دو روایت از امام صادق (ع)

بدون نظر »

محمّد بن عمران بجلى گوید:
از امام صادق (ع) شنیدم مى فرمود: آن کس که در راه خدا براى خویشتن پند دهنده اى نگمارد، پندهاى دیگران نه براى وى سودى دارد و نه نیازى از او برطرف سازد
**************
ابو زیاد فقیمى از امام صادق از پدرش از امام سجّاد علیهم السّلام از رسول خدا (ص) روایت کند که فرمود:
مسلمان خوب کسى است که از هر سخنى که بکارش نیاید لب فرو بندد

یک حکایت

بدون نظر »

محمّد بن نوفل بن عائذ صیرفى گوید:
نزد هیثم بن حبیب صیرفى بودم که ابو حنیفه نعمان بن ثابت بر ما وارد شد، و از امیر مؤمنان على بن ابى طالب (ع) یاد کردیم و در باره ماجراى غدیر خم سخن به میان آمد. ابو حنیفه گفت : من بیاران خود گفته ام : نزد اینان (شیعیان ) به صحّت خبر ماجراى غدیر اعتراف نکنید که شما را محکوم مى کنند. ناگهان رنگ چهره هیثم بن حبیب صیرفى دگرگون شد و باو گفت : چرا اعتراف نکنند، نعمان ! مگر تو خود قبول ندارى ؟ گفت : چرا، من خودم قبول دارم و آن را روایت نیز نموده ام . هیثم گفت : پس چرا اعتراف نکنند در صورتى که حبیب بن ابى ثابت از ابى الطّفیل از زید بن ارقم روایت کرده است که على (ع) در رحبه (نام محلى است در کوفه ) همه حاضران را براى اعتراف به صحّت و وقوع ماجراى غدیر سوگند داده است ؟! ابو حنیفه گفت : مگر نمى بینید که مردم بحدّى در این زمینه گفتگو کرده اند که ناگزیر علىّ مردم را در این باره سوگند داده است ! هیثم گفت : در این صورت مى گوئى على را تکذیب کنیم یا سخنش را ردّ نمائیم ؟ ابو حنیفه گفت :
ما نه على را تکذیب مى کنیم و نه فرمایش او را ردّ، ولى تو مى دانى که عدّه اى از مردم در این باره گزافه گوئى کرده اند! هیثم گفت : سخنى را رسول خدا (ص) فرموده و یک خطبه در آن باره ایراد نموده و ما به صرف اینکه گروهى غلوّ نموده یا کسى حرفى زده است از بازگوئى آن بهراسیم و از نقل آن دست بداریم ؟! در همین حین کسى وارد شد و با پرسش خود سخن را برید، و این سخن در کوفه پیچید. حبیب بن نزار بن حیّان که از هواداران بنى هاشم بود در بازار با ما بود، نزد هیثم آمد و گفت : خبر ماجرائى که از تو در باره على (ع) بوقوع پیوسته و نیز سخن آن گوینده بمن رسیده است . هیثم گفت : در اظهار نظرها از این گونه سخنان بسیار پیش مى آید، مطلب را آسان گیر، سخن ختم شد. مدّتى بعد ما به حجّ رفتیم و حبیب هم با ما بود، خدمت امام صادق (ع) رسیده و اداى سلام نمودیم ، سپس هیثم عرض ‍ کرد: یا ابا عبد اللّه ، چنین و چنان شد، و داستان را بازگو کرد. در این حال یک حالت نارضایتى در چهره آن حضرت نمایان گشت . حبیب گفت : این محمّد بن نوفل است و در آنجا حاضر بود، حضرت فرمود: حبیب ! بس کن ، با مردم با اخلاق و روش خودشان به نیکى معاشرت کنید و در عمل با آنان مخالفت ورزید، که هر کس را محصول کردار اوست ، و روز قیامت با کسى محشور است که دوستش مى داشته است . مردم را بر ضدّ خودتان و ما نشورانید، و در انبوه همین مردم داخل شوید (و خود را از آنان متمایز و جدا نسازید)، و ما را روزگاران و دولتى است که هر گاه خداوند بخواهد (و صلاح بداند) آن را خواهد آورد. در اینجا حبیب سکوت کرد و امام (ع) فرمود: حبیب ! فهمیدى ؟ از دستور من سرپیچى نکنید که پشیمان مى شوید. گفت : هرگز از دستور شما سر پیچى نخواهم کرد.
راوى خبر ابو العبّاس ابن عقده گوید: از على بن حسن (بن فضّال ) در باره محمد بن نوفل پرسیدم گفت : از اهل کوفه است ، گفتم : از چه طایفه اى ؟ گفت : فکر مى کنم از هواداران بنى هاشم باشد. و حبیب بن نزار بن حیّان نیز از هواداران بنى هاشم بود، و ماجراى او با ابى حنیفه در زمانى رخ داد که دولت بنى عبّاس روى کار آمده بود و آنان نمى توانستند اسرار و عقاید آل محمد علیهم السّلام را در باره حکومت آشکار کنند

