جانشین پیامبر (ص)

بدون نظر »

عبد اللّه بن مسعود گوید:
در شبی که گروههائی از طایفه جن حضور رسول خدا (ص) مشرّف شدند ما با آن حضرت از مدینه بیرون شدیم . حضرت در محلّی از ناحیه وادی القری فرود آمد و سپس از آنجا حرکت فرمود. در بازگشت (بسوی مدینه ) آهی برآورد و فرمود: ابن مسعود! خبر مرگم بمن داده شده ، عرض کردم : یا رسول اللّه جانشین معیّن کنید. فرمود: که را؟ گفتم : ابو بکر را. حضرت لختی راه رفت و باز آهی کشید و فرمود: ابن مسعود! خبر مرگم بمن داده شده ، عرض کردم : جانشین معیّن کنید. فرمود: که را؟ عرض کردم : عمر را. حضرت لحظه ای سکوت کرد و لختی براه خود ادامه داد، باز آهی کشید و فرمود: ابن مسعود! خبر مرگم بمن داده شده . عرض کردم : جانشین معیّن کنید. فرمود: که را؟ عرض کردم : عثمان را. باز لحظه ای سکوت نمود و لختی راه رفت و فرمود:
ابن مسعود! خبر مرگم بمن داده شده . عرض کردم : جانشین معیّن کنید. فرمود، چه کسی را؟ عرض کردم : علیّ بن ابی طالب را، حضرت آهی کشید سپس فرمود: سوگند ب آن کس که جانم بدست قدرت اوست اگر از وی اطاعت کنند همگی دسته جمعی داخل بهشت گردند.

وصف ائمه از زبان امام سجاد

بدون نظر »

امام چهارم علیه السلام فرمود:
ما امامان مسلمانان و حجتهای خدا بر عالمیان و سادات مؤمنان و پیشوای دست و روسفیدان و سروران اهل : ایمانیم : امان اهل زمین هستیم چنانچه ستاره ها امان اهل آسمانند، مائیم که خدا بوسیله ما آسمان را نگاهداشته تا بر زمین نیفتد جز باجازه او و برای ما آن را نگهداشته تا بر اهلش موج نزند و برای ما باران ببارد و رحمت خویش نشر کند و زمین برکات خود را بیرون دهد و اگر امام در زمین نباشد زمین اهل خود را فرو برد سپس فرمود از روزی که خدا آدم را آفریده خالی از حجت نیست که یا ظاهر و مشهور بوده است و یا غایب و مستور و تا قیامت هم خالی نماند او حجت خداست و اگر چنین نباشد خدا را نپرستند، سلیمان راوی حدیث گوید از امام صادق (ع) پرسیدم چگونه مردم به امام غائب بهره مند شوند؟ فرمود چنانچه به آفتاب پس ابر بهره مند شوند.
شیخ ما ابو جعفر صدوق این شعرها را برای ما خواند که شاعری بنظم آورده : دانای خردمند بخود موجود است از علم ز جنسیت خود مستغنی است
آن را که بدیگری گرامی داری از آنکه بخود، تا بچه اندازدنی است

حدیثی در فضیلت امیرمؤ منان (علیه السلام )

بدون نظر »

ابوبصیر گوید: روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) نشسته بود که امیرمؤ منان علی (علیه السلام ) از راه رسید رسول خدا (صلی الله علیه و آله )به او فرمود: همانا در تو نمونه ها و شباهت هایی از عیسی بن مریم موجود است ، و اگر ترس این نبود که طوائفی از امت من درباره تو بگویند آنچه را نصاری درباره عیسی بن مریم گفتند (که او را خدا دانستند) همانا سخنی در فضیلت تو می گفتم که به هیچ دسته ای از مردم بر نخوری (و بر آنها نگذری ) جز آنکه خاک زیر پایت را برای برکت بردارند، (از این سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) آن دو مرد عرب و هم چنین مغیره بن شعبه و چند تن از قریش به خشم آمده گفتند: برای عموزاده اش مانندی پیدا نکرد که بدان مثل زند جز عیسی بن مریم .
ادامه نوشتار »

وصی رسول خدا (ص) در قران آیه انما ولیکم ….

