حسین بن سعید اهوازى

بدون نظر »

ولادت
ابو محمد، حسین بن سعید بن حماد بن مهران اهوازى ، یکى از شخصیت هاى بزرگ شیعه در قرن سوم هجرى ، در کوفه ، شهر روات بزرگ شیعه ، به دنیا آمد.
او اصالتاً ایرانى بود. رشد او در خاندانى صورت گرفت که ارادتمند و علاقه مند به اهل بیت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم و از موالى امام زین العابدین علیه السلام به شمار مى آمدند.
او یکى از یاران امام رضا و امام جواد و امام هادى علیهم السلام مى باشد.
وى از راویان بزرگ حدیث و از مشایخ جلیل القدر روایتى به شمار مى آید.
روایات وى از اعتبار و شهرت خاصى در میان فقهاى شیعه برخوردار است و در بسیارى از مجموعه هاى بزرگ روایى مانند: اصول کافى ، من لا یحضره الفقیه ، تهذیب ، استبصار، محاسن ، وسائل الشیعه و بحار الانوار از وى روایت نقل شده و به احادیث او استناد مى گردد.
ادامه نوشتار »

دفن بدن مطهره فاطمه زهرا (س)

بدون نظر »

ومـوافـق روایـت (روضه الواعظین ) چون خبر وفات حضرت فاطمه علیهاالسّلام در مدینه مـنـتـشـر گردید ومردان وزنان همه گریان شدند در مصیبت آن حضرت وشیون از خانه هاى مدینه بلند شد، زنان ومردان به سوى خانه آن حضرت دویدند. زنان بنى هاشم در خانه آن حـضـرت جـمـع شـدنـد نـزدیـک شـد که از صداى شیون ایشان ، مدینه به لرزه در آید وایـشـان مـى گـفـتـنـد: اى سـیّده واى خاتون زنان ! اى دختر پیغمبر آخرالزّمان ! مردم فوج فوج به تعزیه به سوى حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام مى آمدند، آن حضرت نشسته بـود وحسنَیْن در پیش آن حضرت نشسته بودند و مى گریستند ومردم از گریه ایشان مى گـریـسـتند. ام کلثوم به نزد قبر حضرت رسول صلى اللّه علیه وآله وسلّم آمد وَغَلَبَها نـَشـیـجُها وگفت : یا ابتاه ، یا رسول اللّه ! امروز مصیبت توبر ما تازه شد وامروز تواز دنیا رفتى ، دختر خود را به سوى خود بردى .
ومـردم جـمـع شـده بـودنـد وگـریـه مى کردند وانتظار بیرون آمدن جنازه مى کشیدند، پس ابـوذر بـیـرون آمـد وگـفـت : بـیـرون آوردن جنازه به تاءخیر افتاد؛ پس مردم متفرق شدند وبـرگـشـتـنـد، چـون پاسى از شب گذشت ودیده ها به خواب رفت جنازه را بیرون آوردند حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن وحـسـن وحـسـیـن عـلیـهـمـاالسـّلام وعـمـّار ومـِقـداد وعـقـیـل وزُبـیـر واَبـوذر وسـَلمان وبُرَیْده وگروهى از بنى هاشم وخواصّ آن حضرت بر حـضـرت فاطمه علیهاالسّلام نماز کردند ودر همان شب اورا دفن کردند. حضرت امیر علیه السـّلام بـر دور قـبـر آن حضرت هفت قبر دیگر ساخت که ندانند قبر آن حضرت کدام است . وبـه روایـتـى دیـگـر، چـهـل قـبـر دیگر را آب پاشید که قبر آن مظلومه در میان آنها مشتبه بـاشـد، وبه روایت دیگر قبر آن حضرت را با زمین هموار کرد که علامت قبر معلوم نباشد. ایـنـهـا بـراى آن بـود کـه عـیـن مـوضـع قـبـر آن حـضـرت را ندانند وبر قبر اونماز نکنند وخـیـال نـبش قبر آن حضرت را به خاطر نگذرانند وبه این سبب در موضع قبر آن حضرت اخـتـلاف واقـع شـده اسـت . بـعـضـى گـفـتـه انـد که در بقیع است نزدیک قبور ائمه بقیع عـلیـهـمـاالسّلام وبعضى گفته اند مابین قبر حضرت رسالت صلى اللّه علیه وآله وسلّم ومـنـبـر آن حـضـرت مـدفـون اسـت ؛ زیـرا کـه حـضـرت رسـول صـلى اللّه عـلیـه وآله وسلّم فرمودند: مابین قبر من ومنبر من باغى است از باغهاى بـهـشـت ومـنـبـر مـن بر درى است از درهاى بهشت . وبعضى گفته اند که آن حـضـرت را در خـانـه خـود دفن کردند واین اَصَحّ اقوال است چنانکه روایت صحیحه بر آن دلالت مى کند.
ابـن شـهـر آشـوب ودیـگـران روایـت کـرده انـد کـه چـون آن حضرت را خواستند که در قبر گـذارنـد دودسـت از مـیـان قـبـر پـیـدا شـد شـبـیـه بـه دسـتـهـاى رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه و آله وسـلّم وآن حـضـرت را گـرفـت بـه قـبـر برد.