جوانمردی پس از پیروزی

بدون نظر »

محمد بن حنفیّه – رضى اللّه عنه – گوید:
من در جنگ جمل پرچمدار بودم و قبیله بنى ضبّه بیشترین کشته را داده بود. چون مردم از میدان گریختند على (ع) و عمّار بن یاسر و محمد بن ابى بکر- رضى اللّه عنهما- که با آن حضرت همراه بودند پیش آمدند تا به هودجى (که عائشه در آن بود) رسیدند، و از بسیارى تیرى که ب آن خورده بود چون خار پشتى مى نمود. حضرت با عصائى که بدست داشت بر آن هودج زد و فرمود: حمیراء! بگو ببینم همان طور که ابن عفان را بکشتن دادى مى خواستى مرا هم بکشتن دهى ؟! این دستور خدا بود یا سفارش ‍ پیامبر (ص)؟ عایشه پاسخ داد: حال که غالب آمدى گذشت کن .
حضرت به برادرش محمد بن ابى بکر فرمود: بنگر ببین زخمى برداشته ؟
او نگاه کرد، دید سالم است و تنها تیرى گوشه اى از لباسش را دریده و خراش ناچیزى برداشته که قابل توجه نیست .
گفت : یا امیر المؤمنین از ضربه سلاح و سالم مانده ، فقط تیرى مقدارى از پیراهنش را دریده است . حضرت فرمود: او را بردار و بخانه فرزندان خلف خزاعى (عبد اللّه و عثمان ) انتقال بده . سپس به جارچى فرمود صدا زند: زخمیان را رها کنید و آنان را نکشید، و فراریان را دنبال نکنید، و هر کس ‍ بخانه خود پناه برد و در بروى خود بست در امان خواهد بود.

جبران گناه

بدون نظر »

حکم بن عتیبه گوید:
امام صادق (ع) فرمود: چون گناه بنده (مؤمنى ) فراوان شود و عمل صالحى نداشته باشد که جبران آن گناهان کند، خداوند او را به غم و اندوه گرفتار نماید تا گناهانش را پاک ساز

عالم وعابد

بدون نظر »

رسول خدا (ص) فرمود: در زندگى جز براى دو نفر خیرى نیست: عالمى که فرمانش برند. و شنونده نگهدار (آنکه چون مطلبى از دین شنید حفظ کند و عمل نماید).
اصول کافی جلد ۱ باب توصیف و فضیلت علم و فضل دانشمندان‏ روایت ۷
**************************
امام باقر علیه السلام فرمود: عالمى که از علمش بهره برد (یا بهره برند) بهتر از هفتاد هزار عابد است.
اصول کافی جلد ۱ باب توصیف و فضیلت علم و فضل دانشمندان‏ روایت ۸
**************************

معاویه بن عمار گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مردى است که از شما روایت بسیار نقل کند و میان مردم انتشار دهد و آن را در دل مردم و دل شیعیانتان استوار کند و شاید عابدى از شیعیان شما باشد که در روایت چون او نباشد کدامیک بهترند؟ فرمود: آنکه احادیث ما را روایت کند و دلهاى شیعیانمان را استوار سازد از هزارعابد بهتر است.
اصول کافی جلد ۱ باب توصیف و فضیلت علم و فضل دانشمندان‏ روایت ۹
**************************

فضیلت دانشمندان

بدون نظر »

امام صادق (ع) فرمود: چون خدا خیر بنده‏اى خواهد او را در دین دانشمند کند.

