به قتلم گر شتابى کرده باشى
چه لطف بى حسابى کرده باشى
اسیران تو بیرون از حسابند
تو هم با خود حسابى کرده باشى
دلا! نیکت نکرد آن غمزه بسمل
مبادا اظطراب تشنه آبى کرده باشى
*****************************
آخر زکفت جام ستم نو شیدم
وز بزم تو، دامن طرب در چیدم
روزى که به کشتنم کمر مى بستى
کاش از تو گناه خویش مى پرسیدم