ای خــدا ثنــاخوانت، بـا بیـان قـرآنی 

بدون نظر »

ای خــدا ثنــاخوانت، بـا بیـان قـرآنی 
وی تمـام اوصـافت، وحیِ حیِّ سبحانی 
وی سلاله‌ات تا حشـر، لاله‌های رضوانی 
عرش و فرش را بانو، هست و بود را بانی 
هــم تجلّــیِّ اول، هـم محمّــد ثــانی 
کفو و یار و هم سنگر، با علی عمرانی# 
**** 
کیستی تو یا زهرا؟- مادرِ کتاب الله 
قدر و نور و یاسین و کوثرِ کتاب الله 
دختـر کتـاب الله، همسر کتاب الله 
داور کتــاب الله، یــاور کتـاب الله 
مظهـر کتـاب الله، منظر کتاب الله 
بــا بیــان رحمانــی بـا جمال ربانی 

تـو خــدای پیدایـی، یا پیمبری زهرا” 
جان احمد مرسل، دست حیدری زهرا” 
یـازده مسیحـا را، پــاک مـادری زهرا” 
رکـن آفرینش را، رکــن دیگـری زهرا” 
دون خالقــی امــا، خَلـق برتری زهرا” 
در ستودنت لال است، همچنان سخندانی 

ادامه نوشتار »

ای روح خدا به چشم حیدر

بدون نظر »

ای روح خدا به چشم حیدر
ای پاره پیکر پیمبر
ای مادر وحی و دختر وحی
ای لیله قدر حی داور
عیسای مسیح کرده تعظیم
اول به تو بعد از آن به مادر
یک دفتر وصف تو است قرآن
یک سطر مدیحه تو کوثر

قرآن محمد است رویت
وحی است هماره گفتگویت

ادامه نوشتار »

ای ز تو پیغامبران را شرف

بدون نظر »

ای ز تو پیغامبران را شرف 
لؤلؤ و مرجان خدا را صدف 
راضیه و مرضیه و عالمه 
سیده النساء یا فاطمه 
آینه سیرت ختم رسل 
دانش کل عصمت کل عقل کل 
دختر دین مادر دین کیست تو 
نور سماوات و زمین کیست تو 
مام دو عیسای مسیح آفرین 
بر دو مسیحت ز مسیح آفرین 
وصف تو و مدح تو خیرالکلام 
مادر سادات علیک السلام 
مادر روحانی روح الامین 
ذریه ات ستارگان زمین 
روح علی جان محمد تویی 
سوره فرقان محمد تویی 
دست خدا دست به دامان توست 
مادری ختم رسل شان تو است 
بوسه گه ختم رسل دست تو 
نفس محمد شده پابست تو 

ادامه نوشتار »

سخنانی کوتاه از امام کاظم علیه السّلام

بدون نظر »

۱- سزاوار فرد خداشناس این است که: نه خدا را در رساندن روزی کند شمارد، و نه در حکم و تقدیرش او را متّهم نماید.

۲- و مردی گفت: از آن حضرت در باره یقین پرسیدم (یعنی: چگونه می شود به یقین رسید)، فرمود: بر خدا توکّل کند، و مطیع او باشد، و به تقدیرش راضی و خشنود گردد و تمام امورش را به خدا واگذار نماید.

۳- عبد اللَّه بن یحیی «۱» گوید: در دعائی که برای آن حضرت نوشتم این فراز بود:

«الحمد للَّه منتهی علمه»: «سپاس خدای را باندازه نهایت علم او»، [در جواب] نوشت: نباید بگوئی: «نهایت علم او»، زیرا علم خدای را نهایتی نیست، بلکه بگو:

«نهایت رضا و خشنودیش».

تحف العقول

______________________________

(۱) او عبد اللَّه بن یحیی الکاهلی است که از چهره های درخشان اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السّلام بشمار می رود.

