کمترین درجه خدا شناسی

بدون نظر »

فتح بن یزید گوید: از حضرت ابوالحسن علیه‏ السلام راجع به کمترین حد خداشناسی پرسیدم: فرمود: اقرار داشتن به اینکه جز او خدائی نیست و مانندی (در صفات) و نظیری (در الوهیت) ندارد و او قدیم است و پا برجا، موجود است و گم نشدنی و اینکه چیزی مانندش نیست.
اصول کافی باب کمترین درجه خدا شناسی روایت ۱
طاهربن حاتم در زمانی که عقیده درست داشت (و غالی نشده بود) به امام نوشت: در خداشناسی مقداری که به کمتر از آن اکتفا نشود چیست؟ حضرت به او نوشت، این که خدا همیشه دانا و شنوا و بیناست، آنچه خواهد انجام دهد. و حضرت ابوجعفر(ع) را پرسیدند از مقداریکه در خداشناسی به کمتر از آن اکتفا نشود، فرمود: اینکه چیزی مانند و شبیه او نیست، همیشه دانا و شنوا و بیناست.
اصول کافی باب کمترین درجه خدا شناسی روایت ۲
امام صادق علیه‏السلام فرمود: همه امر خدا شگفت‏ آور است جز اینکه به مقداریکه از خود به شما معرفی کرده مسؤلتان دانسته است (که او را به همان مقدار بشناسید و فرمان برید).
اصول کافی باب کمترین درجه خدا شناسی روایت ۳

راه شناخت خدا

بدون نظر »

از امیرالمؤمنین علیه‏السلام سؤال شد که پروردگارت را به چه شناختی؟ فرمود: به آنچه خودش خود را برایم معرفی کرده. عرض شد: چگونه خودش را به تو معرفی کرده؟ فرمود: هیچ صورتی شبیه او نیست و به حواس درک نشود و به مردم سنجیده نشود، در عین دوری نزدیک است و در عین نزدیکی دور (با آنکه از رگ گردن به بندگانش نزدیک‏تر است، بندگان در نهایت پستی و او در نهایت علو است) برتر از از همه چیز است و گفته نشود چیزی برتر از اوست، جلو همه چیز است و نتوان گفت جلو دارد (پس او بودنش به معنی تقدم رتبه و علت بودن اوست نه جلو بودن مکانی) در اشیاء داخل است نه مانند داخل بودن چیزی در چیزی (بلکه به معنی احاطه علم و تدبیر و فیضش با جزاء ممکنات) از همه چیز خارجست نه مانند چیزی که از چیزی خارج باشد (بلکه بمعنی شباهت نداشتن بهیچ چیز) منزه است آنکه چنین است و جز او چنین نیست، و او سر آغاز همه چیز است.
اصول کافی جلد ۱ باب ان که خدارا جز به خودش نتوان شناخت روایت ۲
************************

شناخت خدا

بدون نظر »

امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود: خدا را به خدا بشناسید و رسول را به رسالتش و صاحبان فرمان را به امر به معروف و دادگری و نیکوکاری.
(مؤلف کتاب مرحوم کلینی ره فرماید): معنی سخن حضرت که (((خدا را به خدا بشناسید، اینست که: خدا اشخاص و انوار و جواهر و اعیان را خلق فرمود، اعیان پیکرها (موجودات جسمانی) و جواهر روح هاست و خدای عزوجل شباهتی با جسم و روح ندارد هیچ کس را در آفریدن روج حساس دراک دستور و وسیله ای نبوده، خدا در خلقت ارواح و اجسام یکتا بوده، پس چون کسی شباهت خدا را با موجودات جسمانی و روحانی از میان برد خدا را به خدا شناخته و چون او را به روح یا جسم یا نور تشبیه کند خدا را به خدا نشناخته است.
اصول کافی جلد ۱ باب ان که خدارا جز به خودش نتوان شناخت روایت ۱
شرح :
مراد به اولی‏الامر (صاحبان فرمان) ائمه معصومین(ص) است و مراد به جمله (((اعرفوا الله بالله، به قرینه دو جمله بعد (((اعرفوا الله بالالوهیه))) می‏باشد، پس مقصود از جمله اول اینستکه خدا را به سبب شؤون و امتیازات خدائی بشناسید یعنی چون شأن الوهیت اینست که قدیم وحی و عالم و قادر و بی‏مانند باشد و جسم و شریکدار و محتاج و مرکب نباشد، اگر خدا را اینگونه شناختید او را به الوهیت شناخته‏ اید و برگشت این معنی به کلام مرحوم کلینی(ره) می‏باشد و از این معنی می‏توان نتیجه گرفت که خدا را با معرفی خودش که توسط پیمبران و کتب آسمانی نموده بشناسید، خدا را با استحسان و عقل ناقص خود نشناسید، خدا را با نور خدائی که در دل بندگان شایسته‏ اش پرتو افکند بشناسید، یا با اطاعت و تضرع در خانه او شناسائیش را بخواهید، چون کسی خدا را به غیر این صفات معرفی کرد نپذیرید همه اینها از لوازم معنائی است که از کلام مرحوم کلینی(ره) استفاده می‏شود: و اما جمله دوم یعنی پیغمبر را به شؤن و امتیازات پیغمبری بشناسید چون شأن پیغمبر آوردن معجزه و شریعت مستقیم و دین و کتابی است که با موازین عقلی و قوانین فطری و عدالت و حکمت موافق باشد پس پیغمبر را باید از روی این امور شناخت و لازمه این سخن آن ستکه درباره پیغمبر غلو نشود و خدایش ندانند و نیز از مقام واقعیش نکاهد و همچنین شأن امام علیه‏السلام امر به معروف و اقامه عدل و احسانست که باید امام را به وسیله آنها شناخت پس کسیکه ادعای امامت کند و اقامه عدل و احسان نکند دروغگو است، با این معنی که برای حدیث شریف گفتیم لازم نیست که هر یک از نتائچ و لوازمی را که بیان کردیم احتمالی جداگانه برای معنی حدیث دانست چنان که مرحوم مجلسی (ره) قرار داده است بلکه ارجاع همه احتمالات به همان یک معناست ولی مرحوم صدوق و فیض و ملاصدرا هر یک معانی جدا غیر از آنچه گفتیم گفته‏ اند که این مختصر مناسب ذکرش نیست.

نصیحت امیر المومنین به نوف بکالی

۱ نظر »

نوف بکالی گوید:
در آستان مسجد کوفه خدمت امیر المؤمنین (ع) رسیدم و گفتم السلام علیک یا امیر المؤمنین و رحمه اللّه و برکاته فرمود و علیک السلام یا نوف و رحمه اللّه و برکاته ،
گفتم یا امیر المؤمنین پندم بده فرمود ای نوف خوبی کن تا با تو خوبی شود،
گفتم یا امیر المؤمنین بیفزا فرمود رحم کن تا رحمت کنند
گفتم یا امیر المؤمنین بیفزا فرمود خوب بگو تا به خوبی یادت کنند
عرضکردم بیفزا فرمود از غیبت اجتناب کن که خورش سگان دوزخ است
سپس فرمود ای نوف دروغ گفته آن که گمان دارد حلال زاده است و به غیبت کردن گوشت مردم را میجود، دروغ گفته کسی که گمان دارد حلال زاده است و دشمن من و امامان از اولاد من است ، دروغ گفته کسی که گمان دارد حلال زاده است و زنا را دوست دارد یا بر نافرمانی خدا شب و روز دلیر است ای نوف سفارش مرا بپذیر سر دسته و کدخدا و گمرکچی و راهدار مباش ای نوف صله رحم کن تا خدا عمرت را بیفزاید و خوش خلق باش تا حسابت را سبک گیرد ای نوف اگر خواهی روز قیامت با من باشی کمک ستمکاران مشو ای نوف هر که ما را دوست دارد روز قیامت با ما است و اگر مردی سنگی را دوستدارد با او محشور گردد ای نوف مبادا خود را برای دم جلوه دهی و به نافرمانی با خدا برآئی تا خدا روزی که ملاقاتش کنی رسوایت کند ای نوف آنچه به تو گفتم نگهدار تا به خیر دنیا و آخرت رسی

عمل برای خدا (سخن خدا با حضرت موسی )

بدون نظر »

امام دهم على بن محمد(ع)- در مصاحبه موسى با خداى عز و جل :
موسى ، معبودا پاداش کسى که گواهى دهد من رسول و نبى و هم سخن توام چیست ؟
خدا: فرمود فرشتگانم بیایند نزد او مژده بهشت به او دهند.
س معبودا پاداش کسى که برابرت بایستد و نماز بخواند چیست ! ج – نزد فرشتگانم به او مباهات کنم در سجده و رکوع و قیام و قعودش و هر که چنین باشد او را عذاب نکنم .
س – پاداش کسى که مسکین را به خاطر تو اطعام کند چیست .
ج – روز قیامت دستور دهم منادى جار کشد که فلانى پسر فلان از آزاد کرده هاى خداست از دوزخ . س – معبودا پاداش کسى که صله رحم کند چیست ؟
ج – عمرش را دراز کنم و سکرات موت را بر او آسان کنم و خازنان بهشت او را فریاد کنند بشتاب نزد ما و از هر در خواهى وارد شو.
س – پاداش کسى که آزار خود را از مردم باز دارد و به آنها خوبى کند چیست ؟
ادامه نوشتار »

