حکمت ۲۷۱
روش صحیح قضاوت
(قضایی) و درود خدا بر او، فرمود: (دو نفر دزد را خدمت امام آوردند که از بیت المال دزدی کرده بودند، یکی برده مردم، و دیگری برده ای جزو بیت المال بود، امام فرمود) برده ای که از بیت المال است حدّی بر او نیست، زیرا مال خدا مقداری از مال خدا را خورده است، امّا دیگری باید حدّ دزدی با شدّت بر او اجرا گردد (سپس دست او را برید).
****************
حکمت ۲۷۲
ضرورت استقامت در برداشتن کجی ها
(سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: اگر از این فتنه ها و لغزشگاه با قدرت بگذرم، دگرگون ی های بسیار پدید می آورم.
حکمت ۲۷۳
*******************
ضرورت توکّل به خداوند
(اعتقادی) و درود خدا بر او، فرمود: به یقین بدانید خداوند برای بنده خود هر چند با سیاست و سخت کوش و در طرح و نقشه نیرومند باشد، بیش از آنچه که در علم الهی«» وعده فرمود، قرار نخواهد داد، و میان بنده، هر چند ناتوان و کم سیاست باشد، و آنچه در قرآن برای او رقم زده حایلی نخواهد گذاشت، هر کس این حقیقت را بشناسد و به کار گیرد، از همه مردم آسوده تر است و سود بیشتری خواهد برد. و آن که آن را واگذارد و در آن شک کند، از همه مردم گرفتارتر و زیانکارتر است، چه بسا نعمت داده شده ای که گرفتار عذاب شود، و بسا گرفتاری که در گرفتاری ساخته شده و آزمایش گردد، پس ای کسی که از این گفتار بهرمند میشوی، بر شکر گزاری بیفزای، و از شتاب بی جا دست بردار، و به روزی رسیده قناعت کن.
******************
حکمت ۲۷۴
ضرورت عمل گرایی
(اخلاقی، تربیتی) و درود خدا بر او، فرمود: علم خود را نادانی، و یقین خود را شک و تردید مپندارید، پس هر گاه دانستید عمل کنید، و چون به یقین رسیدید اقدام کنید.
*****************
حکمت ۲۷۵
ضدّ ارزشهای اخلاقی
(اخلاقی، اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: طمع به هلاکت میکشاند و نجات نمیدهد، و به آنچه ضمانت کند، وفادار نیست، و بسا نوشنده آبی که پیش از سیراب شدن گلو گیرش شد، و ارزش آنچه که بر سر آن رقابت میکنند، هر چه بیشتر باشد، مصیبت از دست دادنش اندوه بارتر خواهد بود، و آرزوها چشم بصیرت را کور میکند، و آنچه روزی هر کسی است بی جستجو خواهد رسید.
حکمت ۲۶۶
روش صحیح پاسخ دادن
(علمی) و درود خدا بر او، فرمود: (شخصی از امام پرسید که ایمان را تعریف کن) فردا نزد من بیا تا در جمع مردم پاسخ گویم، که اگر تو گفتارم را فراموش کنی دیگری آن را در خاطرش سپارد، زیرا گفتار چونان شکار رمنده است، یکی آن را به دست آورد، و دیگری آن را از دست میدهد.
(پاسخ امام در حکمت ۳۱ آمد که آن را نقل کردیم که ایمان را بر چهار شعبه تقسیم کرد)
****************
حکمت ۲۶۷
پرهیز از حرص ورزی در کسب روزی
(اعتقادی، معنوی)
و درود خدا بر او، فرمود: ای فرزند آدم اندوه روز نیامده را بر امروزت میفزا، زیرا اگر روز نرسیده، از عمر تو باشد خدا روزی تو را خواهد رساند.
****************
حکمت ۲۶۸
اعتدال در دوستی ها و دشمنی ها
(اخلاق اجتماعی، سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: در دوستی با دوست مدارا کن، شاید روزی دشمن تو گردد، و در دشمنی با دشمن نیز مدارا کن، زیرا شاید روزی دوست تو گردد.
