نشانه های محبت

بدون نظر »

بدان ! که انس و خوف و شوق ، از نشانه های ((محبت ))اند. جز این که این نشانه ها به حسب نگرش دوستدار، متفاوت اند. و بستگی دارد، به این که : در آن وقت ، چه چیز بر او غلبه داشته است .
هر گاه ، دوستدار، از پس پرده های غیب ، به منتهای جمال محبوب ، توجه کند، و خویش را ناچیزتر از آن بیند، که بتواند به کنه جلال او برسد، دل ، به طلب بر انگیخته می شود، و هیجان و حرکتی در او پدید می آید و این حالت را((شوق )) می نامند که هر چه بیشتر به امر غایب ، اظهار اشتیاق می کند.
اگر قرب به محبوب بر او چیره شود، و بر اثر گشایشی که در او پدید آمده ، به مشاهده حضور نایل شود، و تنها، به مشاهده جمال حاضر مکشوف باشد، و توجهی به دوری از آن ، نداشته باشد، دل ، به آنچه که می بیند، شاد می شود. و این حالت را ((انس )) گویند.
اما، اگر نظر او به صفات ((عزت )) و استغنای محبوب ، متوجه باشد، و در خویش ، احساس زوال و دوری نکند، و از این حالت احساس ‍ دردمندی دل کند، این دردمندی را ((خوف )) گویند و این اعمال ، تابع این ملاحظاتست
کشکول شیخ بهایی

هر که آلوده به گل رهگذرش کی زگل پاک بود آبخورش ؟

بدون نظر »

از سبحه الابرار جامی :
خسروی ، عاقبت اندیشی کرد
روی ، در قبله درویشی کرد

با بزرگی که در آن کشور بود
بر سر اهل صفا سرور بود

نوبتی چند، به هم بنشستند
عقد پیری و مریدی بستند

برد صد تحفه خدمت بر پیر
هیچ از او پیر، نشد تحفه پذیر

روزی از بالش زین مسند ساخت
قاصد صید، سوی صحرا تاخت

باز را دیده بینا بگشاد
کله از سر، گره از پا بگشاد

کردن آن باز رها کرده زقید
متعاقب ، دو سه مرغابی ، صید

صید را از خم فتراک آویخت
جانب پیر، جنیبت انگیخت

بندگی کرد که ای خاص خدای !
پاک لقمه ست ، بر این روزه گشای !

هست ازین طعمه بر این منزلگاه
پنجه کسب خلایق ، کوتاه

پیر خندید که : ای پاک نهاد!
نامت از لوح بقا پاک مباد!

جره بازت که شکاری فکنست
جیره از جوجه هر پیر زنست

رخشت این ره که به پایان برده ست
جو، ز توزیع گدایان خورده ست

نیروی بازوی صید اندازت
باشد از دست ستم پردازت

چشمه که از سنگ تراوت ، پاکست
تیره از رهگذر گلناکست

هر که آلوده به گل رهگذرش
کی گل پاک بود آبخورش ؟
کشکول شیخ بهایی

بد حال ترین مردم

بدون نظر »

حکیمی را پرسیدند: بدحال ترین مردم کیست ؟ گفت : آن که همتی بلند دارد و آرزویی گسترده و توانی اندک . و به این معنی ، ابوطیب متنبی اشاره دارد: دردمندترین آفریدگان خدا، کسی ست که همتی بلند دارد و در برابر خاست هایش درماند
کشکول شیخ بهایی

امید به بخشش خدا

بدون نظر »

محمد بن عبدالرحیم بن نباته گفت : چون ابوالقاسم مغربی درگذشت ، مردمی که به او بدگمان بودند، می گفتند: با آنهمه گناهان ، چه خواهد کرد؟ و او را به خواب دیدم و گفتم : مردم ، درباره تو چنین و چنان می گفتند. و او دست مرا گرفت و این شعر خواند:
در گذشته ، یک ایمنی داشتی ، و امروز دو ایمنی . چشم پوشی از خطای نیکوکار چندان نیست . در گذشتن از جنایتکار پسندیده است .
کشکول شیخ بهایی

ده فضیلت امیر المومنین

بدون نظر »

علی (ع) فرمود:
از طرف رسول خدا ده چیزی به من داده شد که به کسی پیش از من داده نشده و به کسی پس از من هم داده نشود فرمود ای علی تو برادر منی در دین و تو برادر منی در آخرت ، ایستگاه تو روز قیامت از همه مردم بمن نزدیکتر است منزل من و تو در بهشت برابر همند چون منزل دو برادر، توئی حق توئی ولی توئی وزیر، دشمنت دشمن منست و دشمن من دشمن خدا دوستت دوست منست و دوست من دوست خداست .

