علیست مرغ حق و کعبه آشیانه اوست

بدون نظر »

علیست مرغ حق و کعبه آشیانه اوست
حریم عشق پر از دلنشین ترانه اوست

پس از گذشت زمانها هنوز گوش بشر
بنغمه­ های دل انگیز و عاشقانه اوست

زلال چشمه زمزم کجا و اشگ علی
صفای این حرم از گریه شبانه اوست

علیست محرم اسرار رب بی همتا
کلید دار عطابخش هر خزانه اوست

بهشت ماحضر سفره عطای علیست
جحیم سوزش یک ضرب تازیانه اوست

وسیله کرم ذات حق یدالله است
خدای هر چه ببخشد علی بهانه اوست

علی به پله آخر رسید در ایمان
نبی سر است و علی پای تا به شانه ی اوست

علی است خانه یکی با خدای بی همتا
درون بیت خدا زادگاه وخانه اوست

علی است فرد نمودار خلقت کامل
که عقل در عجب از خالق یگانه اوست

مقام صید علی برتر از تفکر ماست
چو بی نظیر بعالم غم زمانه اوست

تو صید شیرخدا بین که روبهی مکار
بقصد کشتن زهرا در آستانه اوست

حسان معرف الله شد ولی الله
چو در تمام صفات علی نشانه اوست
حسان(حبیب الله چایچیان)

حکمت های نهج البلاغه ۲۷۱تا ۲۷۵

بدون نظر »

حکمت ۲۷۱
روش صحیح قضاوت
(قضایی) و درود خدا بر او، فرمود: (دو نفر دزد را خدمت امام آوردند که از بیت المال دزدی کرده بودند، یکی برده مردم، و دیگری برده ‏ای جزو بیت المال بود، امام فرمود) برده ای که از بیت المال است حدّی بر او نیست، زیرا مال خدا مقداری از مال خدا را خورده است، امّا دیگری باید حدّ دزدی با شدّت بر او اجرا گردد (سپس دست او را برید).
****************
حکمت ۲۷۲
ضرورت استقامت در برداشتن کجی ‏ها
(سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: اگر از این فتنه‏ ها و لغزشگاه با قدرت بگذرم، دگرگون ی‏ های بسیار پدید می‏ آورم.
حکمت ۲۷۳
*******************
ضرورت توکّل به خداوند
(اعتقادی) و درود خدا بر او، فرمود: به یقین بدانید خداوند برای بنده خود هر چند با سیاست و سخت کوش و در طرح و نقشه نیرومند باشد، بیش از آنچه که در علم الهی«» وعده فرمود، قرار نخواهد داد، و میان بنده، هر چند ناتوان و کم سیاست باشد، و آنچه در قرآن برای او رقم زده حایلی نخواهد گذاشت، هر کس این حقیقت را بشناسد و به کار گیرد، از همه مردم آسوده ‏تر است و سود بیشتری خواهد برد. و آن که آن را واگذارد و در آن شک کند، از همه مردم گرفتارتر و زیانکارتر است، چه بسا نعمت داده شده‏ ای که گرفتار عذاب شود، و بسا گرفتاری که در گرفتاری ساخته شده و آزمایش گردد، پس ای کسی که از این گفتار بهرمند می‏شوی، بر شکر گزاری بیفزای، و از شتاب بی جا دست بردار، و به روزی رسیده قناعت کن.
******************
حکمت ۲۷۴
ضرورت عمل گرایی
(اخلاقی، تربیتی) و درود خدا بر او، فرمود: علم خود را نادانی، و یقین خود را شک و تردید مپندارید، پس هر گاه دانستید عمل کنید، و چون به یقین رسیدید اقدام کنید.
*****************
حکمت ۲۷۵
ضدّ ارزش‏های اخلاقی
(اخلاقی، اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: طمع به هلاکت می‏کشاند و نجات نمی‏دهد، و به آنچه ضمانت کند، وفادار نیست، و بسا نوشنده آبی که پیش از سیراب شدن گلو گیرش شد، و ارزش آنچه که بر سر آن رقابت می‏کنند، هر چه بیشتر باشد، مصیبت از دست دادنش اندوه بارتر خواهد بود، و آرزوها چشم بصیرت را کور می‏کند، و آنچه روزی هر کسی است بی جستجو خواهد رسید.

