اندازه امتحان وبلا

بدون نظر »

احمد بن سلیمان قمّی کوفی گوید:
از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود: پاره ای از پیامبران به عطش گرفتار می آمدند تا از تشنگی می مردند، و عدّه ای از آنان به برهنگی دچار می گشتند تا از برهنگی می مردند، و گروهی دیگر به امراض و بیماری مبتلا می شدند تا هلاک و تلف می گشتند، و پاره ای دیگر نزد قوم خود آمده ، آنان را به اطاعت خدا فرمان می دادند و بسوی توحید الهی دعوت می نمودند و با این حال قوت یک شب نداشتند که سدّ جوعی کنند (یا اینکه قومشان آنان را یک شب مهلت نمی دادند) و دست از آنان بر نمی داشتند که سخن آنها تمام شود و گوش به ندایشان نمی دادند تا اینکه دست به کشتار آنها می زدند. و راستی که خدای متعال بندگان خود را باندازه قدر و منزلتی که نزد او دارند مورد ابتلاء و امتحان قرار می دهد.
*********************
سماعه بن مهران گوید:
از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود: آن کسی که خداوند در قرآن در باره او فرموده : ((در کتاب ، اسماعیل را بیاد آر که صادق الوعد و پیامبر و رسول بود)) (پیامبری بود که ) خداوند قومش را بر وی مسلّط کرد که صورت او را خراشیدند و پوست از سرش کندند، سپس خداوند فرشته ای را نزد او فرستاد و باو گفت : پروردگار عالمیان بتو سلام می رساند و می فرماید:
من آنچه را که قوم تو بر سرت آوردند دیدم ، بنا بر این هر چه دلت می خواهد از من بخواه ، عرض کرد: ای پروردگار عالمیان من به حسین بن علیّ بن ابی طالب تأ سّی می کنم و می خواهم چون او گرفتار آیم . امام صادق (ع) فرمود: و این شخص اسماعیل بن ابراهیم علیهما السّلام نبود (بلکه پیامبر دیگری بود بنام اسماعیل صادق الوعد).
___________________________
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا سوره مریم آیه ۵۴
و در این کتاب از اسماعیل یاد کن زیرا که او درست‏وعده و فرستاده‏اى پیامبر بود

حکمت های نهج البلاغه ۳۵۶تا۳۶۰

بدون نظر »

حکمت ۳۵۶
قدرت خداوند در روزی رسانی
(اعتقادی) و درود خدا بر او، فرمود: (از امام پرسیدند اگر در خانه مردی را به رویش بندند، روزی او از کجا خواهد آمد فرمود)
از آن جایی که مرگ او می‏آید
****************
حکمت ۳۵۷
روش تسلیت گفتن
(اخلاق اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: (مردمی را در مرگ یکی از خویشاوندانشان چنین تسلیت گفت) مردن از شما آغاز نشده، و به شما نیز پایان نخواهد یافت. این دوست شما به سفر می‏رفت، اکنون پندارید که به یکی از سفرها، رفته، اگر او باز نگردد، شما به سوی او خواهید رفت.
****************
حکمت ۳۵۸
مسؤولیّت نعمت‏ها
(اخلاقی، اقتصادی) و درود خدا بر او، فرمود: ای مردم، باید خدا شما را به هنگام نعمت همانند هنگامه کیفر، ترسان بنگرد. زیرا کسی که رفاه و گشایش را زمینه گرفتار شدن خویش نداند، پس خود را از حوادث ترسناک ایمن می‏پندارد، و آن کس که تنگدستی را آزمایش الهی نداند پاداشی را که امیدی به آن بود از دست خواهد داد.
****************
حکمت ۳۵۹
راه خودسازی
(اخلاقی، تربیتی) و درود خدا بر او، فرمود: ای اسیران آرزوها، بس کنید زیرا صاحبان مقامات دنیا را تنها دندان حوادث روزگار به هراس افکند، ای مردم کار تربیت خود را خود بر عهده گیرید، و نفس را از عادت‏هایی که به آن حرص دارد باز گردانید.
****************
حکمت ۳۶۰
ضرورت پرهیز از بدگمانی
(اخلاق اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: شایسته نیست به سخنی که از دهان کسی خارج شد، گمان بد ببری، چرا که برای آن برداشت نیکویی می‏توان داشت.

