حکمت های نهج البلاغه ۱۳۱ الی ۱۴۰

بدون نظر »

حکمت ۱۳۱
و درود خدا بر او، فرمود: (شنید مردی دنیا را نکوهش می ‏کند.) (اخلاقی ، اجتماعی )
۱- توبیخ نکوهش کننده دنیا:
ای نکوهش کننده دنیا، که خود به غرور دنیا مغروری و با باطل‏های آن فریب خوردی خود فریفته دنیایی و آن را نکوهش می ‏کنی آیا تو در دنیا جرمی مرتکب شده‏ا ی یا دنیا به تو جرم کرده است کی دنیا تو را سرگردان کرد و در چه زمانی تو را فریب داد آیا با گورهای پدرانت که پوسیده ‏اند (تو را فریب داد) یا آرامگاه مادرانت که در زیر خاک آرمیده ‏اند آیا با دو دست خویش بیماران را درمان کرده ‏ای و آنان را پرستاری کرده و در بسترشان خوابانده ‏ای ‏درخواست شفای آنان را کرده، و از طبیبان داروی آنها را تقاضا کرده ‏ای در آن صبحگاهان که داروی تو به حال آنان سودی نداشت، و گریه تو فایده‏ ای نکرد، و ترس تو آنان را سودی نرساند، و آنچه می ‏خواستی به دست نیاوردی ، و با نیروی خود نتوانستی مرگ را از آنان دور کنی . دنیا برای تو حال آنان را مثال زد، و با گورهایشان، گور، خودت را به رخ تو کشید.
ادامه نوشتار »

حکمت های نهج البلاغه ۱۲۱ تا ۱۳۰

بدون نظر »

حکمت ۱۲۱
ارزیابی عمل ‏ها
(اخلاقی ) و درود خدا بر او، فرمود: چقدر فاصله بین دو عمل دور است: عملی که لذّتش می ‏رود و کیفر آن می ‏ماند، و عملی که رنج آن می ‏گذرد و پاداش آن ماندگار است
ادامه نوشتار »

نهج البلاغه حکمت ۱۰۴ الی ۱۱۰

بدون نظر »

حکمت ۱۰۴
۱- وصف زاهدان
(اخلاقی ، تربیتی ) و درود خدا بر او، فرمود: (از نوف بکّالی «» نقل شده، که در یکی از شب‏ها، امام علی علیه السّلام را دیدم برای عبادت از بستر برخاست، نگاهی به ستارگان افکند، و به من فرمود: خوابی یا بیدار گفتم: بیدارم. فرمود: ای نوف خوشا به حال آنان که از دنیای حرام چشم پوشیدند، و دل به آخرت بستند، آنان مردمی هستند که زمین را تخت، خاک را بستر، آب را عطر،«» و قرآن را پوشش زیرین،«» و دعا را لباس روئین خود قرار دادند، و با روش عیسای مسیح با دنیا بر خورد کردند.
۲- ارزش سحرخیزی
ای نوف همانا داوود پیامبر (که درود خدا بر او باد) در چنین ساعتی از شب بر می ‏خاست، و می ‏گفت: «این ساعتی است که دعای هر بنده‏ای به اجابت می ‏رسد، جز با باج گیران، جاسوسان، شبگردان و نیروهای انتظامی حکومت ستمگر، یا نوازنده طنبور و طبل».
ادامه نوشتار »

حکمت های نهج البلاغه ۱۱۱ تا ۱۲۰

بدون نظر »

