مردی ((اسخنیس )) حکیم را دشنام داد. و او از پاسخ آن خودداری کرد. حکیم را گفتند: چرا پاسخ نگویی ؟ گفت : از ستیزی که در آن ، پیروز شرورتر از شکست خورده است ، وارد نشوم .
****************
دیوجانس حکیم را گفتند: ترا خانه ای هست که در آن بیاسایی ؟ گفت : از آن رو خانه خواهند، که در آن بیاسایند. و من ، آنجا که آسایم ، خانه منست
********************
به روزگار دیوجانس ، نقاشی ، حرفه خویش رها کرد و به پزشکی پرداخت و دیو جانس او را گفت : آفرین بر تو! چون دیدی که خطای در صورتگری ، به چشم می آید، به طب روی آوردی که خطای آن زیر خاک پنهان می شود.
*************************
دیوجانس مرد پرخور چاقی را دید و او را گفت : بر تن تو جامه ایست که بافته دندان های تست .
کشکول شیخ بهایی