اصول کافی جلد ۱ باب توصیف و فضیلت علم و فضل دانشمندان‏ روایت۳
*****************************************

امام باقر علیه السلام فرمود: کمال انسان و نهایت کمالش دانشمند شدن در دین و صبر در بلا و اقتصاد در زندگى است
اصول کافی جلد ۱ باب توصیف و فضیلت علم و فضل دانشمندان‏ روایت۴
*****************************************
امام صادق علیه السلام فرمود: دانشمندان امینند و پرهیزگاران دژها و جانشینان سروران و روایت دیگر دانشمندان برجهاى نورافکن و پرهیزگاران دژها و جانشینان سرورانند.
اصول کافی جلد ۱ باب توصیف و فضیلت علم و فضل دانشمندان‏ روایت۵
*****************************************

حضرت صادق علیه السلام به بشیر فرمود: هر یک از اصحاب ما که فهم دین ندارد خیرى ندارد، اى بشیر هر مردى از ایشان که از نظر فهم دین بی نیاز نباشد به دیگران نیاز پیدا می کند و چون به آنها نیازمند شد او را در گمراهى خویش وارد کنند و او نفهمد.
اصول کافی جلد ۱ باب توصیف و فضیلت علم و فضل دانشمندان‏ روایت۶
*****************************************

وارث پیامبران

بدون نظر »

امام صادق علیه السلام فرمود: دانشمندان وارثان پیمبرانند براى اینکه پیمبران پول طلا و نقره به ارث نگذارند و تنها احادیثى از احادیثشان بجاى گذارند هر که از آن احادیث برگیرد بهره بسیارى بر گرفته است. پس نیکو بنگرید که این علم خود را از که میگیرید، زیرا در خاندان ما اهل بیت در هر عصر جانشینان عادلى هستند که تغییر دادن غالیان و بخود بستگى خرابکاران و بد معنى کردن نادانان را از دین برمی دارند.

ادامه نوشتار »

تعریف علم از زبان پیامبر (ص)

بدون نظر »

امام هفتم علیه السلام فرمود: چون رسول خدا(ص) وارد مسجد شد دید جماعتى گرد مردى را گرفته‏ اند فرمود: چه خبر است گفتند علامه‏ اى است. فرمود: علامه یعنى چه؟ گفتند: داناترین مردم است به دودمان عرب و حوادث ایشان و به روزگار جاهلیت و اشعار عربى. پیغمبر فرمود: اینها علمى است که نادانش را زیانى ندهد و عالمش را سودى نبخشد سپس فرمود: همانا علم سه چیز است: آیه محکم، فریضه عادله، سنت پابرجا، و غیر از این فضل است.

ادامه نوشتار »

دانش آموزی

بدون نظر »