****************
حکمت ۲۶۹
روش برخورد با دنیا
(اعتقادی، اخلاقی) و درود خدا بر او، فرمود: مردم در دنیا دو دسته اند، یکی آن کس که در دنیا برای دنیا کار کرد، و دنیا او را از آخرتش بازداشت، بر بازماندگان خویش از تهیدستی هراسان، و از تهیدستی خویش در امان است، پس زندگانی خود را در راه سود دیگران از دست میدهد. و دیگری آن که در دنیا برای آخرت کار میکند، و نعمتهای دنیا نیز بدون تلاش به او روی می آورد، پس بهره هر دو جهان را چشیده، و مالک هر دو جهان میگردد، و با آبرومندی در پیشگاه خدا صبح میکند، و حاجتی را از خدا درخواست نمیکند جز آن که روا میگردد.
****************
حکمت ۲۷۰
ضرورت حفظ اموال کعبه
(تاریخی، فقهی، اقتصادی) و درود خدا بر او، فرمود: (در زمان حکومت عمر، نسبت به فراوانی زیور و زینتهای کعبه صحبت شد، گروهی گفتند آنها را برای لشکر اسلام مصرف کن، کعبه زر و زینت نمیخواهد، وقتی از امیر المؤمنین علیه السّلام پرسیدند، فرمود) همانا قرآن بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هنگامی نازل گردید که اموال چهار قسم بود، اموال مسلمانان، که آن را بر أساس سهم هر یک از وارثان، تقسیم کرد، و غنیمت جنگی که آن را به نیازمندانش رساند، و خمس، که خدا جایگاه مصرف آن را تعیین فرمود، و صدقات، که خداوند راههای بخشش آن را مشخّص فرمود. و زیور آلات و زینت کعبه از اموالی بودند که خدا آن را به حال خود گذاشت، نه از روی فراموشی آن را ترک کرد، و نه از چشم خدا پنهان بود، تو نیز آن را به حال خود واگذار چنان که خدا و پیامبرش آن را به حال خود واگذاشتند. (عمر گفت: اگر تو نبودی رسوا میشدیم، و متعرّض زیور آلات کعبه نشد)
حکمت ۲۶۱
مظلومیّت امام علی علیه السّلام
(سیاسی، تاریخی) و درود خدا بر او، فرمود: (آن هنگام که تهاجم یاران معاویه به شهر انبار، و غارت کردن آن را شنید، تنها و پیاده به طرف پادگان نظامی کوفه «نخیله»«» حرکت کرد، مردم خود را به او رسانده، گفتند ای امیر مؤمنان ما آنان را کفایت میکنیم، فرمود) شما از انجام کار خود درمانده اید چگونه کار دیگری را برایم کفایت میکنید اگر رعایای پیش از من از ستم حاکمان مینالیدند، امروز من از رعیّت خود مینالم، گویی من پیرو، و آنان حکمرانند، یا من محکوم و آنان فرمانروایانند. وقتی سخن امام در یک سخنرانی طولانی که برخی از آن را در ضمن خطبه های گذشته آوردیم، به اینجا رسید. (دو نفر از یاران جلو آمدند و یکی گفت: من جز خود و برادرم را در اختیار ندارم، ای امیر المؤمنان فرمان ده تا هر چه خواهی انجام دهم، امام فرمود) شما کجا و آنچه من میخواهم کجا
******************
حکومت ۲۶۲
مشکل حقّ ناشناسی
(اعتقادی) و درود خدا بر او، فرمود: (حارث بن حوت«» نزد امام آمد و گفت: آیا چنین پنداری که من اصحاب جمل را گمراه میدانم چنین نیست، امام فرمود) ای حارث تو زیر پای خود را دیدی، امّا به پیرامونت نگاه نکردی، پس سرگردان شدی، تو حق را نشناختی تا بدانی که اهل حق چه کسانی میباشند و باطل را نیز نشناختی تا باطل گرایان را بدانی. (حارث گفت: من و سعد بن مالک،«» و عبد اللّه بن عمر، از جنگ کنار میرویم، امام فرمود) همانا سعد و عبد اللّه بن عمر، نه حق را یاری کردند، و نه باطل را خوار ساختند.
***************
حکمت ۲۶۳
مشکل هم نشینی با قدرتمندان
(سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: همنشین پادشاه، شیر سواری را ماند که دیگران حسرت منزلت او را دارند، ولی خود میداند که در جای خطرناکی قرار گرفته است.
