بریدبن معاویه گوید: در منی خدمت امام باقر (علیه السلام ) بودم در چادری که برای آن حضرت بر پا کرده بودند پس آنحضرت به زیادبن اسود (که یکی از اصحاب او بود) نگریست و دید پایش بریده و مجروح شده امام (علیه السلام ) از وضع رقت بار او متاثر شده و به او فرمود: چرا پاهایت اینطور شده ؟ عرض کرد: شتر جوان و لاغری داشتم و به خاطر آن بیشتر راه را پیاده آمدم ، حضرت متاثر شد، زیاد عرض کرد: من گاهی آلوده به گناهان شوم تا بدانجا که گمان کنم به هلاکت و نابودی افتاده ام در آنحال بیاد دوستی شما افتم و همان امید نجاتی برای من آورد و اندوهم را برطرف کند! امام باقر (علیه السلام ) فرمود: مگر دین چیزی جز محبت و دوستی است ؟ خدایتعالی فرموده : (…ولی خدا ایمان را محبوب شما کرد و آنرا در دلهای شما بیاراست ) (سوره حجرات آیه ۷) و نیز فرموده : (بگو اگر خدا را دوست می دارید مرا پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد) (سوره آل عمران آیه ۳۱) و نیز (درباره انصار مدینه ) فرموده : (… دوست دارند آنانکه به سوی ایشان هجرت کرده اند) (سوره حشر آیه ۹).
همانا مردی خدمت پیغمبر (صلی الله علیه و آله ) آمده عرض کرد: ای رسول خدا من نماز گذارانرا دوست دارم و خود نماز نمی خوانم و روزه داران را دوست دارم و خودم روزه نمی گیرم (بعید نیست مقصودش ‍ نمازهای نافله و روزه های مستحبی بوده ) رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) به او فرمود: تو با آن کسانی هستی که دوستشان داری و برای تو است آنچه بدست آورده ای .
(پس از آن فرمود): چه می جوئید و چه می خواهید آگاه باشید که به راستی اگر یک هراس آسمانی بیاید (همگی مشرف به هلاکت شوند) هر گروهی به پناهگاه خود روند و ما نیز به پیغمبران پناه می بریم و شما نیز به ما پناه آرید. ))