بدون نظر »

امام پنجم در تفسیر قول خدای عز و جل (مائده ۵۵):
همانا ولی شما خدا و رسول او است آنان که ایمان دارند تا آخر آیه فرمود جمعی از یهودیان مسلمان شدند مانند عبد الله بن سلام و اسد و ثعلبه و ابن یامین و ابن صوریا و نزد پیغمبر (ص) آمدند و گفتند یا نبی الله موسی یوشع بن نون را وصی خود کرد وصی شما کیست ؟ کی پس از تو سرپرست ما است این آیه نازل شد که ولی شما خدا و رسول او است و آن کسانی که گرویدند و نماز برپا کردند و زکاه پرداختند و در رکوعند سپس رسول خدا فرمود برخیزید برخاستند و بمسجد آمدند ناگاه سائلی بیرون میشد فرمود ای سائل کسی چیزی بتو نداد؟
ادامه نوشتار »

دوستان اهلبیت

بدون نظر »

عبدالله ولید کندی گوید: در زمان مروان بر امام صادق (علیه السلام ) در آمدیم حضرت فرمود:
شما کیستید؟ عرض کردیم ؟ از اهل کوفه ایم ، فرمود: در هیچ شهری بیشتر از شهر کوفه ما طرفدار و دوست نداریم و به خصوص این گروه (یعنی گروه شیعه یا مقصود قبیله کنده است که راوی نیز جزء آنها بوده ) همانا خدای عزوجل شما را راهنمائی کرد برای چیزی که مردم آن را نمی دانند، شما ما را دوست و مردم ما را دشمن دارند، شما از ما پیروی کنید و مردم مخالفت ما را می کنند، شما ما را تصدیق کردید و مردم ما را تکذیب نمودند، پس ‍ خدا شما را به زندگی ما زنده دارد و به مرگ ما بمیراند، و من گواهم که پدرم می فرمود: فاصله ای نیست میان یکی از شما و میان آنچه با دیدنش خداوند چشم او را روشن کند و مورد غبطه دیگران واقع گردد جز اینکه جان به اینجا رسد – و اشاره به گلویش فرمود – و خدای عزوجل در قرآنش فرمود: (و ما پیش از تو پیمبرانی فرستادیم و برای آنها همسران و فرزندانی مقرر داشتیم ) (سوره رعد آیه ۳۸) و مائیم فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله ). ))

مرجئه قدریه وترابیه

بدون نظر »

سعیدبن یسار گوید: شنیدم از امام صادق (علیه السلام ) که می فرمود: ستایش خاص خدا است دسته ای مرجئه شدند، و دسته ای حروریه (و خوارج ) گشتند، و دسته ای قدریه شدند، و شما را نیز ترابیه (منسوب به ابوتراب کنیه علی (علیه السلام ) و شیعه علی نامیدند، به خدا سوگند که آن (یعنی حق و حقیقت نیست جز خدای یگانه که شریک ندارد، و رسول او (صلی الله علیه و آله ) و خاندان رسول خدا (علیهم السلام ) و شیعیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله )، و نیستند سایر مردم جز همان (که هستند علی (علیه السلام ) برترین مردم بود پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) و سزاوارترین مردم بود نسبت به آنها و سه بار این جمله را تکرار فرمود:

شرح :
(مرجئه ) بکسانی گویند که علی (علیه السلام ) را چهارمین خلیفه دانند و برخی گفته اند: کسانی هستند که معتقدند با وجود ایمان در شخص هیچ گناهی زیان نرساند و با وجود کفر هیچ طاعتی سود ندهد، و (حروریه ) به یک دسته از خوارج اطلاق شود، و قدریه به کسانی گویند که قائل بتفویض ‍ گشته اند و گاهی بجبریه نیز قدریه گفته شده . ))

دوستی پیامبر (ص) و اهلبیت علیهماالسلام

بدون نظر »

