زید بن على گوید:
از پدرم پرسیدم که جد ما رسول اللّه را بمعراج بردند و خدا باو پنجاه نماز تکلیف کرده چرا براى امتش تخفیف نخواست تا موسى بن عمران باو گفت برگرد و از پروردگارت تخفیف بخواه که امتت توان آن ندارند، فرمود اى پسر جان رسول خدا بالاى سخن خدا سخن نمیگفت و هر چه باو دستور میداد باو مراجعه نمیکرد ولى چون موسى این درخواست را از او کرد و شفیع امتش شد روا نبود شفاعت برادرش را رد کند و نزد خدا برگشت و تخفیف خواست تا به پنج نماز رسید.

گوید گفتم پدر جان چرا با درخواست موسى از پنج نماز تخفیف نخواست ؟ فرمود پسر جان خواست که امتش با این پنج نماز ثواب پنجاه نماز را ببرند براى آنکه خدا (سوره انعام – ۱۶۲) فرمود هر که حسنه اى آورد ده برابر اجر برد، ندانى که چون بزمین آمد جبرئیل باو نازل شد و گفت اى محمد پروردگارت بتو سلام رساند و میفرماید همان پنج به پنجاه است گفته من عوض نشود و من به بندگان ستم نکنم گوید گفتم پدر جان مگر این نیست خدا را مکانى نیست ؟ گفت آرى برتر است از آن گفتم پس چه معنى دارد گفته موسى که بپروردگارت برگرد؟ فرمود همان معنى که گفتار ابراهیم دارد که گفت من بسوى پروردگارم میروم او مرا رهبرى میکند و گفته موسى را دارد که شتاب کردم بسوى تو پروردگارا تا خشنود شوى و همان معنى که گفته خدا دارد (الذاریات – ۵۰) بسوى خدا گریزید (یعنى حج کنید) اى پسر جان براستى کعبه خانه خداست هر که حج خانه کند قصد خدا کرده مساجد خانه هاى خدایند هر که بدانها شتابد بسوى خدا شتافته و قصد او کرده نماز گذار تا در نماز است برابر خدا ایستاده اهل موقف عرفات برابر خدا ایستاده اند خداى تبارک و تعالى در آسمانهاى خود بقعه ها دارد هر که بیکى از آنها بالا رود بسوى خدا بالا رفته ، نمیشنوى گفته خداى عز و جل را که میفرماید ملائکه دوزخ بسوى او بالا روند و خدا در داستان عیسى میفرماید بلکه خدا او را بسوى خود بالا برد و میفرماید سخنهاى خوب بسوى او بالا روند و کار شایسته را بالا برد