جملاتی کوتاه از پیامبر اکرم (ص)

بدون نظر »

پیامبر (ص): راستی خدا به زور فرمانبرداری نشود و مغلوب نافرمانی هم نیست و از سرپرستی بنده‏ ها دست نکشیده ولی او است توانائی بخش هر چه بنده‏ ها را بر آن توانا کرده و او است مالک هر ملکی که بدانها داده، راستی اگر همه بنده‏ ها پیوسته در طاعت خدا باشند مانعی و جلوگیری ندارد و اگر گرد نافرمانی گردند و خدا خواهد میان آنها و نافرمانی حائل شود تواند کرد و چنین نیست که هر که تواند میان تو و کردار تو حایل شود و این کار را نکرد و او کار خود را انجام داد او باشد که وی را در آن کار در آورده باشد (زیرا قدرت بر منع مایه اسناد فعل نشود).
*******************
پیامبر (ص): هنگامی که پسرش ابراهیم جان میداد: اگر نبود که در گذشته پیش فرستاده به جا مانده است و آخر به اول میرسد ما بر تو غمنده بودیم ای ابراهیم، سپس چشمش اشکین شد و پیامبر (ص) (ص) دیده اشک میریزد و دل غمنده می‏شود و ما نگوئیم جز آنچه پسند خدا است و راستی که ای ابراهیم ماها به تو غمناکیم.
*********************
پیامبر (ص): زیبائی در زبانست.
********************
پیامبر (ص): دانش را از مردم نربایند ولی دانشمندان ربوده شوند تا گاهی که دانشمندی نماند و مردم سروران نادانی بگیرند، فتوی خواهند و آنان ندانسته فتوی دهند و گمراه باشند و گمراه کنند.
*******************
پیامبر (ص): بهترین جهاد امتم انتظار فرج است.
**********************
پیامبر (ص): مردانه گی ما خاندان گذشت از کسی است که به ما ستم کند، و عطا بخشی به ‏آن که از ما دریغ کند.

حد دوستی

بدون نظر »

امام صادق (ع) فرمود که اعتماد بسیار بر برادر و دوست خود مکن که رازهای خود را باو بسپاری که در وقتیکه او از تو بر گردد چاره نتوانی کرد.
از حضرت امام رضا علیه السلام منقول است که : محبت بیست ساله خویشاوندیست و علم اهلش را با یکدیگر بیشتر جمع میکند و ربط میدهد از پدران و از حضرت صادق علیه السلام منقول است که : چون دوستی داشته باشی و حکومتی بهم رساند و ده یک از آنچه بیشتر با تو دوستی میکرد بکند دوست بدی نیست از برای تو.
از حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام منقول است که : دوستی با دوستان خود هموار مکن و خود را پرمده بایشان بلکه روزی دشمن تو شوند، دشمنی را با دشمنان خود هموار بکن شاید که روزی دوست تو شوند.
از حضرت امام موسی علیه السلام منقول است که : بهترین عیش دنیا فراخی خانه وبسیاری دوستانست ، و حضرت لقمان علیه السلام پسر خود را گفت که با صد کس مصاحبت بکن و با یک کس دشمنی مکن و راضی باش که غلام نیکان باشی و راضی مشو که فرزند بدان باشی .
از حضرت صادق علیه السلام منقول است که : پنج چیز است که درهر که نباشد زندگی بر او گوارا نیست ، صحت بدن و امنیت و توانگری و قناعت و مونس موافق .
در حدیث دیگر فرمود هر که را پند دهنده از دلش و زجر کننده ازنفسش و مصاحبی که او را براه خیر بدارد، نباشد شیطان بر گردنش سوار میشود.
در حدیث دیگر فرمود که قطع آشنائی از دوستان پدر خود مکن که روشنی احوالت بتاریکی مبدل میشود، فرمود که هر که محبت خود را بغیر محلش بگذارد خود متعرض قطع محبت شده است .
ادامه نوشتار »

