عمر بن حنظله گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: دو نفر از خودمان راجع به وام یا میراثی نزاع دارند و نزد سلطان و قاضیان وقت به محاکمه میروند، این عمل جایز است؟ فرمود: کسیکه در موضوعی حق یا باطل نزد آنها به محاکمه رود چنانستکه نزد طغیانگر به محاکمه رفته باشد و آنچه طغیانگر برایش حکم کند اگر چه حق مسلم او باشد چنان است که مال حرامی را میگیرد زیرا آنرا به حکم طغیانگر گرفته است در صورتی که خدا امر فرموده است به او کافر باشند خدای تعالی فرماید (سوره نسا آیه ۶۰) میخواهند به طغیانگر محاکمه برند در صورتی که مأمور بودند به او کافر شوند. عرض کردم: پس چه کنند؟ فرمود: نظر کنند به شخصی از خود شما که حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام ما نظر افکند و احکام ما را بفهمد، به حکمیت او راضی شوند همانا من او را حاکم شما قرار دادم، اگر طبق دستور ما حکم داد و یکی از آنها از او نپذیرفت همانا حکم خدا را سبک شمرده و ما را رد کرده است و آنکه ما را رد کند خدا را رد کرده و این در مرز شرک به خدا است.
محمد بن مسلم گوید به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم، چه میشود مردمی را متهم به دروغ نیستند حدیثی را بواسطه از رسول خدا (ص) روایت میکنند ولی از شما خلافش به ما میرسد؟ فرمود: حدیث هم مانند قرآن نسخ میشود.
اصول کافی جلد ۱ باب اختلاف حدیث روایت ۲
***********************************
ابن حازم گوید: چه میشود که من از شما مطلبی میپرسم و شما جواب مرا میگویید و سپس دیگری نزد شما میآید و به او جواب دیگری میفرمائید! فرمود: ما مردم را به زیاد و کم ( به اندازه عقلشان) جواب میگوییم. عرض کردم، بفرمایید آیا اصحاب پیغمبر (ص) بر آن حضرت راست گفتند یا دروغ بستند! فرمود: راست گفتند. عرض کردم پس چرا اختلاف پیدا کردند؟ فرمود: مگر نمیدانی که مردی خدمت پیغمبر (ص) میآمد و از او مسأله ای میپرسید و آن حضرت جوابش میفرمود و بعدها به او جوابی میداد که جواب اول را نسخ میکرد پس بعضی از احادیث بعضی دیگر را نسخ کرده است.
اصول کافی جلد ۱ باب اختلاف حدیث روایت ۳
***********************************
ادامه نوشتار »
محمد بن مسلم گوید به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم، چه میشود مردمی را متهم به دروغ نیستند حدیثی را بواسطه از رسول خدا (ص) روایت میکنند ولی از شما خلافش به ما میرسد؟ فرمود: حدیث هم مانند قرآن نسخ میشود.
اصول کافی جلد ا باب اختلاف حدیث روایت ۲
****************
ابن حازم گوید: چه میشود که من از شما مطلبی میپرسم و شما جواب مرا میگویید و سپس دیگری نزد شما میآید و به او جواب دیگری میفرمائید! فرمود: ما مردم را به زیاد و کم ( به اندازه عقلشان) جواب میگوییم. عرض کردم، بفرمایید آیا اصحاب پیغمبر (ص) بر آن حضرت راست گفتند یا دروغ بستند! فرمود: راست گفتند. عرض کردم پس چرا اختلاف پیدا کردند؟ فرمود: مگر نمیدانی که مردی خدمت پیغمبر (ص) میآمد و از او مسألهای میپرسید و آن حضرت جوابش میفرمود و بعدها به او جوابی میداد که جواب اول را نسخ میکرد پس بعضی از احادیث بعضی دیگر را نسخ کرده است.
اصول کافی جلد ا باب اختلاف حدیث روایت ۲
************
سلیم بن قیس گوید: به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کردم. من از سلمان و مقداد و ابی ذر چیزى از تفسیر قرآن هم احادیثى از پیغمبر (ص) شنیدهام که با آنچه در نزد مردم است مخالف است و باز از شما می شنوم چیزى که آنچه را شنیدهام تصدیق می کند، و در دست مردم مطالبى از تفسیر قرآن و احادیث پیغمبر می بینم که شما با آن ها مخالفید و همه را باطل می دانید، آیا عقیده دارید مردم عمدا بر رسول خدا دروغ می بندند و قرآن را به رأى خود تفسیر می کنند؟ سلیم گوید: حضرت به من توجه کرد و فرمود، سؤالى کردى اکنون پاسخش را بفهم.
همانا نزد مردم حق و باطل و راست و دروغ و ناسخ و منسوخ و عام و خاص و محکم و متشابه و خاطره درست و نادرست (است) و در زمان پیغمبر(ص) مردم بر حضرتش دروغ بستند تا آنکه میان مردم به سخرانى ایستاد و فرمود: (((اى مردم همانا دروغ بندان بر من زیاد شدهاند هر که عمدا به من دروغ بندد باید جاى نشستن خود را دوزخ داند.))) سپس بعد از او هم بر او دروغ بستند همانا حدیث از چهار طریقى که پنجمى ندارد بشما میرسد.
ادامه نوشتار »