عبدالحمید واسطی گوید: به امام باقر (علیه السلام ) عرض کردم : خدا کار شما را به اصلاح گراید به راستی مابه انتظار ظهور دولت حقه دست از کسب کشیده ایم تا بدانجا که چیزی نمانده برخی از ما گدائی کند؟ حضرت فرمود: ای عبدالحمید آیا پنداری کسیکه در راه خدا خود را باز داشته خداوند گشایش بکارش ندهد؟ چرا! به خدا قسم که حتما برای او گشایشی فراهم خواهد کرد، خدا رحمت کند بنده ای را که امر امامت ما را زنده کند، عرض کردم ، خدا کار شما را به اصلاح گراید همانا این مرجئه می گویند: بما زیانی نرساند که بر همین حال و عقیده ای که هستیم باشیم تا هنگامیکه بیاید آنچه شما می گوئید ( و دولت حقه ظاهر گردد) در آن هنگام ما و شما هم عقیده شویم و یکسان گردیم ؟
فرمود: ای عبدالحمید راست گویند هر که توبه کند (یعنی در آنزمان ) خدا توبه اش را بپذیرد و هر کس نفاقی در دل داشته باشد و آن را پنهان کند خداوند جز بینیش را به خاک نمالد و هر که (اکنون ) امر امامت ما را آشکار سازد خدا خونش را بریزد و خداوند در راه اسلام سرش را ببرد چنانچه قصاب سر گوسفندش را ببرد.

گوید: عرض کردم : پس در آن روز (که حق ظهور کرد) ما با مردم در این باره یکسانیم ؟ فرمود: نه ، شما در آنروز بزرگان و فرمانروایان روی زمین باشید، در دین ما جز این روا نباشد (که شما را به خاطر ایمانی که دارید به آقائی و سیادت رسانیم ) عرض کردم : اگر من پیش از آنکه حضرت قائم (علیه السلام ) را درک کنم بمیرم چه ؟ فرمود: هر که از شماها بگوید: اگر من قائم آل محمد را درک کنم او را یاری کنم مانند کسی است که با او (در رکابش ) شمشیر زند، و شهادت با آنحضرت دو شهادت محسوب شود.
(شاید مقصود این باشد که آرزوی شهادت با آن حضرت مانند شهادت در رکاب آنحضرت است ، و شهادت با آنحضرت نیز دو شهادت محسوب است ، پس آرزوی شهادت با آن حضرت نیز دو شهادت محسوب شود). ))