دل هر ذره دعایی و ثنایی دارد

تا بینیم که گوش شنوایی دارد

هرگز از ظلم ستمکار قوی پنجه مترس

بیم از آن کن که ضعیف است و خدائی دارد

سال ها در طلب کوچه دل گردیدی

کوی دلدار ندیدی چه صفایی دارد

بیم از لشگر فرعون نشاید هرگز

تا که موسی به کف خویش عصایی دارد

حیف اگر روز زبان را به گناه آلاید

آنکه در خلوت شب ذکر و دعایی دارد

پیروی کرده زشیطان و بود بنده او

هر که در خدا چون و چرایی دارد

ما عجب گوش دل ناشنوایی داریم

جرس مرگ چه فریاد رسایی دارد

این تو این کفه میزان عدالت زنهار

هر ثواب و گنهی اجر و جزایی دارد

چه نیازی بگلستان جنانش میثم

هر که در کوی علی حال و هوایی دارد

عاشق آنست که یا دیده به گل وا نکند

یا به غیر از گل روی تو تماشا نکند

به گدای تو اگر هر دو جهان را بخشند

رد کند، غیر تو را از تو تمنا نکند

شرر عشق تن و جان کسی را سوزد

که چو پروانه به آتش زده پروا نکند

شمع، فیضش همه شعله است به پروانه بگو

یا که پروا نکند یا پر خود وا نکند

چشم بیمار تو بیمار کند هر کس را

جان دهد آرزوی فیض مسیحا نکند

دیدن روی تو با دادن جان شیرین است

رو نما تا که کسی روی به دنیا نکند

گر به بازار دو عالم گذرم دیده من

جز تماشای تو ای یوسف زهرا نکند

پای تا سر همه سوزم به خدا سوز مرا

به جز از آتش عشق تو مداوا نکند

هر چه پیرایه زمضمون به غزل میبندم

غزلم را به جز از نام تو زیبا نکند

گر بر آرند دو صد بار زبان از کامش

لب «میثم» به جز از مدح تو مولا نکند

حاج غلامرضا سازگار(میثم)