***************
حکمت ۲۶۴
نیکی به بازمانده گان دیگران
(اخلاق اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: به بازمانده گان دیگران نیکی کنید، تا حرمت بازمانده گان شما را نگاه دارند.
***************
حکمت ۲۶۵
گفتار حکیمان و درمان
(علمی، درمانی) و درود خدا بر او، فرمود: گفتار حکیمان اگر درست باشد درمان«»، و اگر نادرست، درد جان است
۶-
ضرورت پرداخت زکات
هر گاه انسان طلبی دارد که نمیداند وصول میشود یا نه، پس از دریافت آن واجب است زکات آن را برای سالی که گذشته، بپردازد.
میگویم: (بنا بر این «دین ظنون» آن است که طلب کار نمیداند آیا میتواند از بدهکار وصول کند یا نه گویا طلب کار در حال ظنّ و گمان است، گاهی امید دارد که بتواند آن را بستاند، و گاهی امید دارد که بتواند آن را بستاند، و گاهی نه، این از فصیحترین سخنان است، همچنین هر کاری که طالب آن هستی و نمیدانی در چه موضعی نسبت به آن خواهی بود، آن را «ظنون» گویند. و گفته اعشی شاعر عرب از همین باب است، آنجا که میگوید: «چاهی که معلوم نیست آب دارد یا نه، و از محلی که باران گیر باشد دور است، نمیشود آن را همچون فرات، که پر از آب است، و کشتی و شناگر ماهر را از پا در میآورد، قرار داد» «جدّ» چاه قدیمی بیابانی را گویند، و ظنون آن است که معلوم نیست آب دارد یا نه).
***************
۷- روایتی دیگر از امام
(وقتی لشکری را در راه جنگ مشایعت میکرد فرمود)
اخلاق نظامی
تا میتوانید از زنان دوری کنید
می گویم: (معنی این سخن آن که از یاد زنان و توجّه دل به آنها در هنگام جنگ، اعراض کنید، و از نزدیکی با آنان امتناع ورزید، چه اینکه این کار بازوان حمیّت را سست، و در تصمیم شما خلل ایجاد مینماید، و از حرکت سریع، و کوشش در جنگ باز میدارد، هر کس که از چیزی امتناع ورزد گفته میشود «عذب عنه» و «عازب» و «عذوب» به معنی کسی است که از خوردن و آشامیدن امتناع میورزد).
********************
۸- روایتی دیگر از امام
امید به پیروزی
مسلمان چونان تیراندازی ماهری است که انتظار دارد، در همان نخستین تیراندازی پیروز گردد.
میگویم: (یاسرون، کسانی هستند که با تیرها بر سر شتری مسابقه میدهند، و فالج، یعنی چیره دست پیروز، میگویند. قد فلج علیهم و فلجهم. یعنی بر آنان پیروز شدند، و آنان را مغلوب کردند، و راجز«» میگوید: چیره دستی را دیدم که پیروز شد.)
*****************
۹- روایتی دیگر از امام
جهاد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
هر گاه آتش جنگ شعله میکشید، ما به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پناه میبردیم، که در آن لحظه کسی از ما همانند پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به دشمن نزدیکتر نبود.
(وقتی ترس از دشمن بزرگ مینمود، و جنگ به گونهای میشد که گویا جنگجویان را میخواهد در کام خود فرو برد، مسلمانان به پیامبر پناهنده میشدند، تا رسول خدا شخصا به نبرد پردازد، و خداوند به وسیله او نصرت و پیروزی را بر آنان نازل فرماید، و در سایه آن حضرت ایمن گردند، اما جمله
«اذا احمرّ البأس»
کنایه از شدّت کارزار است. در این باره سخنان متعدّدی گفته شده که بهترین آنها اینکه امام داغی جنگ را به شعلههای سوزان آتش تشبیه کرده است، و از چیزهایی که این نظر را تقویت میکند، سخن پیامبر در جنگ حنین است، هنگامی که نبرد سخت شد و شمشیر زدن مردم را در جنگ «هوازن» مشاهده کرد فرمود:
«الآن حمی الوطیس»
اکنون تنور جنگ داغ شد، «وطیس» تنور آتش است، بنا بر این رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم داغی و گرمی جنگ را به افروختگی و شدّت شعلهوری آتش تشبیه فرموده است).