برادری و دو ستی برای خدا

بدون نظر »

درحدیث منقول است که : حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام در وقت فوت وصیت نمود به حضرت امام حسن علیه السلام که برادری کن با برادران از برای خدا، دوست دار صالحان را برای صلاحشان .
*******************
از حضرت امام رضا علیه السلام منقول است که : هر که برادر مؤ منی برای خدا بگیرد خانه در بهشت یافته باشد.
*******************
از حضرت رسول صلّی اللّه علیه وآله وسلّم منقول است که : کسی بعد از اسلام فایده نیافته است که بهتر باشد از برادری که از برای خدا گرفته باشد.
*******************
در حدیث دیگر منقول است که : شخصی بحضرت امام محمد باقر علیه السلام عرض کرد که بسیار است که اندوهگین میشوم بی سببی بحدی که اهل و یاران من اثر آنرا از روی من مشاهده میکنند، فرمود که حق تعالی مؤ منان را از طینت بهشت آفریده و از نسیم رحمت خود در ایشان جاری گردانیده ، پس به این سبب مؤ منان برادر پدری و مادری یکدیگرند پس چون به روح یکی از مؤ منان اندوهی رسد مؤ منان دیگر برای اندوه او محزون میشوند.
ادامه نوشتار »

عاقبت صبر

بدون نظر »

از دیوان منسوب به امیرالمؤمنین : من به تجربه دریافته ام که صبر، عاقبتی پسندیده دارد. دلتنگ نباش ! و ابراز ناتوانی مکن ! که در این صورت ، پیروزی در میان ناتوانی و دلتنگی نابود می شود.
کشکول شیخ بهایی

حکایتی از بهلول

بدون نظر »

بهلول نشسته بود و کودکان او را می آزردند و او می گفت : ((لا حول و لا قوه الا بالله )) و تکرار می کرد. چون آزردن او به دراز کشید، برخاست و با عصای خویش به آنان حمله برد و می گفت : به سردار سپاه حمله می برم و باکی ندارم که بمانم ، یا کشته شوم .
کودکان ، از ترس ، به روی هم می افتادند. بهلول گفت : سپاه شکست خورد. امیرالمؤمنین گفته بود: در جنگ پشت نکنیم و از پی گریخته نرویم و مجروح را نیازاریم .

حکایت ثمامه با دیوانه

بدون نظر »