سفارش امام صادق (ع) به عنوان بصری

بدون نظر »

اولین ملاقات عنوان بصری وامام صادق (ع)
عنوان بصری گوید به امام صادق (ع) عرض کردم : ای ابوعبدالله ! مرا سفارش فرمای ! و او گفت : ترا به نه چیز سفارش ‍ می کنم . و همانا این است سفارش من ، به مریدان راه خدا. و از خدا می خواهم که ترا در به کار بستن آن ، موفق بدارد. (ازین نه گانه ) سه سفارش ، در پرورش نفس است و سه ، در بردباری و سه ، در علم . آنها را یاد بگیر! و از سستی در کار آنها بپرهیز.
گفت : ای ((عنوان ))! و من به سخن او دل سپردم . اما، آنها که در ریاضت است . زنهار! از خوردن شبهه ناک بپرهیز! که نادانی و ابلهی بار آورد و جز به هنگام گرسنگی ، مخور! و چون خوری ، از حلال خور! و نام خدا بگوی ! و حدیث پیامبر (ص ) کن ! آدمی ، هیچ ظرفی را بدتر از شکم پر نمی کند و چون به خوردن ناگزیر شوی ، ثلثی را به خوردن اختصاص ده ! و ثلثی را به نوشیدن و ثلث دیگر را به نفس کشیدن .
اما، آن سه که در بردباری اند. اگر کسی ترا گوید: اگر یکی گویی ، ده بشنوی ، او را بگوی : اگر ده گویی ، یکی نشنوی . و آن که ترا دشنام گوید، او را بگوی : اگر آن چه گویی ، راست گویی ، از خدا بخواه ! تا مرا ببخشاید. و اگر در آن چه گویی ، صادق نیستی ، از خدا بخواه ! تا بر تو ببخشاید. و چون کسی ترا سخن بد گوید، به دعا پاسخش گوی ! و اما آن سه ، که در علم اند: آن چه ندانی ، از دانشمندان پرس . و از این که به قصد آزمون از آنان چیزی بپرسی ، بپرهیز! و از این که به رای خود کار کنی ، بپرهیز! و در هر آن چه بر تو پیش آید، راه احتیاط برگزین ! از حکم کردن بین مردم بپرهیز! آن چنان که از شیر گریزی . و گردن خویش را پل مردمان مساز! ای ابوعبدالله ! برخیز! ترا پند دادم و ورد من تباه مساز! که من مردی هستم بر نفس خویش بخیل و سلام بر آن کس که راه راست را پیروی کند.
کشکول شیخ بهایی

اولین ملاقات عنوان بصری وامام صادق (ع)

بدون نظر »

