عمربن عبدالعزیز، به ((عدی بن ارطاه )) نوشت : از میان ((بکر بن عبدالله )) و ((ایاس بن معاویه )) یکی را قاضی بصره کن ! چون ((عدی )) نامه به هر یک نمود، از پذیرفتن خودداری کرد. پس ، آن دو را حاضر کرد و بر آن اصرار ورزید. اما، ((بکر)) گفت : بخدایی که جز او نیست ! من ، منصب قضا را شایسته نیستم . و ایاس ، از من سزاوارترست . و اگر در این گفته راست گویم . پس چگونه بپذیرم ؟ و اگر دروغ گویم ، دروغگو شایسته داوری نیست . و ایاس گفت : مردی را بر پرتگاه دوزخ چندان بداشتید که کفاره سوگندی را فدیه خویش ساخت . و ((عدی )) گفت : چون به این نکته راه بردی ، تو سزاوارتری و آنگاه او را قضا داد.
کشکول شیخ بهایی