بخش ۱

بدون نظر »

سلیم بن قیس هلالی گوید: امیر مؤ منان (علیه السلام ) خطبه ای ایراد فرمود بدین ترتیب که پس از حمد و ثنای الهی درود بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله ) فرستاد سپس فرمود:
آگاه باشید که آنچه بیشتر از آن بر شما بیمناکم دو خصلت است : پیروی از هوای نفس و آرزوی دراز، اما پیروی از هوای نفس شخص را از حق باز دارد، و اما آرزوی دراز آخرت را بدست فراموشی سپارد، آگاه باشید که همانا دنیا پشت کنان کوچ کرده ، و آخرت روی کنان (به سوی شما) روی نموده ، و برای هر یک از ایندو فرزندان (و علاقه مندانی ) است ، شما از فرزندان (و علاقه مندان ) آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید، زیرا که امروزه روز عمل است و حسابی در کار نیست ، و فردای قیامت روز حساب است و عملی در کار نیست و جز این نیست که آغاز وقوع فتنه ها و آشوبها از هواهای نفسانی پیروی شده و احکامی است که بدعتگزاری شده و در آنها با حکم خدا مخالفت شود و مردانی در آنها بجای مردان دیگر سرپرستی آن احکام را به عهده گیرند.
آگاه باشید که اگر حق خالص و پاک (از باطل در میان مردم ) بود هیچ اختلافی در کار نبود، و اگر باطل خالص (از حق ) نیز می بود بر هیچ خردمندی پوشیده نمی ماند، ولی از هر کدام آنها مشتی برگرفته شده و آنها را با هم آمیخته اند، و در اینجاست که شیطان بر دوستان خود استیلا یابد و آنانکه جانب خدا برایشان سرانجام نیک پیش بینی شده نجات یابند، من خود شنیدم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) که می فرمود چگونه اید در آنوقتی که شما را در بر گیرد فتنه (و گمراهی ) آنچنانی که کودک خردسال در آن پرورش یابد و مرد بزرگسال در آن پیر شود، مردم بدان طریقه کج بروند و آن را برای خود روش و سنتی قرار دهند که چون چیزی از آن روش کج به روش حق تبدیل یابد بگویند: سنت تغییر یافته و کار زشتی به نظر مردم بیاید، سپس بلا و گرفتاری سخت شود و ذریه و نژاد (مسلمانان ) به اسارت افتند. و فتنه و آشوب آنانرا درهم بکوبد چنانچه آتش هیزم را بکوبد و آسیا دانه گندم را.
آنان برای غیر خدا مسئله آموزند، و برای غیر عمل دانش جویند، و با کارهای آخرت دنیا طلبند
مطالب مشابه
خطبه ای از امیر مومنان بخش ۲
خطبه ای از امیر مومنان بخش ۳

حکمت های نهج البلاغه ۲۹۱تا ۲۹۵

بدون نظر »

حکمت ۲۹۱
روش تسلیت گفتن
(اخلاق اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: (جهت تسلیت گفتن به اشعث بن قیس در مرگ فرزندش) ای اشعث اگر برای پسرت اندوهناکی، به خاطر پیوند خویشاوندی سزاواری، امّا اگر شکیبا باشی هر مصیبتی را نزد خدا پاداشی است. ای اشعث اگر شکیبا باشی تقدیر الهی بر تو جاری می‏شود و تو پاداش داده خواهی شد و اگر بی تابی کنی نیز تقدیر الهی بر تو جاری می‏شود و تو گناه کاری. ای اشعث پسرت تو را شاد می‏ساخت و برای تو گرفتاری و آزمایش بود، و مرگ او تو را اندوهگین کرد در حالی که برای تو پاداش و رحمت است.
حکمت ۲۹۲
عزای پیامبر علیه السّلام و بی‏تابی‏ها
(اعتقادی) و درود خدا بر او، فرمود: (به هنگام دفن رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) همانا شکیبایی نیکوست جز در غم از دست دادنت، و بی‏تابی ناپسند است جز در اندوه مرگ تو، مصیبت تو بزرگ، و مصیبت‏های پیش از تو و پس از تو ناچیزند.
حکمت ۲۹۳
دوستی با احمق هرگز
(اخلاقی، اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: همنشین بی‏خرد مباش، که کار زشت خود را زیبا جلوه داده، دوست دارد تو همانند او باشی.
حکمت ۲۹۴
فاصله میان شرق و غرب
(علمی) و درود خدا بر او، فرمود: (از فاصله میان مشرق و مغرب پرسیدند، فرمود:) به اندازه یک روز رفتن خورشید.
حکمت ۲۹۵
شناخت دوستان و دشمنان
(اخلاقی اجتماعی، سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: دوستان تو سه گروهند، و دشمنان تو نیز سه دسته‏اند، امّا دوستانت: دوست تو و دوست دوست تو، و دشمن دشمن تو است، و امّا دشمنانت، پس دشمن تو، و دشمن دوست تو، و دوست دشمن تو است.

