آباد خرابات ز می خوردن ماست

بدون نظر »

در کتاب ((رجاء)) از احیاء (العلوم ) آمده است که : شبی در طواف ، خویش را تنها دیدم شبی بس تاریک بود. در برابر ملتزم ایستادم و گفتم : پروردگارا: مرا نگاهدار! که هیچگاه گناه نورزم . ناگاه هاتفی از خانه ندا داد. ای ابراهیم ! از من درخواست بی گناهی داری و همه بندگان مؤمن من ، همین خواهند و اگر آنان را بی گناه بدارم ، پس بر که بخشش کنم ؟ و چه کسی را بیامرزم ؟ (مؤلف(شیخ بهایی ) گوید) می گویم که خیّام مضمون رباعی خویش ‍ را از این مطلب گرفته است :
آباد خرابات ز می خوردن ماست
خون دو هزار توبه در گردن ماست

گر من نکنم گناه ، رحمت که کند؟
آرایش رحمت از گنه کردن ماست .

تو مگو! ما را بدان شه ، بار نیست
با کریمان ، کارها دشوار نیست
کشکول شیخ بهایی

نکاتی پیرامون آیه لاَّ تُدْرِکُهُ الأَبْصَارُ

بدون نظر »

ابن سنان گوید: امام صادق علیه‏السلام راجع به آیه (۱۰۴ سوره ۶) دیدگان او را در نیابند، فرمود: مقصود احاطه وهم است (یعنی معنی مقصود از آیه شریفه اینستکه خدا در خاطره ها نگنجد و چشم دل به او دست نیابد) مگر نمی بینی خدا چه می ‏فرماید (آیه ۱۰۴ سوره انعام) از پروردگارتان بصیرتها سوی شما آمده، که مقصود بینائی به چشم نیست (و نیز در آیه ۱۰۴ سوره ۶) فرماید هر که بینا شد بسود خودش باشد که مقصود بینائی بچشم نیست، (سپس فرماید) و هر که کور گشت بزیان خودش باشد، که مقصود کوری چشم نیست، همانا مقصود احاطه وهم است چنانکه می‏گویند فلانی به شعر بیناست و فلانی به فقه بیناست و فلانی به سکه پول بیناست و فلانی به لباس بیناست، خدا بزرگوارتر از این است که به چشم دیده شود. (خلاصه اینکه چون دیدن خدا بچشم محالست و هیچکس خیال آنرا نمی‏کند آیه شریفه آنرا نفی نکرده است تا از قبیل توضیح واضح باشد بلکه مقصود از آیه شریفه احاطه وهم است بخدا و گنجیدن کنه ذات در خاطر انسان که چون توهم این معنی ممکن است آیه شریفه آنرا نفی نموده.
اصول کافی جلد ۱ باب تفسیر آیه لاَّ تُدْرِکُهُ الأَبْصَارُ
********************
ابوهاشم گوید: به امام رضا(ع) عرض کردم: می‏توان خدا را توصیف نمود؟ فرمود: مگر قرآن نمی‏خوانی؟ عرض کردم: چرا فرمود: مگر نخوانده ‏ای گفته خدای تعالی را (((أبصار درکش نکنند و خاطرات دلها از بینائی چشمها قویتر است، خاطرات او را درک نکنند و او خاطرات را درک کند.

اصول کافی جلد ۱ باب تفسیر آیه لاَّ تُدْرِکُهُ الأَبْصَارُ
********************
پی نوشت آیه ۱۰۳ و ۱۰۴ سوره انعام
لاَّ تُدْرِکُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ ۱۰۳
چشمها او را درنمى‏یابند و اوست که دیدگان را درمى‏یابد و او لطیف آگاه است
قَدْ جَاءکُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ۱۰۴
به راستى رهنمودهایى از جانب پروردگارتان براى شما آمده است پس هر که به دیده بصیرت بنگرد به سود خود او و هر کس از سر بصیرت ننگرد به زیان خود اوست و من بر شما نگهبان نیستم