حکایتی از زندگی حضرت زهرا(س)

بدون نظر »

شـیـخ صـدوق رحـمـه اللّه بـه سـنـد مـعـتـبـر روایـت کـرده اسـت کـه چـون حـضـرت رسـول صـلى اللّه عـلیـه وآله وسـلم از سـفـرى مـراجـعـت مـى فـرمـود اوّل به خانه حضرت فاطمه علیهاالسّلام تشریف مى بردند ومدتى مى ماندند وبعد از آن بـه خـانـه زنـان خـود مـى رفـتـنـد؛ پـس در بـعـضـى از سـفرهاى آن حضرت جناب فاطمه عـلیـهـاالسـّلام دو دسـتـبند وگلوبند وگوشواره از نقره ساخت وپرده بر دَرِ خانه آویخت ، چـون آن جـنـاب مراجعت فرمود به خانه فاطمه علیهاالسّلام تشریف برد واصحاب بر در خـانـه تـوقـف نـمـودنـد چـون حـضـرت داخـل خـانـه شـد وآن حـال را در خانه فاطمه مشاهده فرمود، غضبناک بیرون رفت وبه مسجد درآمد وبه نزد منبر نـشـست ، حضرت فاطمه دانست که حضرت براى زینتها چنین به غضب آمدند، پس گردنبند ودست برنجها وگوشواره ها را کند وپرده ها را گشوده وهمه را به نزد آن جناب فرستاد وبـه آن شـخص که آنها را مى برد گفت به حضرت بگوکه دخترت سلام مى رساند ومى گوید اینها را در راه خدا بده . چون آنها را به نزد آن حضرت آوردند سه مرتبه فرمود: کـرد فـاطـمـه آنـچـه را کـه مـى خـواسـتـم پـدرش فـداى اوبـاد! دنـیـا از بـراى مـحـمـّد وآل مـحـمـّد نـیـست اگر دنیا در خوبى نزد خدا برابر پشه اى بود خدا در دنیا کافران را شـربـتـى آب نـمـى داد؛ پـس بـرخـاسـت وبـه خـانـه فـاطـمـه عـلیـهـاالسـّلام داخل شد
منتهی الامال

برخی از القاب حضرت زهرا (س)

بدون نظر »

ابـن بـابـویـه به سند معتبر از یونس بن ظبیان روایت کرده است که حضرت صادق علیه السـّلام فـرمـوده کـه فـاطـمـه عـلیـهـاالسـّلام را نـُه نـام اسـت نـزد حـق تـعـالى : فـاطـمه عـلیـهـاالسـّلام وصـدیـقـه ومـُبارکه وطاهره وزکیّه وراضیه ومرضیّه ومُحدّثه وزهراء. پس حضرت فرمود که آیا مى دانى که چیست تفسیر فاطمه ؟ یونس گفت ، گفتم : خبر ده مرا از مـعـنـى آن اى سـیّد من ؛ حضرت فرمود: فُطِمَتْ مِنَ الشَّر؛ یعنى بریده شده است از بدیها، پـس حـضـرت فـرمـود کـه اگـر امـیرالمؤ منین علیه السّلام تزویج نمى نمود اورا، کفوى ونـظـیـرى نـبـود اورا بـر روى زمـیـن تـا روز قـیـامـت نـه آدم ونـه آنـهـا کـه بـعـد از او بودند.
عـلامـه مـجـلسـى رحـمـه اللّه در ذیـل تـرجـمـه ایـن حدیث فرموده که (صدیقه ) به معنى مـعـصـومـه اسـت ، و(مـبـارکـه ) یـعـنـى صـاحـب بـرکـت در عـلم وفـضـل وکمالات و معجزات واولاد کرام و(طاهره ) یعنى پاکیزه از صفات نقص و(زکیّه ) یـعـنـى نـمـوّ کـنـنـده در کـمـالات وخیرات و(راضیه ) یعنى راضى به قضاى حق تعالى و(مرضیه ) یعنى پسندیده خدا ودوستان خدا و(محدّثه ) یعنى مَلَک با اوسخن مى گفت و (زهـراء) یـعـنى نورانى به نور صُورى ومعنوى . وبدان که این حدیث شریف دلالت کند بـر اینکه امیرالمؤ منین علیه السّلام از جمیع پیغمبران واوصیاى ایشان به غیر از پیغمبر آخـرالزّمـان افضل مى باشد بلکه بعضى استدلال بر افضلیت فاطمه زهرا علیهاالسّلام بر ایشان نیز کرده اند انتهى .
ودر احادیث متواتره از طریق خاصّه وعامّه روایت شده است که آن حضرت را براى این فاطمه نامیده اند که حق تعالى اورا وشیعیان اورا از آتش جهنم بریده است . وروایت شـده کـه از حـضرت رسول صلى اللّه علیه وآله وسلّم پرسیدند که به چه سبب فاطمه را بتول مى نامى ؟ فرمود: براى آنکه خونى که زنان دیگر مى بینند اونمى بیند، دیدن خون در دختران پیغمبران ناخوش ‍ است .

شهادت حضرت زهرا (س)

بدون نظر »

در (کـشـف الغـمـّه ) وغـیـر آن روایـت کرده اند که چون وفات حضرت فاطمه علیهاالسّلام نـزدیـک شـد اَسـْمـآء بـنـت عـُمـَیـْس را فـرمـود کـه آبـى بـیـاور کـه من وضو بسازم ، پس وضـوسـاخـت وبـه روایـتـى غـسـل کـرد نـیـکـوتـریـن غـسـلهـا وبـوى خوش ‍ طلبید وخود را خـوشـبـوگـردانـیـد وجـامـه هـاى نـوطـلبـیـد وپـوشـیـد وفـرمـود کـه اى اسـمـاء! جـبـرئیـل در وقت وفات پدرم چهل درهم کافور آورد از بهشت ، حضرت آن را سه قسمت کرد یـک حـصـّه بـراى خـود گـذاشـت ویـکـى از بـراى من ویکى از براى على علیه السّلام ، آن کـافـور را بـیـاور کـه مرا به آن حنوط کنند چون کافور را آورد فرمود که نزدیک سر من بـگـذار پـس پـاى خـود را بـه قبله کرد وخوابید وجامه بر روى خود کشید
ادامه نوشتار »