یکی از پادشاهان گفت : من شرم دارم تا به کسی ستم کنم که یاوری جز خدا نمی یابد.
******************
صوفیی به مردی گذشت که حجاج او را بردار کرده بود. و گفت : پروردگارا شکیبایی تو بر ستمگران ، ستمدیدگان را بیشتر زیان دارد. شب به خواب دید که رستاخیز شده است و او به بهشت راه یافته و آن به دار کشیده را در اعلی علیین دید به ناگه منادی ندا داد: بردباریم بر ستمگران ، ستمدیدگان را به اعلی علیین می رساند.
**********************
حکیمی گفته است : ستم در فطرت آدمی ست . و یکی از دو علت ، آن را مانع می آید. یا علت دینی است . مثل : ترس از رستاخیز، و یا سیاسی ست مثل ترس از شمشیر. ابوالطیب آن را در شعر به کار گرفته است : ستم ، خوی آدمی ست و اگر کسی را بیابی که ستم نکند، علتی دارد.
کشکول شیخ بهایی