پرستش خدای دیده نشده

بدون نظر »

مردی از خوارج خدمت امام باقر علیه‏ السلام رسید و عرض کرد: ای أبا جعفر چه چیز را می‏پرسی؟ فرمود: خدای تعالی را، گفت او را دیده‏ ای فرمود: دیدگان او را به بینائی چشم نبینند ولی دلها او را به حقیقت ایمان دیده‏ اند، با سنجش شناخته نشود و با حواس درک نشود و به مردم مانند نیست، با آیاتش توصیف شده و با علامات شناخته شده، در داوریش ستم نکند، اوست خدا سزاوار پرستشی جز او نیست، مرد خارجی بیرون رفت و میگفت: خدا داناتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد.
اصول کافی جلد ۱ باب ابطال دیدن خدا روایت ۵
**************************
امام صادق علیه‏ السلام فرمود: عالمی خدمت امیرالمؤمنین رسید و گفت ای امیرمؤمنان: پروردگارت را هنگام پرستش او دیده‏ ای! فرمود: وای بر تو! من آن نیستم که پروردگاری را که ندیده‏ ام بپرستم، عرضکرد: چگونه او را دیده‏ ای؟ فرمود: وای بر تو دیدگان هنگام نظر افکندن او را درک نکنند ولی دلها با حقایق ایمان او را دیده‏ اند.
اصول کافی جلد ۱ باب ابطال دیدن خدا روایت ۶
******************************
عاصم بن حمید گوید: به ا امام صادق علیه‏ السلام درباره آنچه راجع به دیدن خدا روایت کنند مذاکره میکردم، حضرت فرمود: این خورشید یک هفتادم نور کرسی است و کرسی یک هفتادم نور عرش و عرش یک هفتادم نور حجاب و حجاب یک هفتادم نور ستر، اگر آنها راست گویند چشم خود را به همین خورشید وقتیکه در ابر نباشد بدوزند.
اصول کافی جلد ۱ باب ابطال دیدن خدا روایت ۷

روایت امام رضا (ع) در دیده نشدن خدا

بدون نظر »

محمد بن عبید گوید: به حضرت رضا(ع) نامه نوشتم و درباره دیدن خدا و آنچه عامه و خاصه روایت کرده‏ اند سؤال کردم و خواستم که این مطلب را برایم شرح دهد، حضرت به خط خود نوشت: همه اتفاق دارند و اختلافی میان آنها نیست که شناسائی از راه دیدن ضرروی و قطعی است، پس اگر درست باشد که خدا به چشم دیده شود قطعا شناختن او حاصل شود، آن گاه این شناخت بیرون از این نیست که یا ایمان است و یا ایمان نیست، اگر این شناسایی از راه دین ایمان باشد پس شناسائی در دنیا که از راه کسب دلیل است ایمان نباشد زیرا این شناسایی ضد آن است و باید در دنیا مؤمنی وجود نداشته باشد زیرا ایشان خدا عز ذکره را ندیده‏ اند و اگر شناسائی از راه دیدن ایمان نباشد، شناسائی از راه کسب دلیل بیرون از آن نیست که یا در معاد نابود شود و نباید نابود شود (و یا نابود نشود،) این دلیل است بر اینکه خدای عز وجل به چشم دیده نشود زیرا دیدن به چشم به آنچه گفتیم می‏رسد.
اصول کافی جلد ۱ باب ابطال دیدن خدا روایت ۳
ادامه نوشتار »

