جمله ای از اهل تاریخ گفته اند که در هنگامی که خبر ورود اهل بیت علیهماالسّلام به یزید رسید آن ملعون در قصر جیرون و منظر آنجا بود و همین که از دور نگاهش به سرهای مبارک بر سر نیزه ها افتاد از روی طَرَب و نشاط این دو بیت انشاد کرد:
شعر : لَما بَدَتْ تِلْکَ الْحُمُولُ وَ اَشْرَقَتْ

تِلْکَ الشُّمُوسُ عَلی رُبی جَیْرونِ

نَعَبَ الْغُرابُ قُلْتُ صِحْ اَوْ لاتَصِحْ

فَلَقَدْ قَضَیْتُ مِنَ الْغَریمِ دُیُونی

مراد آن ملحد اظهار کفر و زندقه و کیفر خواستن از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم بوده یعنی رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم پدران و عشیره مرا در جنگ بدر کشت من خونخواهی از اولاد او نمودم ، چنانچه صریحاً این مطلب کفر آمیز را در اشعاری که بر اشعار ابن زبعری افزود در مجلس ورود اهل بیت علیهماالسّلام خوانده :
شعر : قَدْ قَتَلْنا الْقَوْمَ مِن ساداتِهِمْ

وَعَدَلْنَا قَتْلَ بَدْرٍ فَاعْتَدَلَ

(الی آخره )

بالجمله ؛ چون سرهای مقدّس را وارد آن مجلس شوم کردند سر مبارک حضرت امام حسین علیه السّلام را در طشتی از زر به نزد یزید نهادند و یزید که مدام عمرش به شُرب مدام می پرداخت این وقت از شُرب خَمْر نیک سکران بود و از نظاره سر دشمن خود شاد و فرحان گشت ، و این اشعار را گفت :
شعر : یا حُسنَهُ یَلْمَعُ بِالیَدَینِ

یَلْمَعُ فی طَسْتٍ مِنَ اللُّجَیْنِ

کاَنّما حُفّ بِوَرْدَتَیْنِ

کَیْفَ رَاَیْتَ الضَّربَ یا حُسَیْنُ

شَفَیْتُ غِلّی مِنْ دَمِ الْحُسَینِ

یا لَیْتَ مَن شاهَدَ فی الحُنَیْنِ

یَرَوْنَ فِعْلِی الْیَومَ بِالحُسَیْنِ.
و شیخ مفید رحمه اللّه فرموده که چون سر مطهّر حضرت را با سایر سرهای مقدّس در نزد او گذاشتند یزید ملعون این شعر را گفت :
شعر : نُفَلِّقُ هاماً مِنْ رِجال اَعِزَّهٍ

عَلَیْنا وَهُمْ کانوا اَعَقَّ وَاَظْلَما

یحیی بن حکم – که برادر مروان بود و با یزید در مجلس نشسته بود – این دو شعر قرائت کرد:
شعر : لَهامٌ بِجَنْبِ الطَّفّ اَدْنی قَرابَهً

مِنِ ابْنِ زِیادِ الْعَبْدِ ذِی النَّسَبِ الْوَغْلِ

سُمَیَّهُ اَمْسی نَسْلُها عَدَدَ الْحَصی

وَ بِنْتُ رَسُول اللّهِ لَیْسَتْ بِذی نَسْلِ

یزید دست بر سینه او زد و گفت ساکت شو یعنی در چنین مجلس ‍ جماعت آل زیاد را شناعت می کنی و بر قلّت آل مصطفی دریغ می خوری