حکمت ۲۶۱
مظلومیّت امام علی علیه السّلام
(سیاسی، تاریخی) و درود خدا بر او، فرمود: (آن هنگام که تهاجم یاران معاویه به شهر انبار، و غارت کردن آن را شنید، تنها و پیاده به طرف پادگان نظامی کوفه «نخیله»«» حرکت کرد، مردم خود را به او رسانده، گفتند ای امیر مؤمنان ما آنان را کفایت می‏کنیم، فرمود) شما از انجام کار خود درمانده‏ اید چگونه کار دیگری را برایم کفایت می‏کنید اگر رعایای پیش از من از ستم حاکمان می‏نالیدند، امروز من از رعیّت خود می‏نالم، گویی من پیرو، و آنان حکمرانند، یا من محکوم و آنان فرمانروایانند. وقتی سخن امام در یک سخنرانی طولانی که برخی از آن را در ضمن خطبه‏ های گذشته آوردیم، به اینجا رسید. (دو نفر از یاران جلو آمدند و یکی گفت: من جز خود و برادرم را در اختیار ندارم، ای امیر المؤمنان فرمان ده تا هر چه خواهی انجام دهم، امام فرمود) شما کجا و آنچه من می‏خواهم کجا
******************
حکومت ۲۶۲
مشکل حقّ ناشناسی
(اعتقادی) و درود خدا بر او، فرمود: (حارث بن حوت«» نزد امام آمد و گفت: آیا چنین پنداری که من اصحاب جمل را گمراه می‏دانم چنین نیست، امام فرمود) ای حارث تو زیر پای خود را دیدی، امّا به پیرامونت نگاه نکردی، پس سرگردان شدی، تو حق را نشناختی تا بدانی که اهل حق چه کسانی می‏باشند و باطل را نیز نشناختی تا باطل گرایان را بدانی. (حارث گفت: من و سعد بن مالک،«» و عبد اللّه بن عمر، از جنگ کنار می‏رویم، امام فرمود) همانا سعد و عبد اللّه بن عمر، نه حق را یاری کردند، و نه باطل را خوار ساختند.
***************
حکمت ۲۶۳
مشکل هم نشینی با قدرتمندان
(سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: همنشین پادشاه، شیر سواری را ماند که دیگران حسرت منزلت او را دارند، ولی خود می‏داند که در جای خطرناکی قرار گرفته است.
***************
حکمت ۲۶۴
نیکی به بازمانده گان دیگران
(اخلاق اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: به بازمانده گان دیگران نیکی کنید، تا حرمت بازمانده گان شما را نگاه‏ دارند.
***************
حکمت ۲۶۵
گفتار حکیمان و درمان
(علمی، درمانی) و درود خدا بر او، فرمود: گفتار حکیمان اگر درست باشد درمان«»، و اگر نادرست، درد جان است