نامه آن حضرت باهل کوفه

اما بعد نیست و نابود شوید ایا گروه کوفیان در این هنگام که از ما دادرسی خواستید و ما شتابانه بداد رسیدن شما آمدیم و شما همان شمشیر حکومت اسلام را که از ان ما است بروی ما کشیدید و آتشی بجان ما افروختید که ما آن را بر جان دشمن خود و دشمن شما روشن کرده بودیم، و شما همدست و همداستان شدید بر ضرر دوستان خود، و کمک شدید برای دشمنان خود، بی ‏آنکه عدالتی در میان شماها نشر کنند و یا آرمانی شما در باره آنها داشته باشید، و بی ‏آنکه از ما بدعتی سرزده باشد، و یا نظر خطائی اظهار شده باشد. وا ویلا بر سر شماها شتابد، شما ما را وانهادید با اینکه شمشیری کشیده نشده و خاطرها آسوده است، و رأی ما تغییر نکرده، چون ملخهای هم‏پرواز بر آن شتافتید، و چون پروانه بر سر شمع فرو ریختید نابودی و آوارگی از ان سرکشان و رانده‏شدگان احزاب و دورافکنان قرآن و پف‏های شیطان باد، آنها که سخن حق را دیگر گونه جلوه دهند، و چراغ سنت اسلام را خاموش کنند و زنازاده ‏گان را هم‏ نژاد سازند، آنها که دین را مسخره کنند، و قرآن را پاره پاره کنند.

به خدا این نامردی و خذلان در میان شماها معروف است، و رگ و ریشه شما بر آن روئیده، و بن شما بر آن استوار شده، شماها بدترین میوه گلوگیری هستید برای سرپرست و باغبان خود و برای زورگوی بر خود لقمه‏ های گوارا، هلا لعنت خدا بر پیمان‏شکنان آنها که پیمانها را پس از تأکید نقض کنند با اینکه خدا را کفیل و ضامن سپردند.

هلا زنازاده پسر زنازاده ما را بر سر دو راهی : دین و شریعت، و خواری انقیاد نمودن قرار داده، و پست‏منشی از ما بدور است، خدا و رسولش و همه مؤمنین و دامنهای مقدسی که ما را پرورده و طبع‏های حمایت‏کش و أفراد سرفراز این را نپذیرند، که ما طاعت لئیمان پست فطرت را بر جانبازی رادمردان ترجیح دهیم، و من با همین چند تن عشیره و بستگان خود یورش برم با اینکه دشمن سرسخت و پرشمار است، و یاران دست از یاری کشیدند، هلا دیری نپاید همان باندازه سوار شدن بر اسب بیش نگذرد که جنک درگیرد و گردنها آویزان شوند.

این سفارشی است که پدرم به من کرده است شما همه کار خود را فراهم کنید و با من اجرا سازید و به من مهلت ندهید من بر خدا توکل دارم که پروردگار من و پروردگار شماها است و هیچ جان داری نیست جز اینکه مهارش و جانش بدست او است، راستی پروردگار من بر راه راست است.