مختصری از اخلاق پیامبر (ص)

بدون نظر »

چون راه می رفت قدمها را به روش مـتکبّران بر زمین نمی کشید و با تاءنی و وقار راه می رفت و چون به جانب خود ملتفت می شـد کـه بـا کـسـی سـخـن گـوید به روش ارباب دولت به گوشه چشم نظر نمی کرد بـلکـه بـا تـمـام بـدن مـی گـشـت و سـخـن مـی گـفـت و در اکـثـر احوال دیده اش به زیر بود و نظرش به سوی زمین زیاده بود و هرکه را می دید مبادرت بـه سـلام مـی نـمـود و انـدوهـش پیوسته بود و فکرتش دائم و هرگز از فکری و شغلی خـالی نـبـود و بـدون احـتـیـاج سـخن نمی فرمود و کلمات جامعه می گفت که لفظش اندک و مـعـنیش بسیار بود و از افاده مقصود قاصر نبود و ظاهر کننده حق بود و خُویَش نرم بود و درشـتی و غلظت در خُلق کریمش نبود و کسی را حقیر نمی شمرد و اندک نعمتی را عظیم می دانست و هیچ نعمتی را مذمّت نمی فرمود امّا خوردنی و آشامیدنی را مدح هم نمی فرمود و از بـرای فوت امور دنیا به غضب نمی آمد و از برای خدا چنان به خشم درمی آمد که کسی او را نمی شناخت و چون اشاره می فرمود به دست اشاره می نمود نه به چشم و ابرو و چون شـاد مـی شـد دیـده بـر هـم مـی گـذاشـت و بـسیار اظهار فرح نمی کرد و اکثر خندیدن آن حـضـرت تـبـسـم بـود و کـم بـود کـه صـدای خـنـده آن حضرت ظاهر شود و گاه دندانهای نـورانیش مانند دانه های تگرگ ظاهر می شد در خندیدن و هرکس را به قدر علم و فضیلت در دین زیادتی می داد و در خور احتیاج متوجّه ایشان می شد و آنچه به کار ایشان می آمد و موجب صلاح امّت بود برای ایشان بیان می فرمود ومکرر می فرمود که حاضران آنچه از من می شنوند به غائبان برسانند و می فرمود که برسانید به من حاجت کسی را که حاجت خـود را بـه مـن نـتـوانـد رسـانید و کسی را بر لغزش و خطای سخن مؤ اخذه نمی فرمود و صـحـابه داخل می شدند به مجلس آن حضرت طلب کنندگان علم ، و متفرّق نمی شدند مگر آنـکـه از حلاوت علم و حکمت چشیده بودند و از شرّ مردم در حَذَر بود امّا از ایشان کناره نمی کـرد و خـوشـروئی و خوشخوئی را از ایشان دریغ نمی داشت و جستجوی اصحاب خود می نـمـود و احـوال ایـشـان مـی گـرفـت و هـرگـز غـافـل از احـوال مـردم نـمـی شـد مـبـادا کـه غـافـل شـونـد و بـه سـوی بـاطـل مـیـل کـنـنـد و نـیـکـان خـلق را نـزدیـک خـود جـای مـی داد و افـضل خلق نزد او کسی بود که خیرخواهی او برای مسلمانان بیشتر باشد و بزرگترین مردم نزد او کسی بود که مواسات و معاونت و احسان و یاری مردم بیشتر کند
منتهی الامال
مطالب مشابه
در بـــیـــان خـــلقـــت و شـــمـائل حـضـرت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم
دوران شیر خوارگی پیامبر (ص)
لحظات آخر عمر پیامبر (ص) وممانعت از نوشتن نامه رسول خدا
ذکر بعضی از وقایع شب تولد پیامبر (ص)۲
ذکر بعضی از وقایع شب تولد پیامبر (ص)
در ولادت با سعادت پیامبر اسلام (ص)
در ذکر نسب رسول خدا (ص) ازدواج ووفات عبدالله(ع)
در ذکر نسب رسول خدا (ص) {عبدالله}
ذکر نسب رسول خدا (ص){ عبدالمطلب وحفر زمزم)
در ذکر نسب پیامبر اسلام (ص) {عبد المطلب}