به خط…از ((عنوان بصری )) که پیر نودو چهار ساله ای بود- گفته شده است که : من ، سالها با مالک بن انس ، رفت و آمد داشتم . و چون جعفربن محمد الصادق (ع ) آمد، به نزد او رفت و آمد می کردم و دوست داشتم تا از او بیاموزم ، چنان که از مالک می آموختم . تا روزی گفت : من مردی هستم که مرا زیر نظر دارند. و در لحظات شب و روز، ذکرهایی دارم . مرا از ذکر خویش باز مدار! از مالک بیاموز! و به نزد او برو! چنان که پیش از این می رفتی . من از این رویداد، اندوهگین شدم و از نزد او بیرون آمدم و به خویش گفتم : اگر به فراست ، خیری در من احساس می کرد، مرااز درک حضور خویش باز نمی داشت . پس ، به مسجد پیامبر (ص ) رفتم و بر او درود گفتم و فردای آن روز به مسجد بازگشتم و دو رکعت نماز گزاردم و گفتم : خدایا! خدایا! از تو می خواهم که دل ابوجعفر را به من مایل کنی و از علم او روزی من سازی ، تا به راه راست تو هدایت شوم . و از آنجا به خانه ام بازگشتم . و به نزد مالک نرفتم ، زیرا، دلم از مهر ابوجعفر سرشار بود و از خانه بیرون نیامدم مگر برای نمازهای مقرر، تا بی تابی بر من چیره شد.
چون سینه ام تنگی گرفت . ردا و نعلین پوشیدم و پس از نماز عصر، عازم خانه ابوجعفر شدم . چون به در خانه اش رسیدم و اجازه ورود خواستم ، خادمش بیرون آمد و گفت : چه می خواهی ؟ گفتم : سلام مرا به آن بزرگوار برسان ! گفت : به نماز ایستاده است . بر در خانه اش نشستم . زمانی نگذشت که خادم بیرون آمد و گفت : خدا تو را برکت دهاد! درون آی ! داخل شدم و بر او سلام کردم و پاسخ سلام من باز داد. و گفت : خدای بر تو ببخشاید! بنشین ! زمانی سر به زیر انداخته بود. سپس سر برداشت و گفت : کنیه ات چیست ؟ گفتم : ابوعبدالله . گفت : خدا کنیه ات را برایت نگه دارد! و به تو توفیق دهد! ای ابوعبدالله : چه می خواهی ؟ با خود گفتم : اگر در زیارت کردن و سلام بر او و این دعا که در حق من کرد، بهره دیگر نبرده بودم ، همین نیز در کمال زیادی بود. سپس ، سر برداشت و گفت : خواست تو چیست ؟ گفتم : از خدا خواسته ام تا بر دل تو اندازد، که مرا از علم خویش بهره ای برسانی و امید دارم که خواهش مرا درباره عنایت تو پذیرفته باشد.
پس گفت : ابوعبدالله ! دانش ، به آموختن نیست . و همانا که آن ، نوریست که از اراده خدا بر دل می تابد و او را هدایت می کند. اگر خواهی که دانش ‍ بیاموزی ، نخست ، در خاطر خویش حقیقت بندگی را طلب کن ! و آموخته خویش را به کار دار! و از خدا بخواه ، تا فراستی در تو ایجاد کند.
گفتم : بزرگوارا! گفت : ابوعبدالله ! بگو! گفتم : حقیقت بندگی چیست ؟ گفت : سه چیزست . (یکی این که ): آن چه خداوند به بنده داده است ، از آن خود نداند. چه ، بنده ، مالک چیزی نیست . بندگان ، اموال را از آن خدا می دانند و به فرمان خدا به کار می برند. (دیگر این که ): بنده ، تدبیر کار خویش نسازد، و نیز این که بدانچه خدا امر فرموده است بپردازد. و از آن چه نهی کرده است . باز ایستد.
حال ، اگر بنده ، بخشیده خدا را از آن خود نداند، بخشش او در راه هایی که خدا امر فرموده است ، بر وی آسان می شود. و چون بنده ، کار خویش به خدای خود باز گذارد، مصیبت های دنیا بر وی آسان شود. و چون بنده به آن چه خدا امر فرموده است ، بپردازد، و از نهی شده های او باز ایستد، در این صورت ، در دنیا، خودنمایی و فخر نمی کند. و چون خداوند، بنده ای را به این سه گرامی دارد، دنیا و شیطان و مردم ، بر او خوار می آیند. و دنیا را، به فزونی و افتخار نمی خواهد و عزت و شرفی را که نزد مردم است ، طلب نمی دارد. و روزگار خویش را تباه نمی کند. و این ، نخستین درجه پرهیزگاری ست . که خداوند فرموده است : ((تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقین )).
بخش دوم
کشکول شیخ بهایی

حکمت های نهج البلاغه ۲۶۶ تا ۲۷۰

بدون نظر »