در رد شدن دیدن خدا

دیدگاه‌ها برای در رد شدن دیدن خدا بسته هستند

یعقوب بن اسحاق گوید: به امام حسن عسکری علیه‏ السلام نوشتم که: چگونه بنده پروردگارش را پرستد در صورتیکه او را نبیند، آن حضرت نوشت: ای ابایوسف: آقا و مولا ولی نعمت من و پدرانم بزرگتر از آن است که دیده شود. گوید از آن حضرت سؤال کردم آیا پیغمبر(ص) پروردگارش را دیده است، در جواب نوشت خدای تبارک و تعالی از نور عظمتش به قلب پیغمبرش آنچه دوست داشت ارائه فرمود.
اصول کافی جلد ۱ باب ابطال دیدن خدا روابت ۱
**********************

صفوان بن یحیی گوید: ابوقره محدث از من خواست که او را خدمت حضرت رضا(ع) برم، از آن حضرت اجازه خواستم، اجازه فرمود، ابوقره به محضرش رسید و از حلال و حرام و احکام دین پرسش کرد تا آنکه سؤالش به توحید رسید و عرض کرد: برای ما چنین روایت کرده ‏اند که خدا دیدار و هم سخنی خویش را میان دو پیغمبر تقسیم فرمود: قسمت هم سخنی را به موسی و قسمت دیدار خویش را به محمد(ص) عطا کرد. حضرت فرمود: پس آنکه از طرف خدا به جن و انس رسانید که: دیده‏ ها او را درک نکند، علم مخلوق به او احاطه نکند، چیزی مانند او نیست، کی بود؟ مگر محمد(ص) نبود؟ عرض کرد:
ادامه نوشتار »

ما غرق گناهیم ، که غفاری تو

بدون نظر »

زاهد نکند گنه ، که قهاری تو
ما غرق گناهیم ، که غفاری تو
او قهارت خواند و ما غفارت
آیا به کدام نام ، خوش داری تو؟
***********************
ابن مسعود گفت : بهشت را هشت در است ، که همه آنها باز و بسته شود. مگر در توبه که فرشته ای بر آن گمارده است و هیچگاه بسته نشود.

بهترین زینت

بدون نظر »

زاهدی به روز عید، با جامه های ژنده بیرون آمد. او را گفتند: به روزی چنین ، با جامه ای چنین بیرون آیی ؟! در حالی که مردم ، خویش را زینت داده اند. گفت : پروردگار را هیچ زینتی همچون طاعت وی نیست .

وصف خدا از زبان پیامبر (ص)

۳ نظر »

امام صادق (ع) فرمود: یک یهودی که نامش (((سبحت))) بود خدمت رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا: آمده‏ ام تا درباره پروردگارت از تو سؤال کنم.اگر پاسخ مرا دادی می‏پذیرم و گرنه بر می‏گردم. فرمود: از آنچه خواهی بپرس گفت: پروردگارت در کجاست؟ فرمود: او در همه‏ جاست و در جای محدودی نیست، گفت: خدا چگونه است؟ فرمود: چگونه توانم پروردگار مرا به چگونگی توصیف کنم در صورتی که چگونگی مخلوقست و خدا به مخلوقش توصیف نشود (زیرا وصف هر چیزی مختص خود او است و دیگری آن را وصف را ندارد نتوان بدان توصیفش کرد) گفت: از کجا بدانیم تو پیغمبر خدائی؟ چون بگفت هر سنگ و چیز دیگری که در اطرافش بود بلغت عربی واضح گویا شدند که: ای (((سبحت))) او فرستاده خداست، سبحت گفت: تا امروز مطلبی واضحتر از این ندیده‏ ام سپس گفت: گواهم که معبودی جز خدا نیست و توئی فرستاده خدا.
اصول کافی جلد ۱ باب نهی از سخن گفتن در مورد چگونگی روایت ۹

عجز انسان از شناخت خدا

بدون نظر »

امام ششم علیه‏ السلام فرمود: ای پسر آدم: اگر دل ترا پرنده‏ ای بخورد سیرش نکند و اگر بر چشمت سوراخ سوزنی نهند آنرا بپوشانید، تو خواهی با این دو (عضو کوچک) سلطه آسمانها و زمین را بشناسی، اگر راست می‏گوئی این خورشید است که مخلوقی از مخلوقات خداست، اگر توانستی چشمت را به آن بدوزی چنانست که تو می‏گوئی.