در بـــیـــان خـــلقـــت و شـــمـائل حـضـرت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم

بدون نظر »

بـدان کـه حـضـرت رسـول صلی اللّه علیه و آله و سلّم در دیده ها با عظمت می نمود و در سـیـنه ها مهابت او بود، رویش از نور می درخشید مانند ماه شب چهارده ، از میانه بالا اندکی بـلنـدتـر بـود و بـسـیار بلند نبود و سر مبارکش بزرگ بود و مویش نه بسیار پیچیده بـود و نـه بـسـیـار افـتـاده و مـوی سـرش اکثر اوقات از نرمه گوش نمی گذشت و اگر بـلنـدتـر مـی شد میانش را می شکافت و بر دو طرف سر مـی افـکـنـد و رویش سفید و نورانی بود و گشاده پیشانی بود و ابرویش باریک بود و مـقـوّس و کشیده بود و رگی در میان پیشانیش بود که هنگام غضب پرمی شد و برمی آمد و بینی آن جناب باریک و کشیده بود و میانش اندکی برآمدگی داشت و نوری از آن می تافت و مـحـاسـن شـریفش انبوه بود و دندانهایش سفید و برّاق و نازک و گشاده بود گردنش در صـفـا و نـور و اسـتـقـامـت مـانـنـد گـردن صـورتـهـائی بـود کـه از نـقـره مـی سـازنـد و صیقل می زنند.
اعـضـای بـدنـش همه معتدل و سینه و شکمش برابر یکدیگر بود. میان دو کتفش پهن بود و سـر اسـتخوانهای بندهای بدنش قوی و درشت بود و اینها از علامات شجاعت و قوّت است و در مـیـان عـرب مـمـدوح است . بدنش سفید و نورانی بود و از میان سینه تا نافش خط سیاه باریکی از مو بود مانند نقره که صیقل زده باشند و در میانش ‍ از زیادتی صفا خطّ سیاهی نـمـایـد و پستانها و اطراف سینه و شکم آن حضرت از مو عاری بود و ذراع و دوشهایش مو داشـت انگشتانش کشیده و بلند بود. ساعدها و ساقش صاف و کشیده بود. کف پاهایش هموار نـبـود بـلکـه مـیانش از زمین دور بود و پشت پاهایش بسیار صاف و نرم بود به حدّی که اگر قطره آبی بر آنها ریخته می شد بند نمی شد
منتهب الامال

مطالب مشابه
دوران شیر خوارگی پیامبر (ص)
لحظات آخر عمر پیامبر (ص) وممانعت از نوشتن نامه رسول خدا
ذکر بعضی از وقایع شب تولد پیامبر (ص)۲
ذکر بعضی از وقایع شب تولد پیامبر (ص)
در ولادت با سعادت پیامبر اسلام (ص)
در ذکر نسب رسول خدا (ص) ازدواج ووفات عبدالله(ع)
در ذکر نسب رسول خدا (ص) {عبدالله}
ذکر نسب رسول خدا (ص){ عبدالمطلب وحفر زمزم)

قصار الحکم نهج البلاغه ۲۸۶ تا ۲۹۰

بدون نظر »