بریدبن معاویه گوید: در منی خدمت امام باقر (علیه السلام ) بودم در چادری که برای آن حضرت بر پا کرده بودند پس آنحضرت به زیادبن اسود (که یکی از اصحاب او بود) نگریست و دید پایش بریده و مجروح شده امام (علیه السلام ) از وضع رقت بار او متاثر شده و به او فرمود: چرا پاهایت اینطور شده ؟ عرض کرد: شتر جوان و لاغری داشتم و به خاطر آن بیشتر راه را پیاده آمدم ، حضرت متاثر شد، زیاد عرض کرد: من گاهی آلوده به گناهان شوم تا بدانجا که گمان کنم به هلاکت و نابودی افتاده ام در آنحال بیاد دوستی شما افتم و همان امید نجاتی برای من آورد و اندوهم را برطرف کند! امام باقر (علیه السلام ) فرمود: مگر دین چیزی جز محبت و دوستی است ؟ خدایتعالی فرموده : (…ولی خدا ایمان را محبوب شما کرد و آنرا در دلهای شما بیاراست ) (سوره حجرات آیه ۷) و نیز فرموده : (بگو اگر خدا را دوست می دارید مرا پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد) (سوره آل عمران آیه ۳۱) و نیز (درباره انصار مدینه ) فرموده : (… دوست دارند آنانکه به سوی ایشان هجرت کرده اند) (سوره حشر آیه ۹).
همانا مردی خدمت پیغمبر (صلی الله علیه و آله ) آمده عرض کرد: ای رسول خدا من نماز گذارانرا دوست دارم و خود نماز نمی خوانم و روزه داران را دوست دارم و خودم روزه نمی گیرم (بعید نیست مقصودش ‍ نمازهای نافله و روزه های مستحبی بوده ) رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) به او فرمود: تو با آن کسانی هستی که دوستشان داری و برای تو است آنچه بدست آورده ای .
(پس از آن فرمود): چه می جوئید و چه می خواهید آگاه باشید که به راستی اگر یک هراس آسمانی بیاید (همگی مشرف به هلاکت شوند) هر گروهی به پناهگاه خود روند و ما نیز به پیغمبران پناه می بریم و شما نیز به ما پناه آرید. ))

احوال شیعیان در قیامت

بدون نظر »

میسر گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام ) شرفیاب شدم حضرت فرمود: حال یاران و هم مسلکان تو(یعنى شیعیان ) چگونه است ؟ عرض کردم ؟ قربانت ما در پیش مردم (یعنى اهل سنت و جماعت ) از یهود و نصارى و مجوس و مشرکان بدتریم ! گوید: حضرت در آنوقت (که من این سخن را گفتم ) تکیه کرده بود پس برخاست و نشست و فرمود: چه گفتى ؟ گفتم : به خدا ما در نزد مردم از یهود و نصارى و مجوس و مشرکان بدتریم ! فرمود: هان ! به خدا سوگند نرود از شما دو نفر نه والله بلکه یک نفر هم از شما به دوزخ نرود، به خدا سوگند شمائید کسانیکه خداى عزوجل (درباره تان ) فرموده : (و گویند چیست که نمى بینیم مردانى را که آنها را از بدان مى شمردیم ، ما آنها را به مسخره گرفته بودیم یا دیدگان از دیدنشان خیره گشته ، این درست مناقشه و ستیزه دوزخیان است* ) (سوره ص آیه ۶۱ – ۶۲) سپس فرمود: آنان شما را در دوزخ مى جویند ولى یک تن از شما را در آنجا نیابند. ))
_______________________
* = وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ

مرد روغن فروش ومحبت به رسول خدا (ص)

بدون نظر »

امام صادق (علیه السلام ) فرمود: مردی بود که کارش فروختن روغن زیتون بود و محبت شدیدی نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) داشت ، رسم این مرد چنان بود که هرگاه می خواست سراغ کارش برود، تا نمی رفت و رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) را نمیدید به دنبال آن کار نمی رفت ، و این جریان معروف شده بود و (همه می دانستند از اینرو) هر گاه (از دور) می آمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) سر خود را بالا می آورد تا آن مرد او را ببیند (و به دنبال کار خود برود).
روزی طبق معمول به نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) آمد و حضرت نیز سر خود را بالا آورد تا آنمرد او را دیده و برفت ، ولی طولی نکشید که باز گشت ، رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) که دید آن مرد چنین کرد با دست خود اشاره کرد که بنشین ، آن مرد پیش آنحضرت نشست ، رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) بدو فرمود: امروز کاری کردی که روزهای پیش چنین نمی کردی ؟ عرض کرد: ای رسول خدا سوگند بدانکه تو را به راستی به نبوت بر انگیخته یاد تو چنان دلم را فرا گرفت (و هوای دیدارت چنان بسرم افتاد) که نتوانستم دنبال کارم بروم و بناچار بنزدت بازگشتم ، حضرت در حق آنمرد دعا کرد و با خوشروئی با او سخن گفت .
ادامه نوشتار »

فاطمه (س) پاره تن من است

بدون نظر »

حدیثی از ((صحیح بخارى )):
مناقب فاطمه (ع ): ابوالولید حکایت کرد از ابن عیینه و او از عمروبن دینار و او از ابن ابی ملیکه و او از مسوربن مخرمه که پیامبر (ص ) فرمود: فاطمه پاره تن من است و کسی که او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است
کشکول شیخ بهایی