شیخ ابوالقاسم جُنَید بغدادی، صوفی مشهور معروف به سید الطایفه، پدرش محمد بن جنید قوایری بغدادی بود.

شیخ ابوالقاسم، در زمانی که صوفیان در نیمه دوم قرن سوم بیشتر در بغداد زندگی می‌کردند، او از معروف‌ترین آن‌ها و از مشایخ صوفیان بود و سری سقطی دایی او بود. اصلیت او از نهاوند در ایران است ولی در بغداد زندگی می‌کرد. او زاهدی عابد و عارفی واصل بود و چون زیاد اهل سفر نبود مریدان و شاگردان از جاهای دیگر به دیدار او به بغداد می‌آمدند. پس از اواسط قرن سوم که ارتباط اهل سلوک با هم بیشتر شد تعالیم جنید بغدادی و ابوبکر شبلی به شهرهای دیگر نفوذ کرد و چون جنید تقریباً در راس صوفیه قرار دارد بسیاری از صوفیان بعد از او طریقه خود را منسوب به او می‌دانند.

جنید به روایتی پیرو سفیان ثوری بود و بر مذهب او تفقه می‌کرد و ابن سریج نیز مرید و پیرو جنید بود. کرامات او بسیار زیاد است و نزد صوفیه از مقبولیت زیادی برخوردار است.

جنید در زمان خود با فِرق صوفیه و متفکران مذهبی از هر گوشه و کنار آشنا بود و با آن‌ها تماس داشت و هرچه از سخنان آنان مقبول او بود در نوشته‌ها و سخنانش منعکس نمود و با ترتیب قابل استفاده‌ای آنها را رواج داد. او نخستین کسی بود که تصوف را مقبول اهل شریعت گردانید. سخنان گزاف و طامات صوفیه را کنار زد و اصول آنها را حفظ نمود و بدین سبب او را «شیخ الطایفه» گفتند. حتی محافظه کاران ضد صوفی مانند ابن تیمیه و ابن قیّم از وی حساب می‌بردند و از طریقت او تعریف می‌کردند.… او با وجودی که احساس عمیق و بینش ژرفی داشت که ویژه بسیاری از مشایخ بزرگ ایرانی بود، در عین حال انضباط تربیت عربی را هم داشت و در حقیقت وارث دو فرهنگ بود. بطور خلاصه هم استاد خوبی بود و هم دوست مهربانی

ابن محمّد بن جنید خزاز زجاج، ملقّب به ابوالقاسم، از مشایخ تصوف بنام و از عالمان و فقهای طراز اول اهل سنت محسوب می‌شده است. محل تولّد و وفاتش بغداد بود. اصل او از نهاوند است و به «قواریری» مشهور گردید. او را پیشوای مذهب صوفیه می‏دانند، زیرا تصوّف او با قواعد کتاب و سنّت سازگار و از عقاید سخیف، مصون و از شبهه‏های غلات برکنار و از آن‌چه موجب ناسازگاری با شرع باشد، به دور است. از سخنان اوست که:«روش ما با کتاب و سنّت مضبوط و منطقی است. هر کس قرآن به حفظ نداشته باشد و حدیث ننویسد، قابل اقتدا نیست.» عرفا و متصوفه او را ( سیدالطائفه ) می‏خوانند. همچنان‌که فقهاء شیعه، شیخ طوسی را ( شیخ‏ الطائفه ) می‏خوانند. جنید یک عارف معتدل به شمار رفته و در اصطلاح صحوی خواند می‌شود، که به معنای عرفای مقید به مذهب و شریعت بود و از هر چیزی که حتی به ظاهر معارض با شریعت بوده است پرهیز می‌کردند. برخی شطحیات‏ که از دیگران شنیده شده از او شنیده نشده است. او حتی لباس اهل تصوف‏ به تن نمی‏کرد و در زی علما و فقها بود. به او گفتند: «به خاطر یاران هم که‏ هست، خرقه (لباس اهل تصوف) بپوش.» گفت: «اگر می‏دانستم که از لباس کاری ساخته است از آهن گداخته جامه می‏ساختم اماندای حقیقت این است‏ که:« لیس الاعتبار بالخرقه، انما الاعتبار بالحرقه» (از خرقه کاری‏ ساخته نیست، حرقه(آتش دل) لازم است)». جنید خواهرزاده، مرید و شاگرد سری سقطی و هم شاگرد حارث محاسبی در سیر و سلوک و شاگرد ابو ثور ابراهیم بن خالد یا سفیان ثوری در فقه بوده است. وی به سال ۲۹۷یا ۲۹۸ق. در ۹۱ سالگی در بغداد درگذشت و در مقبره شونیزیه دفن شد. از موارد مهم در مورد جنید این است که وی در سلسله بسیار از سلاسل صوفیه قرار دارد و در معروف ترین سلسله تصوف که سلسله الذهب نام دارد نیز دیده می‌شود. تصوف به وسیله بیان سلسله معرفت خود را به امامان شیعی متصل می‌نمایند.