حکمت ۲۸۶
سرانجام خوشی‏ها
(سیاسی، اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: مردم چیزی را نگفتند خوش باد، جز آن که روزگار، روز بدی را برای او تدارک دید.
****************
حکمت ۲۸۷
مشکل درک قضا و قدر
(اعتقادی) و درود خدا بر او، فرمود: (از قدر پرسیدند، پاسخ داد:) راهی است تاریک، آن را می‏پمایید، و دریایی است ژرف، وارد آن نوشید، و رازی است خدایی، خود را به زحمت نیندازید.
****************
حکمت ۲۸۸
جهل و خواری
(علمی) و درود خدا بر او، فرمود: هر گاه خدا بخواهد بنده‏ ای را خوار کند، دانش را از او دور سازد.
****************
حکمت ۲۸۹
الگوی کامل انسانیّت
(اخلاقی، اجتماعی، تربیتی) و درود خدا بر او، فرمود: در گذشته برادری دینی داشتم«» که در چشم من بزرگ مقدار بود چون دنیای حرام در چشم او بی‏ ارزش می‏نمود، و از شکم بارگی دور بود، پس آنچه را نمی‏یافت آرزو نمی‏کرد، و آنچه را می‏یافت زیاده روی نداشت. در بیشتر عمرش ساکت بود، امّا گاهی که لب به سخن می‏گشود بر دیگر سخنوران برتری داشت، و تشنگی پرسش کنندگان را فرو می‏نشاند. به ظاهر ناتوان و مستضعف می‏نمود، امّا در برخورد جدّی چونان شیر پیشه می‏خروشید، یا چون مار بیابانی به حرکت در می‏آمد. تا پیش قاضی نمی‏رفت دلیلی مطرح نمی‏کرد، و کسی را که عذری داشت سرزنش نمی‏کرد، تا آن که عذر او را می‏شنید، از درد شکوه نمی‏کرد، مگر پس از تندرستی و بهبودی، آنچه عمل می‏کرد می‏گفت، و بدانچه عمل نمی‏کرد چیزی نمی‏گفت، اگر در سخن گفتن بر او پیشی می‏گرفتند در سکوت مغلوب نمی‏گردید.
و بر شنیدن بیشتر از سخن گفتن حریص بود. اگر بر سر دو راهی دو کار قرار می‏گرفت، می‏اندیشید که کدام یک با خواسته نفس نزدیک‏تر است با آن مخالفت می‏کرد، پس بر شما باد روی آوردن به اینگونه از ارزش‏های اخلاقی، و با یکدیگر در کسب آنها رقابت کنید، و اگر نتوانستید، بدانید که به دست آوردن برخی از آن ارزش‏های اخلاقی بهتر از رها کردن همه است.
****************
حکمت ۲۹۰
مسؤولیّت نعمت‏ها
(اعتقادی، اخلاقی) و درود خدا بر او، فرمود: اگر خدا بر گناهان وعده عذاب هم نمی‏داد، لازم بود به خاطر سپاسگزاری از نعمت‏هایش نافرمانی نشود.

جملات قصار از پیامبر (ص)

بدون نظر »

۱- فرمود: به درستی خدا به زور فرمانبرداری نشود و مغلوب نافرمانی هم نیست و از سرپرستی بنده‏ ها دست نکشیده ولی او است توانائی بخش هر چه بنده ها را بر آن توانا کرده و او است مالک هر ملکی که بدانها داده،به درستی اگر همه بنده ‏ها پیوسته در طاعت خدا باشند مانعی و جلوگیری ندارد و اگر گرد نافرمانی گردند و خدا خواهد میان آنها و نافرمانی حائل شود تواند کرد و چنین نیست که هر که تواند میان تو و کردار تو حایل شود و این کار را نکرد و او کار خود را انجام داد او باشد که وی را در آن کار در آورده باشد (زیرا قدرت بر منع مایه اسناد فعل نشود).
********************
۲- فرمود: زیبائی در زبانست.
********************
۳- فرمود: دانش را از مردم نربایند ولی دانشمندان ربوده شوند تا گاهی که دانشمندی نماند و مردم سروران نادانی بگیرند، فتوی خواهند و آنان ندانسته فتوی دهند و گمراه باشند و گمراه کنند.
********************
۴- فرمود: بهترین جهاد امتم انتظار فرج است.
********************
۵- فرمود: مردانگی ما خاندان گذشت از کسی است که بما ستم کند، و عطا بخشی ب‏آن که از ما دریغ کند.
********************
۶- فرمود: رشک آورترین دوستانم از امتم نزد من مردیست سبکبار بهره‏ مند از نماز که در نهان خوب پروردگارش را بپرستد، و در میان مردم گمنام باشد، و روزیش به اندازه گذرانست و بر آن شکیبا بماند، و بمیرد ارثش اندک باشد و گریه‏ کنانش اندک.

حکایت هارون الرشید وفضیل

بدون نظر »

