ابن ابی نجران گوید: از امام جواد(ع) راجع به توحید سؤال کردم و گفتم: میتوانم خدا را چیزی تصور کنم؟ فرمود: آری ولی چیزی که حقیقتش درک نمی‏شود و حدی ندارد زیرا هر چیز که در خاطرت در آید خدا غیر او باشد، چیزی مانند او نیست و خاطره‏ ها او را درک نکنند، چگونه خاطره‏ ها درکش نکنند، در صورتیکه او بر خلاف آنچه تعقل شود در خاطر نقش بندد می‏باشد، درباره خدا تنها همین اندازه بخاطر گذرد: (((چیزی که حقیقتش درک نشود و حدی ندارد))).

شرح :
وقتی گوئیم زمین چیزیست، آب چیزیست، کوه چیزیست، حقیقت معانی این الفاظ را می‏فهمیم و صورتی از آنها در ذهن ما منتقش است که محدود بحد معینی است، مثلا حد آب این است که روان باشد اگر جامد شد نامش یخ است نه آب بخلاف وقتیکه گوئیم (((خدا چیزیست))) اولا باید بدانیم که حقیقت خدا را نمی‏توانیم درک کنیم ثانیا مکن نیست صورتی از خدا در ذهن ما مننقش شود ثالثا خدا بحدی محدود نگردد و بهمین دلیل در ذهن در نیابد
اصول کافی جلد ۱ باب جواز تعبیر خدا به شی روایت ۱ .
*************
از امام باقر علیه السلام سؤال شد: رواست که بخدا گویند چیزیست؟ فرمود: آری چیزی که او را از حد تعطیل (خدائی نیست) و حد تشبیه (مانند ساختن او را بمخلوق) خارج کند (یعنی چون گوئی خدا چیزیست اعتراف بوجودش کرده‏ ای پس کافر و طبیعی نیستی اما باید بدانی که او چیزیست بی مانند).
اصول کافی جلد ۱ باب جواز تعبیر خدا به شی روایت ۲
*****************
امام صادق علیه‏السلام فرمود: ذات خدا از مخلوق جدا و مخلوقش از ذات او جداست و هر آنچه نام (((چیز))) بر او صادق باشد جز خدا مخلوقست و خدا خالق همه چیز است، تَبَارَکَ الّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السّمِیعُ الْبَصِیرُ
پر خیر منزه است آنکه چیزی مانندش نیست و او شنوا و بیناست.
اصول کافی جلد ۱ باب جواز تعبیر خدا به شی روایت ۴ .
*************