برای آسان ساختن مصیبت ها و کم کردن سختیها، راه های گوناگون است . اگر مصیبت با دوراندیشی همراه شود، و با عزم و اراده ، با آن ، برخورد کنند، رویدادش سبک میشود و از تاءثیر و زیان آن میکاهد.
دیگر، آن که به هنگام رویدادن مصیبت ، فنای جهان را به یاد داری، و به این نکته توجه کنی، که : دنیا پایدار نیست و هیچ آفریده ای نمیماند و بدانیکه هر روز که میگذرد، از عمر تو کاسته میشود. و میگذرد، تا پیمانه عمر تو خالی میشود. و تو از آن ، بیخبری. شاعر گفته است :
روزگار، خویش را تسلی ده ! که هیچ چیز پایدار نمی ماند و غم های تو نیز. شاید که خدا، پس از این ، از سر رحمت ، نگاهی به تو بیندازد.
دیگر این که سختی های بزرگ تر از گرفتاری تو وجود دارد.
و دیگر این که بدانی که سختی هایی که بر انسان فرود میآید، نشانه برتری اوست و محنت هایش ، نشانه شرافت او.

شاعرى گفته است : رنج های مرد، نشانه فضل اوست . چنان که آتش بوی عنبر را آشکار مى کند.
و کمتر اتفاق افتاده است که محنت فاضل ، جز به دست جاهل پدید آید و گرفتاری ((کامل )) تنها از سوی ((ناقص )) است .

دیگری گفته است :
ترا تا هست ناهمواری ای در خود، غنیمت دان !
درشتی های دور چرخ را کان هست سوهانش .

شاعرى دیگر گفته است :
پیش آمدهای روزگار، مرا ادب آموختند و انسان با ادب از پندها بهره مند مى شود. ناراحتی و نعمتی بر من نگذشت ، مگر این که از هر دو بهره مند شدم .
کشکول شیخ بهایی