حکمت ۱۱۱
عشق تحمّل ناشدنى امام على علیه السّلام
(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: (پس از بازگشت از جنگ صفّین، یکى از یاران دوست داشتنى امام، سهل بن حنیف از دنیا رفت.) اگر کوهى مرا دوست بدارد، در هم فرو می ریزد. (یعنى مصیبت‏ها، به سرعت به سراغ او آید، که این سرنوشت در انتظار پرهیزکاران و برگزیدگان خداست، همانند آن در حکمت ۱۱۲ آمده است)
حکمت ۱۱۲
مشکلات شیعه بودن
(اعتقادى، سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: هر کس ما اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را دوست بدارد، پس باید فقر را چونان لباس رویین بپذیرد. (یعنى آماده انواع محرومیّت‏ها باشد)
«این کلمات را به معانى دیگرى تفسیر می ‏کنند که اینجا جاى ذکر آن نیست»
ادامه نوشتار »

سخنانی از سرور اوصیاء على بن ابى طالب

بدون نظر »

گزیده هایى از باب پایانى کتاب ((نهج البلاغه )) از سخنان سرور اوصیاء على بن ابى طالب :
خوشرویى ریسمان دوستى ست .
به هنگام قدرت ، بر دشمنت ببخشاى ! به سپاس نیرومندى خویش .
بهترین پارسایى ها، پارسایى پنهان است .
مستحباتى که به واجبات زیان رسانند، وسیله تقرب بنده به خدا نمى شوند.
ثروت ، ماده شهوت هاست .
نفس ، گاهى ، گامى است که انسان به سوى نیستى بر مى دارد
ادامه نوشتار »

حکمت ۱۰۳ نهج البلاغه

بدون نظر »

مردم ، هیچیک ، از امور دینى را براى بهبود امور دنیوى ترک نکنند جز آنکه ، خداوند برایشان وضعى پیش آورد که زیانش بیش از سودش ‍ باشد.

حکمت ۱۰۲ نهج البلاغه

بدون نظر »

خداوند بر شما اعمالى واجب داشته ، آنها را ضایع مگذارید و برایتان حدودى معین کرده ، از آن حدود تجاوز مکنید. شما را از چیزهایى نهى کرده ، حرمت آن مشکنید و چیزهایى است که درباره آنها سکوت کرده ، نه آنکه فراموش کرده باشد، در آنها خود را به رنج میفکنید.

حکمت ۱۰۱ نهج البلاغه

بدون نظر »

نوف بکالى گوید: شبى امیرالمؤ منین را دیدم که از بستر برخاست و به ستارگاننگریست و مرا فرمود:
اى نوف ، خواب هستى یا بیدار؟
گفتم :
یا امیرالمؤ منین ، بیدارم .
فرمود :
اى نوف ، خوشا به حال کسانى که از دنیا بریده اند و به آخرت روى آورده اند. اینان مردمانى هستند که زمین را فرش خود کرده اند و خاکش ‍ را بستر و آبش را عطر خوشبوى خود. درون خود را به قرآن آراسته اند و برون را به دعا. چون مسیح ، دنیا را از خود دور ساخته اند. اى نوف ، داود (ع ) در چنین ساعتى از شب ، برخاست و فرمود این ساعتى است که هیچ بنده اى به درگاه خداوند دست به دعا برندارد، مگر آنکه ، دعایش ‍ مستجاب شود، مگر عشریّه بگیر (باجگیر) یا کسى که کارهاى مردم را به حکومت گزارش کند یا شرطه ، یا صاحب عرطبه ((طنبور)) باشد و یا صاحب کوبه ((طبل )).

انفاق در راه خدا

بدون نظر »

خدا را بندگانى است که نعمت خود را ویژه آنها کرده است تا مردم را سود رسانند. اینان تا زمانى که به مردم انفاق مى کنند نعمتهایشان در دستهایشان باقى است و چون نعمت خود را از مردمان دریغ داشتند، خداوند نعمتش را از آنان مى ستاند و به دیگرى مى دهد.
حکمت ۴۱۷ نهج البلاغه

بردباری

بدون نظر »

بردبارى پرده اى است ، پوشنده و عقل ، شمشیرى است برنده . پس ‍ عیبهاى اخلاقت را به بردبارى بپوش و با هواى نفست به نیروى عقلت پیکار نماى
حکمت۴۱۶ نهج البلاغه