رسول خدا (ص) فرمود: دانشجوئى بر هر مسلمانى واجب است، همانا خدا دانشجویان را دوست دارد
اصول کافی جلد ۱ باب وجوب دانش و آموختن آن و تشویق بدان روایت ۱
**********************************
امیر المؤمنین علیه السلام می فرمود: اى مردم بدانید کمال دین طلب علم و عمل بدانست، بدانید که طلب علم بر شما از طلب مال لازم‏تر است زیرا مال براى شما قسمت و تضمین شده. عادلى (که خداست) آنرا بین شما قسمت کرده و تضمین نموده و به شما می رساند ولى علم نزد اهلش نگهداشته شده و شما مأمورید که آنرا از اهلش طلب کنید، پس آنرا بخواهید
اصول کافی جلد ۱ باب وجوب دانش و آموختن آن و تشویق بدان روایت ۴
**********************************
على بن أبى حمزه گوید شنیدم که حضرت صادق علیه السلام می فرمود دین را خوب بفهمید زیرا هر که دین را خوب نفهمد مانند صحراگرد است. خداوند در کتابش می فرماید (۱۲۴ سوره‏۹) تا در امر دین دانش اندوزند و چون بازگشتند قوم خود را بیم دهند شاید آنها بترسند.
اصول کافی جلد ۱ باب وجوب دانش و آموختن آن و تشویق بدان روایت ۶
**********************************
مفضل گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: بر شما باد که در دین خدا دانشمند شوید و صحراگرد نباشید زیرا آنکه در دین خدا دانشمند نشود خدا روز قیامت به او توجه نکند و کردارش را پاکیزه نشمارد
اصول کافی جلد ۱ باب وجوب دانش و آموختن آن و تشویق بدان روایت۷
**********************************
و فرمود: می خواهم با تازیانه بر سر اصحابم بزنند تا دین را خوب به فهمند.
اصول کافی جلد ۱ باب وجوب دانش و آموختن آن و تشویق بدان روایت ۸
**********************************
مردى به امام صادق علیه السلام عرض کرد: قربانت مردیست که امر امامت را شناخته و در خانه نشسته و با هیچ یک از برادران دینیش آشنائى ندارد فرمود: این مرد چگونه دینش را می ‏فهمد.

اصول کافی جلد ۱ باب وجوب دانش و آموختن آن و تشویق بدان روایت ۹
**********************************

رعایت حقوق دیگران

بدون نظر »

حقوق دیگران از نظر امام سجاد (ع)
حق خیرخواه تو ، این است که :
نسبت به وى تواضع کنى .
به سخنانش خوب گوش فرا دهى . اگر درست گفت ، خداى عزوجل را حمد گویى ، و اگر درست نگوید، بر او رحمت آورى ، و او را متهم نسازى ، و بدانى که او خطا کرده است . و از روى عمد سخن نگفته است . و او را بر آن خطا مواخذه نکنى ، مگر اینکه واقعا شایسته توبیخ باشد. که در این حالت باید به کار او اعتنا نکنى و توفیق تنها از خداست .
حق بزرگسال ، این است که :
او را به جهت سن او، بزرگ بدارى . براى تقدم در اسلام که پیش از تو مسلمان بوده
در اجلال او بکوشى ، نزد دشمنان با او روبرو نشوى ، در راه بر او سبقت نگیرى ، با او کودکانه رفتار نکنى ، او را به نادانى نسبت ندهى . و اگر با تو سبکى کرد، تحمل کنى . و به جهت حق و حرمت اسلام ، به او اکرام کنى .
حق کوچکتر، از تو در سن ، این است که :
در تعلیم به رحم آورى ، بر او ببخشایى و بر زشتى او پرده پوشى کنى ، با او مهربان باشى و به کمکش بشتابى .
حق کسى که از تو چیزى مى خواهد. این است که به اندازه نیازش به او ببخشى .
حق کسى که از وى درخواست مى کنى ، این است که اگر خواسته تو را به تو بخشید، با تشکر و معرفت فضلش از او بپذیرى . و اگر از تو دریغ داشت . عذر او را بپذیرى .
حق کسى که تو را در راه خدا خشنود سازد، این است که اول خداى تعالى را حمد گویى . سپس از او تشکر کنى .
حق کسى که با تو بد مى کند، این است که : او را عفو کنى و اگر بدانى که این عفو تو ضرر دارد، از دیگران در برابر بدرفتارى او کمک بخواهى ، که خداى تبارک و تعالى فرمود:
و لمن انتصر بعد ظلمه ، فاولئک ما علیهم من سبیل
و هر کس ، پس از ظلمى که بر او شده است ، براى دفع ظلم از دیگران یارى طلبد، بر او هیچ حرجى نیست