ثمامه بن اشرس گفت : از سوی هارون الرشید، به تیمارستان گسیل شدم ، تا نارسایی های آنجا را بهبود بخشم . در میان دیوانگان ، جوانی زیباروی دیدم که به نظر می آید، دیوانه نیست . با او سخنی گفتم . و او گفت ای ثمامه ! تو می گویی : بنده باید پیوسته باید شکر نعمت خداوندی بگوید. و چون به گرفتاری دچار شود، شکیبایی ورزد. گفتم : چنین است . دیوانه گفت : اگر تو مست بودی و خوابیدی و غلام تو برخاست و ترا ناخواسته آزرد. بگو ببینم که این نعمتی است که باید آنرا سپاس گویی ، یا بلیه ای است که باید بر آن شکیبا باشی ؟. ثمامه گفت : شگفت زده ماندم و ندانستم که چه گویم ؟. جوان سپس گفت : پرسش دیگر. گفتم : بگو! گفت آن که به خواب رود، چه وقت لذت خواب را دریابد؟ اگر گویی : پس از بیدار شدن ، آن معدوم است . و لذتی ندارد. اگر گویی : پیش از خواب . آن نیز چنین است و اگر گویی : در حال خواب . در آن هنگام ، شعور درک لذت را نداشته است . ثمامه گفت : مبهوت ماندم . و پاسخی نداشتم .
آنگاه گفت : پرسش دیگر. گفتم : چیست ؟ گفت : هر گروهی ((نذیری )) دارد، پس ، پیامبر سگان کیست ؟ گفتم : ندانم . آنگاه گفت : اینک ! پاسخ پرسش ها: اما پاسخ پرسش نخستین سه گونه است . یا نعمتی ست و می تواند آن را سپاس گوید. یا گرفتاری ست و می تواند بر آن بردبار باشد. و یا گرفتاری ست و باید از آن دوری کرد، تا گرفتار ننگ آن نشد. و اما پاسخ پرسش دومین : مورد مزبور محال است . زیرا خواب درد است و با وجود درد، لذتی متصور نیست . و اما پرسش سوم : آنگاه جوان سنگی از آستین بیرون آورد و گفت : ترساننده اش اینست و سنگ را به سوی من انداخت . اما سنگ به خطا رفت . آنگاه گفت : ای سگ حقیر! ((نذیر)) ترا از دست داد. ثمامه گفت : دانستم که او نیز عقل خویش از دست داده است ، بازگشتم و پس از آن ، دیوانه ای را ندیدم .

قصار الحکم نهج البلاغه ۳۵۱-۳۵۵

بدون نظر »

حکمت ۳۵۱
امیدواری در سختی ها
(معنوی) و درود خدا بر او، فرمود: چون سختی‏ها به نهایت رسد، گشایش پدید آید، و آن هنگام که حلقه‏ های بلا تنگ گردد آسایش فرا رسد.
حکمت ۳۵۲
اعتدال در پرداخت به امور خانواده
(اخلاق اجتماعی، خانوادگی) و درود خدا بر او، فرمود: (به برخی از یاران خود فرمود) بیشترین اوقات زندگی را به زن و فرزندت اختصاص مده، زیرا اگر زن و فرزندت از دوستان خدا باشند خدا آنها را تباه نخواهد کرد، و اگر دشمنان خدایند، چرا غم دشمنان خدا را می‏خوری
حکمت ۳۵۳
بزرگترین عیب
(اخلاقی) و درود خدا بر او، فرمود: بزرگ‏ترین عیب آن که چیزی را که در خود داری، بر دیگران عیب بشماری
حکمت ۳۵۴
روش تبریک گفتن در تولّد فرزند
(اجتماعی، اخلاقی) و درود خدا بر او، فرمود: (در حضور امام، شخصی با این عبارت، تولّد نوزادی را تبریک گفت «قدم دلاوری یکّه سوار مبارک باد»«» چنین مگو بلکه بگو: خدای بخشنده را شکرگزار، و نوزاد بخشیده بر تو مبارک، امید که بزرگ شود و از نیکوکاری‏اش بهرمند گردی
حکمت ۳۵۵
پرهیز از تجمّل گرایی
(اقتصادی، سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: (وقتی یکی از کارگزاران امام خانه با شکوهی ساخت به او فرمود) سکّه‏ های طلا و نقره سر بر آورده خود را آشکار ساختند، همانا ساختمان مجلّل بی‏ نیازی و ثروتمندی تو را می‏رساند.

ترس وامید یا خوف ورجا

بدون نظر »

روایت شده است که : پیامبر (ص ) به دیدار جوانی که به احتضار افتاده بود، رفت . و او را گفت : خود را چگونه می بینی ؟ گفت : به خدا امیدوارم و بر گناهان خویش می ترسم . پیامبر (ص ) فرمود: این دو چیز در قلب کسی بدین حال نمی گنجد. مگر آن که خدا او را به امیدش می رساند و از آن چه بیم دارد، ایمنش می دارد.
کشکول شیخ بهایی