امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: مبغوض‏ترین مردم نزد خدا دو نفرند:
۱ : مردیکه خدا او را بخودش وا گذاشته از راه راست منحرف گشته، دلباخته سخن بدعت شده، از نماز و روزه هم دم میزند، مردمی بوسیله او بفتنه افتاده‏اند، راه هدایت پیشینیانش را گم کرده و در زندگی و پس از مرگش گمراه کننده پیروانش گشته، باربر خطاهای دیگری شده و در گرو خطای خویش است.
۲ : مردی که نادانی را در میان مردم نادان قماش خود قرار داده، اسیر تاریکیهای قتنه گشته، انسان نماها او را عالم گویند در صورتیکه یکروز تمام را صرف علم نکرده، صبح زود بر خاسته و آنچه را که کمش از زیادش بهتر است (مال دنیا یا علوم بیفائده) فراوان خواسته چون از آب گندیده سیر شد و مطالب بیفائده را انباشته کرد، بین مردم بر کرسی قضاوت نشست و متعهد شد که آنچه بر دیگران مشکل بوده حل کند، اگر با نظر قاضی پیشینش مخالفت می‏کند اطمینان ندارد که قاضی پس از او حکم او را نقض نکند چنانکه او با قاضی پیشین کرد، اگر با مطالب پیچیده و مشکلی مواجه شود ترهاتی از نظر خویش برای آن بافته و آماده می‏کند و حکم قطعی می‏دهد شبهه بافی او مثل تار بافتن عنکبوت است، خودش نمی‏داند درست رفته یا خطا کرده، گمان نکند در آنچه او منکر است

دانشی وجود داشته باشد و جز معتقدات خویش روش درستی سراغ ندارد، اگر چیزی را به چیزی قیاس کند (و بخطا هم رود) نظر خویش را تکذیب نکند و اگر مطلبی بر او تاریک باشد برای جهلی که در خود سراغ دارد آن را پنهان می‏کند تا نگویند نمی‏داند سپس گستاخی کند و حکم دهد اوست کلید تاریکی ها (که در نادانی بر مردم گشاید) شبها ترا مرتکب شود، در نادانیها کورکورانه گام بر دارد، از آنچه نداند پوزش نطلبد تا سالم ماند و در علم ریشه‏دار و قاطع نیست تا بهره برد. روایات را در هم می‏شکند همچنانکه باد گیاه خشکیده را، میراث های به ناحق رفته از او گریانند، و خون های بناحق ریخته از او نالان، زناشوئی حرام بحکم او حلال گردد، و زناشوئی حلال حرام شود، برای جواب دادن به مسائلی که نزدش میآید سرشار نیست و اهلیت ریاستی را که بواسطه داشتن علم حق ادعا می‏کند ندارد.
توضیح: فرق میان این دو نفر اینستکه اولی در اصول دین خرابکاری کند و بدعت گذارد و دومی مقام قضاء و فتوی را به ناحق غصب کند.
اصول کافی جلد ۱ باب بدعت ها وقیاس ها رواینت ۶