خیر البشر

بدون نظر »

عطاء گوید از عایشه پرسیدم راجع بعلی بن ابی طالب ، گفت :
آن حضرت خیر البشر است و شک نکند در آن جز کافر.
از حذیفه سؤ ال شد راجع به علی (ع) گفت :
آن حضرت خیر البشر است و شک ندارد در آن جز منافق .
حذیقه بن یمان از پیغمبر روایت کرده که فرمود:
علی بن ابی طالب خیر البشر و هر که ابا کند کافر است .
۶- ابو زبیر مکی گوید:
من جابر را دیدم که عصاکشان در کوچه و محافل انصار میگردید و می گفت علی خیر البشر است هر که ابا کند کافر است ای گروه انصار فرزندان خود را به دوستی علی بن ابی طالب پرورش دهید و هر که ابا کرد از مادرش ‍ وارسید.

کلماتی که خدا به واسطه آن توبه آدم را پذیرفت

بدون نظر »

ابن عباس گوید:
پرسیدم از پیغمبر کلماتی را که آدم دریافت از پروردگار خود و توبه او را پذیرفت فرمود بحق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین جز آنکه توبه ام بپذیری و توبه اش را پذیرفت .

تقدیر خدا از جعفر ابن ابی طالب

بدون نظر »

امام پنجم فرمود:
خدا به رسولش وحی کرد که من از جعفر بن ابی طالب چهار موضوع را تقدیر میکنم پیغمبر (ص) او را خواست و به او خبر داد عرضکرد اگر خدا به تو خبر نداده بود من هم اظهار نمیکردم
من هرگز می ننوشیدم زیرا می دانستم که اگر بنوشم عقلم میرود
هرگز دروغ نگفتم زیرا دروغ نقص مردانگی است
زنا نکردم زیرا ترسیدم که با من همان عمل بشود
هرگز بتی نپرستیدم زیرا دانستم که زیان و سودی ندارد
گفت پیغمبر دست بر شانه اش زد و فرمود بر خدا حق است که به تو دو پر دهد تا در بهشت پرواز کنی .

حجاب فاطمه علیهاالسّلام در برابر مرد نابینا

بدون نظر »

سـیـد فـضل اللّه راوندی در (نَوادر) روایت کرده از امیرالمؤ منین علیه السّلام که شخص ‍ نـابـیـنـائی اذن خـواسـت از حـضـرت فـاطـمـه عـلیـهـاالسـّلام کـه داخـل خـانه شود، فاطمه علیهاالسّلام خود را از اومستور کرد، پیغمبر خدا صلی اللّه علیه وآله وسـلّم بـه فـاطـمـه عـلیـهـاالسـّلام فـرمـود: بـه چـه سـبـب خـود را مـسـتـور کـردی وحال آنکه این مرد نابینا ترا نمی بیند؟ عرض کرد: اگر اومرا نمی بیند من اورا می بینم ، اگـر در پـرده نـباشم استشمام رایحه می نماید. پس حضرت فرمود: شهادت می دهم که توپاره تن من می باشی .
ونـیـز روایت کرده که روزی حضرت رسول صلی اللّه علیه وآله وسلم از اصحاب خود از حقیقت زن سؤ ال فرمود، اصحاب گفتند که زن عورت است ؛ فرمود در چه حالی زن به خدا نـزدیـکـتـر اسـت ؟ اصـحـاب جـواب نـتوانستند، چون فاطمه علیهاالسّلام این مطلب را شنید عـرض کرد که نزدیکترین حالات زن به خدا آن است که ملازم خانه خود باشد وبیرون از خانه نشود. حضرت فرمود: فاطمه پاره تن من است
منتهی الامال

آیه وَلَسـَوْفَ یـُعـْطیکَ ربُّکَ فَتَرْضی

بدون نظر »

ثـَعـْلَبـی از حـضـرت صـادق عـلیـه السـّلام روایـت کـرده اسـت کـه روزی حـضـرت رسـول صـلی اللّه علیه وآله وسلّم به خانه فاطمه علیهاالسّلام درآمد فاطمه را دید که جامه پوشیده از جُلهای شتر وبه دستهای خود آسیا می گردانید ودر آن حالت فرزند خود را شیر می داد، چون حضرت اورا بر آن حالت مشاهده کرد آب از دیده های مبارکش ‍ روان شد وفـرمـود: ای دخـتـر گـرامـی ! تـلخـی های دنیا را امروز بچش برای حلاوت های آخرت . پس فاطمه علیهاالسّلام گفت : یا رسول اللّه ! حمد می کنم خدا را بر نعمتهای اووشکر می کنم خدا را بر کرامتهای او؛ پس حق تعالی این آیه را فرستاد:
(وَلَسـَوْفَ یـُعـْطیکَ ربُّکَ فَتَرْضی )؛یعنی حق تعالی در قیامت آن قدر به تو خواهد داد که راضی شوی