پندی از امام علی (ع)

بدون نظر »

امیر المؤمنین فرمود:
همه خیرى در سه خصلت فراهم است نظر و خاموشى و سخن هر نظر بى عبرتى سهو است ، هر خاموشى بى فکرتى غفلت است و هر سخنى ذکر نباشد لغو است خوشا بر کسى که نظرش عبرت و سکوتش فکر و سخنش ‍ ذکر است ، بر گناه خود بگرید و مردم از شرش آسوده اند.

یک حکایت

بدون نظر »

وهب بن منبه گوید:
در یکى از کتابهاى خداى عز و جل دریافتم که یوسف (ع) با موکب خود بزن عزیز گذر کرد که آن زن بر سر زباله گاهى نشسته بود و گفت سپاس از آن خدائیست که پادشاهان را بگنه خود بنده سازد و بندگان فرمانبردار خود را بشاهى بنوازد ما دچار تنگدستى شدیم بما تصدق فرما یوسف گفت ناسپاسى نعمت آفت آن گردد تو خود باز گرد بدان چه بشوید از تو چرک گنه را زیرا استجابت در دلهاى پاک و کردار طاهر است در پاسخ گفت من دیگر جامه گنهکارى بر تن ندارم و از خدایم شرم آید که مرا مورد لطف نماید و هنوز اشک دیده خود را تا تاپان نریخته و تن وظیفه پشیمانى را انجام نداده باشد یوسف فرمود بکوش تا راه مقصودت باز است پیش از آنکه وقت از دست برود و مدت بسر آید عرضکرد همین عقیده منست و اگر پس از من بمانى بتو خبرش خواهد رسید فرمود تا پیمانه بزرگى طلایش ‍ بدهند گفت مرا همان قوت بس است و تا گرفتار سخط باشم بخوشگذرانى باز نگردم یکى از فرزندان یوسف گفت پدر جانم این زن کى است که جگرم برایش پاره شد و دلم بحالش سوخت ؟
فرمود جاندار خوشگذرانیست که ببند انتقام افتاده یوسف او را بزنى خواست و دوشیزه اش یافت . گفت از کجاست ؟ تو را روزگارى شوهر بر بالین خفته ، در پاسخ گفت او را حرکتى در آلت و گشایشى در اعصاب نبود.

یک حکایت از کتاب منازل الاخره

بدون نظر »

شیخ کلینى به سند معتبر از حضرت على بن الحسین (ع) روایت کرده که شخصى با خانواده اش در کشتى سوار شدند و کشتى ایشان شکست و جمیع اهل آن کشتى غرق شدند مگر زن آن مرد که بر تخته اى بند شد و به جزیره اى از جزائر دور افتاده اى رسید و در آن جزیره راهزن فاسقى بود که از هیچ فسقى نمى گذشت چون نظرش بر آن زن افتاد گفت : تو از انسى یا از جن ؟ گفت : از انسم .

ادامه نوشتار »

حکمت های نهج البلاغه ۷۰ تا ۱۰۰

بدون نظر »

حکمت ۷۰
روانشناسى جاهل
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: نادان را یا تندرو یا کند رو مى‏بینى.
حکمت ۷۱
نشانه کمال عقل
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: چون عقل کامل گردد، سخن اندک شود.
حکمت ۷۲
رابطه دنیا و انسان
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: دنیا بدن‏ها را فرسوده، و آرزوها را تازه مى‏کند، مرگ را نزدیک و خواسته‏ها را دور و دراز مى‏سازد، کسى که به آن دست یافت خسته مى‏شود، و آن که به دنیا نرسید رنج مى‏برد.
حکمت ۷۳
ضرورت خودسازى رهبران و مدیران
(اخلاقى، تربیتى، مدیریّتى) و درود خدا بر او، فرمود: کسى که خود را رهبر مردم قرار داد، باید پیش از آن که به تعلیم دیگران پردازد، خود را بسازد، و پیش از آن که به گفتار تربیت کند، با کردار تعلیم دهد، زیرا آن کس که خود را تعلیم دهد و ادب کند سزاوارتر به تعظیم است از آن که دیگرى را تعلیم دهد و ادب بیاموزد.
ادامه نوشتار »

حکمت های نهج البلاغه ۴۰ تا ۶۹

بدون نظر »

حکمت ۴۰
راه شناخت عاقل و احمق
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: زبان عاقل در پشت قلب اوست، و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد.«»
(این از سخنان ارزشمند و شگفتى آور است، که عاقل زبانش را بدون مشورت و فکر و سنجش رها نمى‏سازد، امّا احمق هر چه بر زبانش آید مى‏گوید بدون فکر و دقّت، پس زبان عاقل از قلب او و قلب احمق از زبان او فرمان مى‏گیرد). (حکمت ۴۰ به گونه دیگرى نیز نقل شده)
حکمت ۴۱
راه شناخت عاقل و احمق
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: قلب احمق در دهان او، و زبان عاقل در قلب او قرار دارد.
حکمت ۴۲
بیمارى و پاک شدن گناهان
(اخلاقى، معنوى) و به یکى از یارانش که بیمار بود فرمود: خدا آنچه را که از آن شکایت دارى (بیمارى) موجب کاستن گناهانت قرار داد، در بیمارى پاداشى نیست امّا گناهان را از بین مى‏برد، و آنها را چونان برگ پاییزى مى‏ریزد، و همانا پاداش در گفتار به زبان، و کردار با دست‏ها و قدم‏هاست، و خداى سبحان به خاطر نیّت راست، و درون پاک، هر کس از بندگانش را که بخواهد وارد بهشت خواهد کرد.
مى‏گویم: (راست گفت امام على علیه السّلام «درود خدا بر او باد» که بیمارى پاداشى ندارد، بیمارى از چیزهائى است که استحقاق عوض دارد، و عوض در برابر رفتار خداوند بزرگ است نسبت به بنده خود، در ناملایمات زندگى و بیمارى‏ها و همانند آنها، امّا اجر و پاداش در برابر کارى است که بنده انجام مى‏دهد. پس بین این دو تفاوت است که امام علیه السّلام آن را با علم نافذ و رأى رساى خود، بیان فرمود.
ادامه نوشتار »