ابو حازم ، به نزد عمر بن عبدالعزیز آمد و عمر او را گفت : مرا پندی ده ! گفت : بر پهلو بخواب و مرگ را نزدیک سر خویش حس کن ! سپس بنگر! که دوست داری تا در آن ساعت چه چیز در تو باشد؟ همان را بگیر! و بنگر! که چه چیز را خوش نداری که در تو باشد؟ و آن را رها کن ! شاید که مرگ تو نزدیک باشد!
کشکول شیخ بهایی