ابان احمر از حضرت صادق جعفر بن محمد (ع) روایت کرده که :
مردى حضورش شرفیاب شد و عرضکرد پدرم قربانت و مادرم یا ابن رسول اللّه بمن پندى آموز فرمود اگر خداى تبارک و تعالى کفیل روزیست اندوه تو براى چیست ؟ و اگر روزى پخش شده است حرص تو براى چیست و اگر حساب درست است جمع مال براى چه ؟ و اگر ثواب از خداى عز و جل باشد تنبلى براى چه ؟ و اگر عوض از خدا میرسد بخل براى چه ؟ و اگر کیفر از خداى عز و جل است دوزخ است نافرمانى براى چه ؟ و اگر مرگ حق است خرسندى براى چه ؟ و اگر عرضه بر خدا درست است نیرنگ براى چه ؟ و اگر دشمن شیطانست غفلت براى چه ؟ و اگر گذشت بر صراط حق است خود بینى براى چه ؟ و اگر هر چیز بقضا و قدر خداست غمخوردن براى چه ؟ و اگر دنیا فانى است اعتماد بدان براى چه ؟