چون راه می رفت قدمها را به روش مـتکبّران بر زمین نمی کشید و با تاءنی و وقار راه می رفت و چون به جانب خود ملتفت می شـد کـه بـا کـسـی سـخـن گـوید به روش ارباب دولت به گوشه چشم نظر نمی کرد بـلکـه بـا تـمـام بـدن مـی گـشـت و سـخـن مـی گـفـت و در اکـثـر احوال دیده اش به زیر بود و نظرش به سوی زمین زیاده بود و هرکه را می دید مبادرت بـه سـلام مـی نـمـود و انـدوهـش پیوسته بود و فکرتش دائم و هرگز از فکری و شغلی خـالی نـبـود و بـدون احـتـیـاج سـخن نمی فرمود و کلمات جامعه می گفت که لفظش اندک و مـعـنیش بسیار بود و از افاده مقصود قاصر نبود و ظاهر کننده حق بود و خُویَش نرم بود و درشـتی و غلظت در خُلق کریمش نبود و کسی را حقیر نمی شمرد و اندک نعمتی را عظیم می دانست و هیچ نعمتی را مذمّت نمی فرمود امّا خوردنی و آشامیدنی را مدح هم نمی فرمود و از بـرای فوت امور دنیا به غضب نمی آمد و از برای خدا چنان به خشم درمی آمد که کسی او را نمی شناخت و چون اشاره می فرمود به دست اشاره می نمود نه به چشم و ابرو و چون شـاد مـی شـد دیـده بـر هـم مـی گـذاشـت و بـسیار اظهار فرح نمی کرد و اکثر خندیدن آن حـضـرت تـبـسـم بـود و کـم بـود کـه صـدای خـنـده آن حضرت ظاهر شود و گاه دندانهای نـورانیش مانند دانه های تگرگ ظاهر می شد در خندیدن و هرکس را به قدر علم و فضیلت در دین زیادتی می داد و در خور احتیاج متوجّه ایشان می شد و آنچه به کار ایشان می آمد و موجب صلاح امّت بود برای ایشان بیان می فرمود ومکرر می فرمود که حاضران آنچه از من می شنوند به غائبان برسانند و می فرمود که برسانید به من حاجت کسی را که حاجت خـود را بـه مـن نـتـوانـد رسـانید و کسی را بر لغزش و خطای سخن مؤ اخذه نمی فرمود و صـحـابه داخل می شدند به مجلس آن حضرت طلب کنندگان علم ، و متفرّق نمی شدند مگر آنـکـه از حلاوت علم و حکمت چشیده بودند و از شرّ مردم در حَذَر بود امّا از ایشان کناره نمی کـرد و خـوشـروئی و خوشخوئی را از ایشان دریغ نمی داشت و جستجوی اصحاب خود می نـمـود و احـوال ایـشـان مـی گـرفـت و هـرگـز غـافـل از احـوال مـردم نـمـی شـد مـبـادا کـه غـافـل شـونـد و بـه سـوی بـاطـل مـیـل کـنـنـد و نـیـکـان خـلق را نـزدیـک خـود جـای مـی داد و افـضل خلق نزد او کسی بود که خیرخواهی او برای مسلمانان بیشتر باشد و بزرگترین مردم نزد او کسی بود که مواسات و معاونت و احسان و یاری مردم بیشتر کند
منتهی الامال
مطالب مشابه
در بـــیـــان خـــلقـــت و شـــمـائل حـضـرت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم
دوران شیر خوارگی پیامبر (ص)
لحظات آخر عمر پیامبر (ص) وممانعت از نوشتن نامه رسول خدا
ذکر بعضی از وقایع شب تولد پیامبر (ص)۲
ذکر بعضی از وقایع شب تولد پیامبر (ص)
در ولادت با سعادت پیامبر اسلام (ص)
در ذکر نسب رسول خدا (ص) ازدواج ووفات عبدالله(ع)
در ذکر نسب رسول خدا (ص) {عبدالله}
ذکر نسب رسول خدا (ص){ عبدالمطلب وحفر زمزم)
در ذکر نسب پیامبر اسلام (ص) {عبد المطلب}