در کتاب ((مستظهرى )) آمده است که : هارون الرشید، شبى همراه با عباس قصد دیدار فضیل بن عیاض کرد. و چون به در خانه وى رسیدند، شنیدند که مى خواند: ((ام حسب الذین اجتر حوا السیئات ان نجعلهم کالذین امنوا و عملوا الصالحات سواء محیاحم و مماتهم ساء ما یحکمون )) پس ، هارون الرشید، عباس را گفت : اگر چیزى سودمندان افتد، همین بود. آنگاه ، عباس ، فضیل را گفت : امیرالمؤمنین را اجابت کن ! فضیل گفت : امیرالمؤمنین نزد من چه مى کند؟ سپس در را باز کرد و چراغ خاموش کرد و هارون گرد خانه مى گشت تا دست هارون بر او قرار گرفت . فضیل گفت : آه ! چه دست نرمى ست ! اگر از عذاب قیامت نجات یابد! سپس گفت : براى پاسخ روز قیامت حاضر باش ! چرا که بایستى با هر مرد و زن مسلمانى به پیشگاه خداوند پیش بروى . گریه هارون شدت یافت و عباس گفت : اى فضیل ! خاموش باش ! که امیرالمؤمنین را کشتى و فضیل گفت : اى هامان ! تو و یارانت او را کشتید. و هارون گفت : تو را ((هامان )) نخواند، جز این که مرا نیز ((فرعون )) شمرد. آنگاه هارون او را گفت : این هزار دینار کابین مادرم است و خواهم که از من بپذیرى . گفت : نه ! امید است که پروردگار از جزایى که به مادرت داد، ترا نیز دهد. آن را از هر کس که گرفته اى ، وى را بازده ! و رشید برخاست و بیرون رفت

انتخاب رنگ کفش

بدون نظر »

بهترین رنگها در نعل و کفش رنگ زرد است و بعد از آن سفید و بهتربن رنگها در موزه و چکمه سیاه است و در سفر سرخ خوبست و در حضر کراهت دارد و در نعل سنت استکه پیش و عقبش بلند باشد و میانش تهی باشد و همه اش برزمین نچسبد و غیراین مکروه است و ظاهرا که کفش نیز این حکم دارد که کفش سر پائی مکروه باشد.
به سند معتبر از حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام منقولستکه کفش نیکوپوشیدن بدن را از بلاها نگاه میدارد و معین است بر تمامی نماز و وضو.
در حدیث دیگر فرمود که هر که خواهد عمرش دراز باشد چاشت را بامداد بخورد و کفش نیکو بپوشد و ردا و بالاپوش را سبک کند و با زنان بسیار جماع نکند.
حضرت صادق علیه السلام فرمود اول کسیکه نعلین پوشید حضرت ابراهیم علیه السلام بود.
ادامه نوشتار »

حکمت های نهج البلاغه ۲۸۱ الی ۲۸۵

۲ نظر »

حکمت ۲۸۱
برتری عقل از مشاهده چشم
(علمی) و درود خدا بر او، فرمود: اندیشیدن همانند دیدن نیست، زیرا گاهی چشم‏ها دروغ می‏نمایاند، امّا آن کس که از عقل نصیحت خواهد به او خیانت نمی‏کند.
حکمت ۲۸۲
غرور، آفت پندپذیری
(اخلاقی) و درود خدا بر او، فرمود: میان شما و پندپذیری، پرده‏ای از غرور و خودخواهی وجود دارد.
حکمت ۲۸۳
علل سقوط جامعه
(اجتماعی، سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: جاهلان شما پر تلاش، و آگاهان شما تن پرور و کوتاهی ورزند
حکمت ۲۸۴
دانش نابود کننده عذرها
(علمی، اخلاقی) و درود خدا بر او، فرمود: دانش، راه عذر تراشی را بهانه جویان بسته است.
حکمت ۲۸۵
ضرورت استفاده از فرصت‏ها
(اخلاقی) و درود خدا بر او، فرمود: آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلتند، و آنان که مهلت دارند کوتاهی می‏ورزند.

پند های کوتاه از پیامبر اسلام (ص)

بدون نظر »

۱- فرمود: هر که شام و بام کند و سه چیز را دارا باشد نعمت دنیا بر او تمام است هر که در بام و شامش تندرست باشد و آسوده خاطر و خوراک یک روز را دارد، و اگر چهارمین نعمت را داشته باشد نعمت دنیا و آن سرا را دارد و آن ایمانست.
*******************
۲- فرمود: رحم کنید بر عزیزی که خوار شده و توانگری که ندار شده و دانشمندی که گرفتار نادانست.
**************************
۳- فرمود: در دو صفت بیشتر مردم فریب خورده باشند تندرستی و آسودگی (یعنی به‏ آنها توجه ندارند)
*************************
۴- فرمود: دلها در بند دوستی آن کسند که نیکی به‏ کسب حلال
آنها کرده و دشمنی آنکه بدی بدانها کرده است
***************************
۵- فرمود: ما گروه پیمبران مأموریم که با مردم باندازه خردشان سخن کنیم.
**************************
۶- فرمود: عبادت هفت جزء است و برتر همه کسب حلال است.
***************************
۷- فرمود: ملعونست کسی که رنج خود بر مردم اندازد.