نام سقا دیده ها را خوب گریان می کند

بدون نظر »
نام سقا دیده ها را خوب گریان می کند
دیده ی پر اشک را سقا چراغان می کند

او بُود باب الحسین ذُخر الحسین عبد الحسین
عالمی را بر در ارباب مهمان می کند

هر که می گوید حسین آغوش بگشاید بر او
بر دل سینه زنان لطف فراوان می کند

دست داده تا بگیرد دست هر افتاده را
این اباالفضل است بر ما لطف و احسان می کند

” خلق می دانند در بهدار ی قرب حسین
دردها را بیشتر عباس درمان می کند”

مادرش ام البنبن هم ضامن عشاق اوست
در قیامت شیعیان را شاد و خندان می کند

دست او بر دست زهرا روز محشر دیدنی ست
دست او مشکل گشایی از محبان می کند

پیش او از معجر زینب سخن گفتن خطاست
این سخن عباس را زار و پریشان می کند

سی شب ماه محرم باید از عباس گفت
گفتن از او لطف مهدی را نمایان می کند

(جواد حیدری)

به دوشت می کِشی “بار امانت” را تک و تنها

بدون نظر »

به دوشت می کِشی “بار امانت” را تک و تنها
به دامانت پناه آورده ام یا عروه الوثقی
جهان جامِ می اش را پیش تو می آورد بالا
“الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها”

شگفتا! شرح و توصیف مقامت کار انسان نیست
به چشمت هر کسی ایمان نیاورده مسلمان نیست

به جرئت می نویسم با خدایت هم نشینی تو
علم بر دوشی و دست خدا در آستینی تو
بنازم هیبتت را تک یل ام البنینی تو
به حق فرزند بی باک امیر المومنینی تو

یقین دارم که دنیا در کف اقبال من باشد
اگر مُهر تو در پرونده ی اعمال من باشد

ملائک بوسه می چینند از خاک کف پایت
دل از ارباب ما برده ست لبخند دل آرایت
به وقت جنگ زینب می شود محو تماشایت
جهان پیش تو و تو سر به زیری پیش مولایت

بدون دست، آری دستگیر عالمینی تو
چه باید گفت در مدحت؟ علمدار حسینی تو

شبیه کوه ها ثابت قدم می ایستی عباس
هزاران سال قبل از خلق ما می زیستی عباس
گرفتار کسی غیر از حسینت نیستی عباس
خودت باید بیایی و بگویی کیستی عباس

به درک جایگاهت هیچکس نائل نخواهد شد
که دین هیچکس بی عشق تو کامل نخواهد شد

دل از اهل زمین و آسمان برده ست گیسویت
به میدان می روی و می شود زینب دعاگویت
ولی ای کاش غرق خون نمی شد چشم و ابرویت
نمی زد هیچکس در علقمه نیزه به پهلویت

علی اصغر برای آب بی تاب است…یا عباس
تمام فکر و ذکرت قحطی آب است…یا عباس

 احسان نرگسی

سیل اشکش بست بر شه، راه را

بدون نظر »

خواهرش بر سینه و بر سرزنان

رفت تا گیرد برادر را عنان

سیل اشکش بست بر شه، راه را

دود آهش کرد حیران، شاه را

در قفای شاه رفتی هر زمان

بانگ مهلا مهلنش بر آسمان

کای سوار سر گران کم کن شتاب

جان من لختی سبکتر زن رکاب

تا ببوسم آن رخ دلجوی تو

تا ببویم آن شکنج موی تو

شه سراپا گرم شوق و مست ناز

گوشه‌ی چشمی به آنسو کرد باز

ادامه نوشتار »

بد به عشاق حسینی؛ پیشرو

بدون نظر »

آن شنیدستم یکی ز اصحاب حال

کرده روزی از در رحمت سؤال

کاندرین عهد از رفیقان طریق

رهروان نعمت اللهی فریق

کس رسد در جذبه بر نور علی

گفت اگر او ایستد بر جا، بلی

لاجرم آن قدوه‌ی اهل نیاز

آن به میدان محبت یکه تاز

ادامه نوشتار »

در میان، ذکری ز عباس آورد

بدون نظر »

باز از میخانه، دل بویی شنید

گوشش از مستان، هیاهویی شنید

دوستان را رفت، ذکر از دوستان

پیل را یاد آمد از هندوستان

ای صبا ای عندلیب کوی عشق

ای تو، طوطی حقیقت گوی عشق

ای همای سدره و طوبی نشین

ای بساط قرب را، روح الامین

ای بفرق عارفان کرده گذار

ای بچشم پاک بینان، رهسپار

ادامه نوشتار »

بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد

بدون نظر »

روایت است که چون تنگ شد بر او میدان 

  فتاده از حرکت ذوالجناح وز جــــولان 

هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید

عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید

نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت

نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت

کشید پــا ز رکـــاب آن خلاصه ی ایجـــــــــاد

 به رنگ پرتو خورشید ، بر زمین افتاد 

بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد

اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد ..

مقبل