بخش حکمتهای شگفتی آور از سخنان امیر المؤمنین علیه السّلام
(در این فصل برخی از سخنان برگزیده شگفتی آور امام را می آوریم که احتیاج به تفسیر و تحلیل دارد).
۱- روایتی از امام
اشاره به ظهور امام زمان علیه السّلام
چون آنگونه شود، پیشوای دین«» قیام کند، پس مسلمانان پیرامون او چونان ابر پاییزی گرد آیند.
(«یعسوب» یعنی بزرگ مسلمانان، و «قزع» یعنی ابرهای پاییزی)
۲- روایتی دیگر از امام
سخنوری
این سخنران، زبردست ماهری است«».
(«شحشح» یعنی مهارت دارد، به کسی که خوب حرف میزند یا خوب راه میرود گویند، ولی در موارد دیگر «شحشح» یعنی فردی بخیل)
۳- روایتی دیگر از امام
پرهیز از دشمنی کردن
دشمنی، رنجها و سختیهایی هلاک کننده دارد.
(«قحم» یعنی مهلکه ها، زیرا دشمنی آنان را به هلاکت میرساند، و به معنی سختی ها نیز آمده که میگویند «قحمه الاعراب»، یعنی روزگار سختی و گرسنگی عربها به گونهای که اموالشان تمام میشود، و معنی «تقحّم» همین است که میگویند خشکسالی روستاییان را به سرزمینهای سبز و آباد کشانده است).
۴- روایتی دیگر از امام
سرپرستی زنان
چون زنان بالغ شوند، خویشاوندان پدری برای سرپرستی آنان سزاوارترند.
منظور از «نصّ» آخرین درجه هر چیز است، مانند «نصّ» در سیر، که به معنی آخرین مرحله توانایی مرکب است، هنگامی که میگوییم، «نصصت الرّجل عن الآمر» آنقدر سؤال از کسی بشود که آنچه میداند بیان کند، بنا بر این «نصّ الحقاق» بمعنی رسیدن به مرحله بلوغ است که پایان دوره کودکی است، این جمله از فصیحترین کنایات و شگفت آورترین آنها است، منظور امام این است، هنگامی که زنان باین مرحله برسند «عصبه»: مردان خویشاوند پدری که محرم آنان هستند، مانند برادر، و عمو، به حمایت آنها سزاوارتر از مادرند، و هم چنین در انتخاب همسر برای آنها، و منظور از حقاق مخالفت و درگیری مادر، با عصبه، در مورد این زن است، به طوری که هر کدام به دیگری میگوید: من از تو احقّ هستم، گفته میشود:
«حاققته حقاقا» بمعنی رشد عقلی است، یعنی به مرحلهای برسد که حقوق و احکام در باره او اجرا شود، اما آن کس که نصّ الحقائق نقل کرده منظورش از حقایق، جمع «حقیقت» است. این بود معنایی که «ابو عبید قاسم بن سلام»«» برای این جمله کرده است، اما نظر من این است که منظور از «نصّ الحقاق» این است که زن به مرحلهای برسد که جائز باشد تزویج کند، و اختیاردار حقوق خود شود، این در حقیقت تشبیه به «حقاق» در شتر است چرا که «حقاق» جمع حقّه و «حق» است به معنی شتری که سه سالش تمام و آماده بهرهبرداری است. «حقائق» نیز جمع حقّه است، بنا بر این هر دو تعبیر به یک معنی باز میگردد، هر چند معنی دوم به روش عرب شبیهتر است.
۵- روایتی دیگر از امام
تأثیر ایمان در روح
ایمان نقطهای نورانی در قلب پدید آورد که هر چه ایمان رشد کند آن نیز فزونی یابد.
(لمظه نقطه سیاه یا سفید است، میگویند فرس المظ، یعنی اسبی که در لب او نقطه سپیدی باشد)
حکمت ۲۵۶
حسادت و بیماری
(اخلاقی، بهداشتی) و درود خدا بر او، فرمود: سلامت تن در دوری از حسادت است.
