ابو بصیر گوید:
به امام ششم گفتم دعاى یوسف در چاه تاریک چه بود ما در آن اختلاف داریم فرمود چون یوسف به چاه تاریک افتاد از زندگى نومید شد و گفت بار خدایا اگر خطاها و گناهها روى مرا نزد تو کهنه کردند و آوازم را نزد خود بالا نبرى و دعایم را مستجاب نکنى من از تو خواهش کنم به حق یعقوب پیرمرد به ناتوانیش رحم کن و مرا با او همراه کن تو مهربانى او را نسبت به من و اشتیاق مرا نسبت به او میدانى .
گوید سپس امام ششم گریست و گفت من هم میگویم بار خدایا اگر خطاها و گناهان مرا نزد تو بى آبرو کرده و آوازم بدرگاهت بر نمیاید من از تو که چیزى مانند تو نیست خواهش کنم به محمد پیغمبر رحمتت یا اللّه ….. سپس امام فرمود این را بگوئید که من آن را در گرفتاریهاى بزرگ می گویم