شرح :
حاصل روایت این است که انسان در برابر ذات باری تعالی بی‏نهایت حقیر و نادان و ناچیز است و خدا که واهب خیر و معطی کمال او است باو آن استعداد را نداده که بتواند حقیقت ذات خدا بلکه خیلی کوچکتر از آن را دریابد بدلیل اینکه اعضاء رئیسه پیکر او را که دریچه فکر و عقلش قرار داده کوچک آفریده پس چگونه می‏توان از دریچه و روزنه کوچک بجهان هستی و خالق بزرگتر آن نظر افکند و آنرا دریافت.
اصول کافی جلد ۱ باب نهی از سخن گفتن در چگونگی خداوند

نهی از سخن گفتن در چگونگی خداوند

بدون نظر »

– امام باقر علیه ‏السلام فرمود: درباره خلق خدا سخن گوئید و راجع به خدا سخن نگوئید زیرا سخن راجع به خدا جز سرگردانی برای گوینده زیاد نکند. و در روایت دیگری از حریز است درباره هر چیزی سخن گوئید ولی راجع به ذات خدا سخن نگوئید.

شرح :
به نظر می‏رسد که در روایت اول مراد از خلق خدا انسان و مراد از خدا ذات خداست به قرینه مقابله این دو با یکدیگر ولی در روایت دیگر چون (((هر چیز))) در برابر (((خدا))) قرار گرفت، آن قرینه از بین رفت لذا کلمه (((ذات))) رااضافه فرمود.
اصول کافی جلد ۱ باب نهی از سخن گفتن در چگونگی روایت ۱

****************************
امام صادق علیه‏ السلام گوید: خدای عزوجل می‏ فرماید (۴۳ سوره ۵۳)** همانا پایان و سرانجام سوی پروردگارت باشد. پس چون سخن به خدا رسید باز ایستید.
اصول کافی جلد ۱ باب نهی از سخن گفتن در چگونگی روایت ۲

****************************
و به محمد بن مسلم فرمود: ای محمد مردم همیشه و از هر دری سخن گویند تا آنجا که درباره خدا هم سخن گویند چون شما آنرا شنیدید، بگوئید: شایسته پرسش جز خدای یکتای بیمانند نیست.
اصول کافی جلد ۱ باب نهی از سخن گفتن در چگونگی روایت ۳

****************************
امام باقرعلیه السلام به زیاد فرمود: ای زیاد از گفتگوهای دشمنی خیز بپرهیز که موجب شک شود و عمل را تباه کند و صاحبش را هلاک نماید و ممکن است در آن میان کسی سخنی گوید و آمرزیده نشود، در زمان گذشته مردمی علمی را که واگذارشان شده بودند ترک کردند و در طلب علمی که از آن نهی شده بودند رفتند تا آنجا که سخنشان به خدا رسید و سرگردان شدند و کارشان ( در حیرت و دهشت) به جائی رسید که مردی را از پیش او صدا می‏زدند و او به پشت سرش جواب می‏داد و از پشت سرش صدا می‏کردند و او به پیش رو پاسخ می‏گفت و در روایت دیگر است: تا آنجا که در زمین سرگردان شدند.
اصول کافی جلد ۱ باب نهی از سخن گفتن در چگونگی روایت ۴
*********************************
امام باقر علیه‏ السلام فرمود: از تفکر درباره خدا بپرهیزید، ولى اگر خواستید در عظمتش بیندیشید در عظمت خلقش نظر کنید.
اصول کافی جلد ۱ باب نهی از سخن گفتن در چگونگی روایت ۷

****************************
پی نوشت
** آیه ۴۲ سوره نجم
وَ أَنّ إِلى‏ رَبّکَ الْمُنْتَهى‏
و اینکه پایان [کار] به سوى پروردگار توست