حکمت ۲۶۶
روش صحیح پاسخ دادن
(علمی) و درود خدا بر او، فرمود: (شخصی از امام پرسید که ایمان را تعریف کن) فردا نزد من بیا تا در جمع مردم پاسخ گویم، که اگر تو گفتارم را فراموش کنی دیگری آن را در خاطرش سپارد، زیرا گفتار چونان شکار رمنده است، یکی آن را به دست آورد، و دیگری آن را از دست می‏دهد.
(پاسخ امام در حکمت ۳۱ آمد که آن را نقل کردیم که ایمان را بر چهار شعبه تقسیم کرد)
****************
حکمت ۲۶۷
پرهیز از حرص ورزی در کسب روزی
(اعتقادی، معنوی)
و درود خدا بر او، فرمود: ای فرزند آدم اندوه روز نیامده را بر امروزت میفزا، زیرا اگر روز نرسیده، از عمر تو باشد خدا روزی تو را خواهد رساند.
****************
حکمت ۲۶۸
اعتدال در دوستی‏ ها و دشمنی‏ ها
(اخلاق اجتماعی، سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: در دوستی با دوست مدارا کن، شاید روزی دشمن تو گردد، و در دشمنی با دشمن نیز مدارا کن، زیرا شاید روزی دوست تو گردد.
****************
حکمت ۲۶۹
روش برخورد با دنیا
(اعتقادی، اخلاقی) و درود خدا بر او، فرمود: مردم در دنیا دو دسته‏ اند، یکی آن کس که در دنیا برای دنیا کار کرد، و دنیا او را از آخرتش بازداشت، بر بازماندگان خویش از تهیدستی هراسان، و از تهیدستی خویش در امان است، پس زندگانی خود را در راه سود دیگران از دست می‏دهد. و دیگری آن که در دنیا برای آخرت کار می‏کند، و نعمت‏های دنیا نیز بدون تلاش به او روی می‏ آورد، پس بهره هر دو جهان را چشیده، و مالک هر دو جهان می‏گردد، و با آبرومندی در پیشگاه خدا صبح می‏کند، و حاجتی را از خدا درخواست نمی‏کند جز آن که روا می‏گردد.
****************
حکمت ۲۷۰
ضرورت حفظ اموال کعبه
(تاریخی، فقهی، اقتصادی) و درود خدا بر او، فرمود: (در زمان حکومت عمر، نسبت به فراوانی زیور و زینت‏های کعبه صحبت شد، گروهی گفتند آنها را برای لشکر اسلام مصرف کن، کعبه زر و زینت نمی‏خواهد، وقتی از امیر المؤمنین علیه السّلام پرسیدند، فرمود) همانا قرآن بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هنگامی نازل گردید که اموال چهار قسم بود، اموال مسلمانان، که آن را بر أساس سهم هر یک از وارثان، تقسیم کرد، و غنیمت جنگی که آن را به نیازمندانش رساند، و خمس، که خدا جایگاه مصرف آن را تعیین فرمود، و صدقات، که خداوند راه‏های بخشش آن را مشخّص فرمود. و زیور آلات و زینت کعبه از اموالی بودند که خدا آن را به حال خود گذاشت، نه از روی فراموشی آن را ترک کرد، و نه از چشم خدا پنهان بود، تو نیز آن را به حال خود واگذار چنان که خدا و پیامبرش آن را به حال خود واگذاشتند. (عمر گفت: اگر تو نبودی رسوا می‏شدیم، و متعرّض زیور آلات کعبه نشد)

توجه در نماز

بدون نظر »

ابوحمزه ثمالی گفت : امام علی بن الحسین (ع ) را در حال نماز دیدم که ردا از دوشش افتاد. اما، بدان توجه نکرد و نماز به پایان برد. در آن باره به ایشان گفتم . فرمود: وای بر تو! آیا می دانی که در حضور چه کسی هستی ؟! نماز بنده ای پذیرفته نخواهد شد، مگر آن که بدان توجه تمام داشته باشد. گفتم : فدایت شوم ! چنین که گویی ، ما هلاک خواهیم شد. گفت : چنین نیست . که پروردگار، نماز شما را با نوافل به کمال رساند.
کشکول شیخ بهایی

عاقبت سرکشی خدا شناسان

بدون نظر »

در حدیث از پیامبر(ص ) آمده است که خدا گفت : چون بنده خداشناسی سرکشی کند، خدا ناشناسی را بر او چیره گردانم .
کشکول شیخ بهایی

دنیا از دید پیامبر اسلام (ص)

بدون نظر »

