صالح بن بشر زاهد به نزد ((مهدی )) (خلیفه ) آمد. مهدی او را گفت : مرا پند ده ! گفت : آیا پیش از تو، پدر و عمویت در این مجلس ننشستند؟ گفت : بلی ! گفت : آیا از آن ها کارهایی سر نزد که بر ایشان امید رستگاری بود؟ و کارهایی سر نزد که بیم هلاک بر آن ها می رفت ؟ گفت : بلی . گفت : بنگر! در هر آن چه امید رستگاری ست . آن را بگیر! و هر آن چه را که در آن بیم هلاک است ، رهاکن !
کشکول شیخ بهایی