ابوبصیر گوید: روزى رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) نشسته بود که امیرمؤ منان على (علیه السلام ) از راه رسید رسول خدا (صلى الله علیه و آله )به او فرمود: همانا در تو نمونه ها و شباهتهائى از عیسى بن مریم موجود است ، و اگر ترس این نبود که طوائفى از امت من درباره تو بگویند آنچه را نصارى درباره عیسى بن مریم گفتند (که او را خدا دانستند) همانا سخنى در فضیلت تو مى گفتم که به هیچ دسته اى از مردم بر نخورى (و بر آنها نگذرى ) جز آنکه خاک زیر پایت را براى برکت بردارند، (از این سخن رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) آن دو مرد عرب و هم چنین مغیره بن شعبه و چند تن از قریش به خشم آمده گفتند: براى عموزاده اش مانندى پیدا نکرد که بدان مثل زند جز عیسى بن مریم .

خداى تعالى این آیه را بر پیغمبرش (صلى الله علیه و آله ) نازل فرمود: (و چون بفرزند مریم مثل زده شود اینان در دم (از شنیدن آن ) از حق روى بگردانند و گویند آیا خدایان ما بهتر است یا او این مثل را براى تو جز از روى جدل نزنند بلکه آنان قومى پرخاشگرند، عیسى نبود مگر بنده اى که موهبت نبوت را به او دادیم و او را مقتداى پسران اسرائیل قرارش دادیم ، و اگر بخواهیم هر آینه از شماها (یعنى از بنى هاشم ) فرشته گانى قرار دهیم که در روى زمین بجاى آنها باشند) (سوره زخرف آیه ۵۷ – ۶۰).
حارث بن عمرو فهرى (که در آن انجمن حاضر بود) خشم کرده گفت : (خدایا اگر به راستى این مطلب به حق از جانب تو است (که باید بنى هاشم زمامدارى امت را مانند پادشاهان روم یکى پس از دیگرى به ارث ببرند) پس سنگى از آسمان بر سر ما فرو بار یا عذابى دردناک بر ما بفرست ) (سوره انفال آیه ۳۲).
پس خداوند گفتار حارث بن عمرو را به اطلاع آن حضرت رسانید و آیه ذیل نیز (که دنباله همان آیه فوق است ) نازل گشت :
(و چنان نیست که خدا عذابشان کند مادامى که تو در میان ایشان هستى ، و خدا عذاب کننده ایشان نیست تا وقتى که اینان آمرزش خواهى ما کنند).
سپس رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) به او فرمود: اى پسر عمرو یا توبه کن یا از اینجا کوچ کن ؟ گفت : اى محمد آخر چیزى هم از آن قدرتى که در دست دارى براى سایر قریش قرار ده که بنى هاشم تمام منصبها و ارجمندى عرب و عجم را برده اند! پیغمبر (صلى الله علیه و آله ) به او فرمود: این کارى نیست که در اختیار من باشد بلکه بدست خداى تبارک و تعالى است ، گفت : اى محمد دلم به توبه راضى نمى شود ولى (شق در سخن تو را اختیار مى کنم و) از پیش تو کوچ مى کنم ، پس مرکب خویش را طلبید و سوار شده و به راه افتاد و همین که به پشت شهر مدینه رسید سنگى بسر او آمد و سرش را درهم خرد کرد و پس از آن به پیغمبر (صلى الله علیه و آله ) وحى رسید: (خواهنده اى عذابى را درخواست کرد که رسیدنى است ، براى کافران (به ولایت على ) که جلوگیر ندارد، از جانب خداى صاحب عروجها) (سوره معارج ) راوى گوید: به امام عرض کردم : قربانت ما این آیه را اینگونه نمى خوانیم ؟ فرمود: به خدا اینگونه جبرئیل آن را بر محمد (صلى الله علیه و آله ) نازل فرمود، و به خدا به همین نحو در مصحف فاطمه (سلام الله علیها) ثبت است ، رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) به منافقانى که در گردش بودند فرمود به نزد رفیقتان بروید که آنچه را خود خواسته بود بنزدش آمد، و خداى عزوجل فرمود: و خود (اینچنین ) درخواست انجام کار را خواستند و نومید است هر زور گوى ستیزه جوى ) (سوره ابراهیم آیه ۱۵).