روایت شده که در آن شب سى و دو نفر از لشکر عُمر بد اَخْتَر به عسکر آن حضرت ملحق شدند و سعادت ملازمت آن حضرت را اختیار کردند و در هنگام سحر آن امام مطهّر براى تهیّه سفر آخرت فرمود که نوره براى آن حضرت ساختند در ظرفى که مُشک در آن بسیار بود و در خیمه مخصوصى در آمده مشغول نوره کشیدن شدند و در آن وقت بُریْر بن خضیر همدانى و عبدالرّحمن بن عَبْدَربه انصارى بر در خیمه محترمه ایستاده بودند منتظر بودند که چون آن سرور فارغ شود ایشان نوره بکشند بُریر در آن وقت با عبدالرّحمن مضاحکه و مطایبه مى نمود، عبد الرّحمن گفت : اى بُریر! این هنگام ، هنگام مطایبه نیست . بُریر گفت : قوم من مى دانند که من هرگز در جوانى و پیرى مایل به لهو و لعب نبوده ام و در این حالت شادى مى کنم به سبب آنکه مى دانم که شهید خواهم شد و بعد از شهادت حوریان بهشت را در بر خواهم کشید و به نعیم آخرت متنعّم خواهم گردید
منتهی الامال