************
حکمت ۲۵۷
راه شاد کردن دیگران (اخلاق خانواده)
(اخلاقی، اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: ای کمیل خانواده ات را فرمان ده که روزها در به دست آوردن بزرگواری، و شبها در رفع نیاز خفتگان بکوشند. سوگند به خدایی که تمام صداها را میشنود، هر کس دلی را شاد کند، خداوند از آن شادی لطفی برای او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالی بر او باریدن گرفته و تلخی مصیبت را بزداید چنان که شتر غریبه را از چراگاه دور سازند.
*************
حکمت ۲۵۸
صدقه و توانگری
(اخلاقی، اقتصادی) و درود خدا بر او، فرمود: هر گاه تهیدست شدید با صدقه دادن، با خدا تجارت کنید.
*************
حکمت ۲۵۹
شناخت جایگاه وفاداری
(اخلاقی اجتماعی، سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: وفاداری با خیانتکاران نزد خدا نوعی خیانت، و خیانت به خیانتکاران نزد خدا وفاداری است.
***************
حکمت ۲۶۰
پرهیز از مهلت دادن های خدا
(اعتقادی، معنوی) و درود خدا بر او، فرمود: بسا احسان پیاپی خدا، گناهکار را گرفتار کند و پرده پوشی خدا او را مغرور سازد، و با ستایش مردم فریب خورد، و خدا هیچ کس را همانند مهلت دادن، مورد آزمایش قرار نداد.
میگویم: (این سخن امام علیه السّلام در کلمات گذشته آمده بود، امّا چون در اینجا عبارات زیبا و مفیدی اضافه بر گذشته وجود داشت آن را نقل کردم).
حکمت ۲۵۱
تلخی های و شیرینی های دنیا و آخرت
(اخلاقی، اعتقادی) و درود خدا بر او، فرمود: تلخکامی دنیا، شیرینی آخرت، و شیرینی دنیای حرام، تلخی آخرت
است.
*************
حکمت ۲۵۲
فلسفه احکام الهی
(اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی)
و درود خدا بر او، فرمود: خدا «ایمان» را برای پاکسازی دل از شرک، و «نماز» را برای پاک بودن از کبر و خودپسندی، و «زکات» را عامل فزونی روزی، و «روزه» را برای آزمودن اخلاص بندگان، و «حج» را برای نزدیکی و همبستگی مسلمانان، و «جهاد» را برای عزّت اسلام، و «امر به معروف» را برای اصلاح توده های ناآگاه، و «نهی از منکر» را برای بازداشتن بیخردان از زشتیها، «صله رحم» را برای فراوانی خویشاوندان، و «قصاص» را برای پاسداری از خونها، و اجرای «حدود» را برای بزرگداشت محرّمات الهی، و ترک «میگساری» را برای سلامت عقل، و دوری از «دزدی» را برای تحقّق عفّت، و ترک «زنا» را برای سلامت نسل آدمی، و ترک «لواط» را برای فزونی فرزندان، و «گواهی دادن» را برای به دست آوردن حقوق انکار شده، و ترک «دروغ» را برای حرمت نگه داشتن راستی، و «سلام» کردن را برای امنیّت از ترسها، و «امامت» را برای سازمان یافتن امور امّت، و «فرمانبرداری از امام» را برای بزرگداشت مقام رهبری، واجب کرد.
*************
حکمت ۲۵۳
روش سوگند دادن ستمکار
(سیاسی، اعتقادی) و درود خدا بر او، فرمود: آنگاه که خواستید ستمکاری را سوگند دهید از او بخواهید که بگوید (از جنبش و نیروی الهی بیزار است» زیرا اگر به دروغ سوگند خورد، پس از بیزاری، در کیفر او شتاب شود، امّا اگر در سوگند خود بگوید «به خدایی که جز او خدایی نیست» در کیفرش شتاب نگردد، چه او خدا را به یگانگی یادکرد.
**************
حکمت ۲۵۴
تلاش در انفاقهای اقتصادی
(اقتصادی) و درود خدا بر او، فرمود: ای فرزند آدم خودت وصیّ مال خویش باش، امروز به گونه ای عمل کن که دوست داری پس از مرگت عمل کنند.
*************
حکمت ۲۵۵
تندخویی و جنون
(اخلاقی، اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: تندخویی بی مورد نوعی دیوانگی است، زیرا که تندخو پشیمان میشود، و اگر پشیمان نشد پس دیوانگی او پایدار است.
