پیش از آن که به حساب شما رسیدگى شود، به شمارش کارهاى خویش بپردازید! و پیش از آن که به عذاب گرفتار آیید، رهایى خویش را فراهم آورید! و پیش از آن که به بیچارگى دچار شوید، زاده راه خویش بسازید! که پیشگاه حق ، پایگاه داد است و داورى به حق . و آن که هماره شما را بیم داده است ، معذور است
کشکول شیخ بهایی
هـمـانـا مـعـلوم بـاشد که عَمْروبن الحارث الجُرْهُمى ـ که رئیس جُرْهُمیان بود ـ در مکّه در عهد قـُصىّ، حُلَیْل بن حَبْسیّه از قبیله خُزاعه با ایشان جنگ کرد و بر ایشان غلبه جست و امر کـرد کـه از مـکّه کوچ کنند. لاجرم عمرو تصمیم عزم داد که از مکّه بیرون شود و آن چند روز که مهلت داشت کار سفر راست مى کرد از غایت خشم حَجَر الاَْسْود را از رُکْن انتزاع نمود و دو آهو برّه از طلا که اسفندیار بن گشتاسب به رسم هدیه به مکّه فرستاده بود با چند زره و چـند تیغ که از اشیاء مکّه بود برگرفت و در چاه زمزم افکنده آن چاه را با خاک انباشته کرد، پس مردم خود را برداشته به سوى یمن گریخت .
ادامه نوشتار »
ولادت
ابو اسحاق ، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال ثقفى اصفهانى از علماى بزرگ شیعه و از راویان حدیث به شمار مى آید.
تاریخ دقیق ولادت وى در دست نیست ؛ اما روشن است که او در اوایل قرن سوم هجرى و در شهر کوفه به دنیا آمده است . کوفه به شهر علاقه مندان خاندان حضرت على علیه السلام مشهور است .
ابو اسحاق در اوایل عمر، زیدى مذهب بوده ، سپس مذهب حق امامیه را برگزیده است
ادامه نوشتار »
حکمت ۱۳۱
و درود خدا بر او، فرمود: (شنید مردی دنیا را نکوهش می کند.) (اخلاقی ، اجتماعی )
۱- توبیخ نکوهش کننده دنیا:
ای نکوهش کننده دنیا، که خود به غرور دنیا مغروری و با باطلهای آن فریب خوردی خود فریفته دنیایی و آن را نکوهش می کنی آیا تو در دنیا جرمی مرتکب شدها ی یا دنیا به تو جرم کرده است کی دنیا تو را سرگردان کرد و در چه زمانی تو را فریب داد آیا با گورهای پدرانت که پوسیده اند (تو را فریب داد) یا آرامگاه مادرانت که در زیر خاک آرمیده اند آیا با دو دست خویش بیماران را درمان کرده ای و آنان را پرستاری کرده و در بسترشان خوابانده ای درخواست شفای آنان را کرده، و از طبیبان داروی آنها را تقاضا کرده ای در آن صبحگاهان که داروی تو به حال آنان سودی نداشت، و گریه تو فایده ای نکرد، و ترس تو آنان را سودی نرساند، و آنچه می خواستی به دست نیاوردی ، و با نیروی خود نتوانستی مرگ را از آنان دور کنی . دنیا برای تو حال آنان را مثال زد، و با گورهایشان، گور، خودت را به رخ تو کشید.
ادامه نوشتار »
حکمت ۱۲۱
ارزیابی عمل ها
(اخلاقی ) و درود خدا بر او، فرمود: چقدر فاصله بین دو عمل دور است: عملی که لذّتش می رود و کیفر آن می ماند، و عملی که رنج آن می گذرد و پاداش آن ماندگار است
ادامه نوشتار »
اى مردم ! شما یادگار گذشتگان اید و باز مانده پیشینیان . که نیرو و توانائى شان بیش از شما بود. چنان که بنیان هاى استوار را در هم مى شکستند در عین حال ، خداى توانا بر آنان پیروزى یافت آن چنان ، که قبیله نیرومند آنان ، از هر گونه پشتیبانى از آنان ، در ماندند و فدیه نیز از آنان پذیرفته نشد.
اکنون ، شما پیش از آن که به چنگال مرگ گرفتار آیید و از سرانجام خویش غافل مانید، براى آینده خویش ، زاد و توشه اى گرد آورید! زیرا، قلم قدرت آن چه را که باید بشود، نگاشته است .
کشکول شیخ بهایی
عثمان – بن عفان – غلامى را با کیسه زری به نزد ابوذر، رضی الله عنه فرستاد و به غلامى گفت : اگر از تو بپذیرد، آزادى . و چون غلام با کیسه به نزد ابوذر آمد و اصرار کرد و نپذیرفت ، به او گفت : آن را بپذیر! که آزادى من ، در این است . و ابوذر گفت : و بندگى من !
از سخنان ارسطو: اگر خواهى بدانى که آدمى تواند تا شهوات خویش در اختیار گیرد، بنگر! که تا چه اندازه تواند که زبان خویش نگه دارد. و نیز گفت روح در جسم نیست ، بلکه جسم در روح است . چه ، روح از بدن وسیع تر است .
کشکول شیخ بهایی
چـون صـیـّت جلالت هاشم به آفاق رسید سلاطین و بزرگان براى او هدایا فرستادند و استدعا نمودند که دختر از ایشان بگیرد شاید نور محمّدى صلى اللّه علیه و آله و سـلّم کـه در جـبـیـن داشـت بـه ایـشـان مـنـتـقـل گـردد و هـاشـم قـبـول نـکـرد و از نـُجـبـاى قـوم خود دختر خواست و فرزندان ذکور و اناث آورد که از جمله (اَسـَد) است که پدر فاطمه والده حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام است
ادامه نوشتار »
در ذکر نسب پیامبر (ص) {هاشم}
دیدگاهها برای در ذکر نسب پیامبر (ص) {هاشم} بسته هستندچـون هاشم به کمال رشد رسید آثار فتوّت و مروّت از وى به ظهور رسید و مـردم مکّه را در ظلّ حمایت خود همى داشت چنانکه وقتى در مکّه بلاى قحط و غلا پیش آمد و کار بر مردم صعب گشت هاشم در آن قحط سال همى به سوى شام سفر کردى و شتران خویش را طـعام بار کرده به مکّه آوردى و هر صبح و هر شام یک شتر همى کشت و گوشتش را همى پـخـت آنـگاه ندا در داده مردم مکّه را به مهمانى دعوت مى فرمود و نان در آب گوشت ثَرید کـرده بـدیـشـان مـى خـورانید از این روى او را (هاشم ) لقب دادند؛ چه (هَشْم ) به معنى شکستن باشد.
ادامه نوشتار »