سرور آدمیان ، و شفیع روز رستاخیز، که – درود بر او و خاندانش باد! – گفت : دنیا، خانه بلا و منزل گاه روزی اندک و درد و رنج است . که دل های نیکبختان ، از آن گسسته باد! و از دست بدبختان برکنده . نیکبخت ترین مردم ، آنست که از دنیا دوری کند و آن که بدان دل بندد، هلاک شود. خوشا به حال آن ! که از آن بپرهیزد و به توبه روی آورد. و بر شهوت چیره آید. پیش از آن که دنیا او را به آخرت اندازد. و در درون تاریک زمین جای گیرد. و نتواند به خوبی هایش بیفزاید و از بدی هایش بکاهد. سپس به حشر آید، و از آنجا یا به بهشت رود، که نعمت آن جاودانه است یا به دوزخ ، که عذابی پایان ناپذیر دارد.
کشکول شیخ بهایی

آیه ۲۱۳ سوره بقره کَانَ النَّاسُ أُمَّهً

بدون نظر »

یعقوب بن شعیب از امام صادق (علیه السلام ) از گفتار خدای عزوجل پرسید که فرماید: (مردم همه یک امت بودند) (سوره بقره آیه ۲۱۳) فرمود: مردم پیش از حضرت نوح همه یک امت گمراه بودند و خدا آغاز بعثت کرد و (از روی قانون بداء) پیمبران مرسل را برانگیخت ، و اینکه مردم گویند:
همیشه بوده و خواهد بود (یعنی هر آنچه از ازل تعیین شده تغییری در آن راه نیابد) چنین نیست و دروغ گفته اند، خدا در شب قدر جدا کند آنچه از سختی یا خوشی یا باران است به مقداری که خدا تا سال آینده خواهد بدان مقدار معین فرماید
_____________________
پی نوشت
ایه ۲۱۳سوره بقره =
کَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ یَهْدِی مَن یَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ
ترجمه
مردم امتى یگانه بودند پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیم‏دهنده برانگیخت و با آنان کتاب [خود] را بحق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى کند و جز کسانى که [کتاب] به آنان داده شد پس از آنکه دلایل روشن براى آنان آمد به خاطر ستم [و حسدى] که میانشان بود [هیچ کس] در آن اختلاف نکرد پس خداوند آنان را که ایمان آورده بودند به توفیق خویش به حقیقت آنچه که در آن اختلاف داشتند هدایت کرد و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت مى‏کند

قضاوت در مورد فرزندان پیامبر

بدون نظر »

عبدالملک گوید: میان حضرت باقر (علیه السلام ) و فرزندان امام حسن (علیه السلام ) حرفی شد (و اختلاف وکدورتی پدید آمد) و این جریان به گوش من رسید، پس خدمت امام باقر (علیه السلام ) شرفیاب شدم و خواستم چیزی (در این باره ) بگویم ، حضرت فرمود: خاموش باش و میان ماها وارد مشو که حکایت ما و عموزادگانمان حکایت آن مردی است که در بنی اسرائیل بود و دو دختر داشت پس یکی از آن دو دختر را به شخص ‍ زارعی شوهر داد و دیگری را به کوزه گری ، روزی به دیدار دختران خود رفت و نخست به دیدن زن زارع رفت و از او پرسید: حالتان چطور است ؟ گفت : شوهرم کشت زیادی کرده اگر خداوند بارانی از آسمان بفرستد، از همه بنی اسرائیل حالمان بهتر خواهد بود، از آنجا به دیدن دختر دیگرش که زن کوزه گر بود رفت و از او پرسید: حال شما چطور است ؟ پاسخ داد: شوهرم کوزه زیادی ساخته اگر خدا از آسمان باران نبارد (که کوزه های ما خشک شود) کسی در میان بنی اسرائیل حالش بهتر از ما نخواهد بود.
آن مرد از نزد آن دختر بیرون آمد و می گفت : خدایا تو خدای هر دوی اینها هستی (خود دانی و خواهش مختلف ایندو) ما نیز چنین هستیم .
(مجلسی (رحمه الله علیه ) گوید: همانطور که آنمرد قضاوتی نکرد و کار هر دو دخترش را به خدا واگذار کرد ما هم هر دو از فرزندان پیغبریم و شما را نرسد که در میان ما قضاوت کنید و به عنوان طرفداری به نفع یکطرف سخنی بگوئید).