حکمت ۲۴۶
هشدار از پشت کردن نعمتها
(معنوی ) و درود خدا بر او، فرمود: از فرار نعمتها بپرهیزید، زیرا هر گریخته ای باز نمی گردد.
حکمت ۲۴۷
رهآورد سخاوت
اقتصادی ، اجتماعی ) و درود خدا بر او، فرمود: بخشش بیش از خویشاوندی محبّت آورد.
حکمت ۲۴۸
تقویت خوشبینی ها
(اخلاق اجتماعی ) و درود خدا بر او، فرمود: چون کسی به تو گمان نیک برد، خوشبینی او را تصدیق کن.
حکمت ۲۴۹
بهترین عملها
(اخلاقی ، تربیتی ) و درود خدا بر او، فرمود: بهترین کارها آن است که با ناخشنودی در انجام آن بکوشی .
حکمت ۲۵۰
خداشناسی در حوادث روزگار
(اعتقادی ) و درود خدا بر او، فرمود: خدا را از سست شدن ارادههای قوی ، گشوده شدن گرههای دشوار، و درهم شکسته شدن تصمیمها، شناختم
حکمت ۲۴۱
آینده دردناک ستمکاران
(سیاسی ) و درود خدا بر او، فرمود: روزی که ستمدیده از ستمکار انتقام کشد، سختتر از روزی است که ستمکار بر او ستم روا می داشت.
حکمت ۲۴۲
ارزش ترس از خداوند
(اخلاقی ، اعتقادی ) و درود خدا بر او، فرمود: از خدا بترس هر چند اندک، و میان خود و خدا پردهای قرار ده هر چند نازک
حکمت ۲۴۳
روش صحیح پاسخگویی
(علمی ) و درود خدا بر او، فرمود: هرگاه پاسخها همانند و زیاد شد، پاسخ درست پنهان گردد.
حکمت ۲۴۴
مسؤولیّت نعمتهای الهی
(اعتقادی ، اجتماعی ) و درود خدا بر او، فرمود: خدا را در هر نعمتی حقّی است، هر کس آن را بپردازد، فزونی یابد، و آن کس که نپردازد و کوتاهی کند، در خطر نابودی قرار گیرد.
حکمت ۲۴۵
کاستی قدرت و کنترل شهوت
(اخلاقی ، علمی ) و درود خدا بر او، فرمود: هنگامی که توانایی فزونی یابد، شهوت کاستی گیرد.
حکمت ۲۳۶
زشتی دنیای حرام
(اخلاقی ، اعتقادی ) و درود خدا بر او، فرمود: به خدا سوگند این دنیای شما که به انواع حرام آلوده است، در دیده من از استخوان خوکی که در دست بیماری جذامی باشد، پست تر است
حکمت ۲۳۷
اقسام عبادت
(عبادی ، معنوی ) و درود خدا بر او، فرمود: گروهی خدا را به امید بخشش پرستش کردند، که این پرستش بازرگانان است، و گروهی او را از روی ترس عبادت کردند که این عبادت بردگان است، و گروهی خدا را از روی سپاسگزاری پرستیدند و این پرستش آزادگان است.
حکمت ۲۳۸
مشکلات تشکیل خانواده
(اخلاقی ، اجتماعی ) و درود خدا بر او، فرمود: زن و زندگی ، همه اش زحمت و دردسر است و زحمت بارتر اینکه چاره ای جز بودن با او نیست«».
حکمت ۲۳۹
زشتی سستی و سخن چینی
(اخلاقی ، اجتماعی ) و درود خدا بر او، فرمود: هر کس تن به سستی دهد، حقوق را پایمال کند، و هر کس سخن چین را پیروی کند دوستی را به نابودی کشاند.
حکمت ۲۴۰
غصب و ویرانی
(اقتصادی ، سیاسی ) و درود خدا بر او، فرمود: سنگ غصبی در بنای خانه، مایه ویران شدن آن است.
(این سخن از رسول خدا نقل شده است، و اینکه سخن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام شبیه یکدیگرند جای شگفتی نیست برای اینکه هر دو از یک جا سر چشمه گرفته و در دو ظرف ریخته شده است).
حکمت های نهج البلاغه