خصلت زنان

بدون نظر »

امام صادق (ع)از گفته پدرانش فرمود:
که مردی از زنان خود شکایت کرد و امیر مؤمنان این سخن را ایراد نمود، ایا مردم به هیچ وجه مطیع زنان نباشید و آنها را امین بر مال ندانید و نگذارید سرپرست عیال باشند زیرا آنها به دلخواه خودشان واگذاری به مهلکه گرایند و از دستور مالک تجاوز کنند زیرا ما دریافتیم که هنگام نیاز پرهیز ندارند و گاه شهوت شکیبا نیستند بزک را تا گاه پیری ترک نکنند و عجوزه هم که شوند از خود بینی دست باز نکشند شکر نعمت فراوان را برای جلوگیری اندکی فراموش کنند خوبی را از یاد برند و بدی را بخاطر سپارند چون پروانه به به بهتان شتابند و به طغیان گرایند و دنبال شیطان برآیند به هر حال با آنها مدارا کنید و به زبان خوش با آنها گفتگو کنید شاید خوش کردار شوند.

تشییع جنازه

بدون نظر »

امام صادق (ع) فرمود:
هر که جنازه مؤمنی را تشییع کند تا بخاک سپرده شود خدای عز و جل هفتاد هزار فرشته موکل کند او را تشییع کنند و برایش آمرزش خواهند چون از گورش در آید.
امام صادق (ع) از پدرش فرمود:
نماز گذار بر هر که بمیرد از اهل قبله و حسابش با خدای عز و جل است .
– امام باقر (ع) فرمود:
هر که جنازه مرد مسلمانی را تشییع کند روز قیامت چهار شفاعت باو داده شود و چیزی نگوید جز آنکه فرشته ای گوید از آن تو باد مانند آن .

امثال وحکم

بدون نظر »

از ضرب المثل هایی که بر سر زبانهاست : غریب آنست که دوستی ندارد.
چون قضا فرود آید، چشم کور شود.
انسان ، به دل و زبان انسانست .
آزاده اگر زیان بیند، نیز آزاده است . بنده ، بنده است . اگر بخت نیز او را یاری دهد.
اقرار، گناه را از میان می برد.
پاره ای سخنان برنده تر از شمشیر: خشم ، زیرکی را نابود می کند. زن ، گل است ، نه وکیل دخل و خرج . چون دوستی به میان آید، چاپلوسی ناپسند افتد. هر افتاده ای بر گرفته می شود.
کشکول شیخ بهایی

من آن مورم که در پایم بمالند

بدون نظر »

بزرگی گفته است : ناداری یی که تو را از ستمکاری باز دارد، بهتر از بی نیازی یی است که به گناهت وادارد.
کشکول شیخ بهایی
وشعری از سعدی با همین مضمون
سپاس و شکر بی‌پایان خدا را
برین نعمت که نعمت نیست ما را

بسا مالا که بر مردم وبالست
مزید ظلم و تأکید ضلالست

مفاصل مرتخی و دست عاطل
به از سرپنجگی و زور باطل

من آن مورم که در پایم بمالند
نه زنبورم که از دستم بنالند

کجا خود شکر این نعمت گزارم
که زور مردم آزاری ندارم

از نامه های ارسطو به اسکندر:

بدون نظر »

در تدبیر کار خویش ، نه شتابزدگی کن ! و نه کندکاری همراه با غفلت ! تجانس را مراعات کن و دو تن را که همسنگ یکدیگرند به کار بگمار! تا نیرو فزونی گیرد. و آن که از سنخیت ، بی بهره است از کار بینداز! تا حقیقت او بر تو آشکار شود. از خلف وعده بپرهیز! که ننگ است . چشم پوشی کن ! که زینت تست ! بنده حق باش ! که بنده حق آزاد است . خود را به خویشانت بنما! که تو از آنانی و به یارانت بنما که قدرت تو از آن هاست و به رعیت بنما که برای آنانی
کشکول سیخ بهایی