حکمت های نهج البلاغه ۲۷۱تا ۲۷۵

بدون نظر »

حکمت ۲۷۱
روش صحیح قضاوت
(قضایی) و درود خدا بر او، فرمود: (دو نفر دزد را خدمت امام آوردند که از بیت المال دزدی کرده بودند، یکی برده مردم، و دیگری برده ‏ای جزو بیت المال بود، امام فرمود) برده ای که از بیت المال است حدّی بر او نیست، زیرا مال خدا مقداری از مال خدا را خورده است، امّا دیگری باید حدّ دزدی با شدّت بر او اجرا گردد (سپس دست او را برید).
****************
حکمت ۲۷۲
ضرورت استقامت در برداشتن کجی ‏ها
(سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: اگر از این فتنه‏ ها و لغزشگاه با قدرت بگذرم، دگرگون ی‏ های بسیار پدید می‏ آورم.
حکمت ۲۷۳
*******************
ضرورت توکّل به خداوند
(اعتقادی) و درود خدا بر او، فرمود: به یقین بدانید خداوند برای بنده خود هر چند با سیاست و سخت کوش و در طرح و نقشه نیرومند باشد، بیش از آنچه که در علم الهی«» وعده فرمود، قرار نخواهد داد، و میان بنده، هر چند ناتوان و کم سیاست باشد، و آنچه در قرآن برای او رقم زده حایلی نخواهد گذاشت، هر کس این حقیقت را بشناسد و به کار گیرد، از همه مردم آسوده ‏تر است و سود بیشتری خواهد برد. و آن که آن را واگذارد و در آن شک کند، از همه مردم گرفتارتر و زیانکارتر است، چه بسا نعمت داده شده‏ ای که گرفتار عذاب شود، و بسا گرفتاری که در گرفتاری ساخته شده و آزمایش گردد، پس ای کسی که از این گفتار بهرمند می‏شوی، بر شکر گزاری بیفزای، و از شتاب بی جا دست بردار، و به روزی رسیده قناعت کن.
******************
حکمت ۲۷۴
ضرورت عمل گرایی
(اخلاقی، تربیتی) و درود خدا بر او، فرمود: علم خود را نادانی، و یقین خود را شک و تردید مپندارید، پس هر گاه دانستید عمل کنید، و چون به یقین رسیدید اقدام کنید.
*****************
حکمت ۲۷۵
ضدّ ارزش‏های اخلاقی
(اخلاقی، اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: طمع به هلاکت می‏کشاند و نجات نمی‏دهد، و به آنچه ضمانت کند، وفادار نیست، و بسا نوشنده آبی که پیش از سیراب شدن گلو گیرش شد، و ارزش آنچه که بر سر آن رقابت می‏کنند، هر چه بیشتر باشد، مصیبت از دست دادنش اندوه بارتر خواهد بود، و آرزوها چشم بصیرت را کور می‏کند، و آنچه روزی هر کسی است بی جستجو خواهد رسید.

حکمت های نهج البلاغه ۲۶۶ تا ۲۷۰

بدون نظر »

حکمت ۲۶۶
روش صحیح پاسخ دادن
(علمی) و درود خدا بر او، فرمود: (شخصی از امام پرسید که ایمان را تعریف کن) فردا نزد من بیا تا در جمع مردم پاسخ گویم، که اگر تو گفتارم را فراموش کنی دیگری آن را در خاطرش سپارد، زیرا گفتار چونان شکار رمنده است، یکی آن را به دست آورد، و دیگری آن را از دست می‏دهد.
(پاسخ امام در حکمت ۳۱ آمد که آن را نقل کردیم که ایمان را بر چهار شعبه تقسیم کرد)
****************
حکمت ۲۶۷
پرهیز از حرص ورزی در کسب روزی
(اعتقادی، معنوی)
و درود خدا بر او، فرمود: ای فرزند آدم اندوه روز نیامده را بر امروزت میفزا، زیرا اگر روز نرسیده، از عمر تو باشد خدا روزی تو را خواهد رساند.
****************
حکمت ۲۶۸
اعتدال در دوستی‏ ها و دشمنی‏ ها
(اخلاق اجتماعی، سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: در دوستی با دوست مدارا کن، شاید روزی دشمن تو گردد، و در دشمنی با دشمن نیز مدارا کن، زیرا شاید روزی دوست تو گردد.
****************
حکمت ۲۶۹
روش برخورد با دنیا
(اعتقادی، اخلاقی) و درود خدا بر او، فرمود: مردم در دنیا دو دسته‏ اند، یکی آن کس که در دنیا برای دنیا کار کرد، و دنیا او را از آخرتش بازداشت، بر بازماندگان خویش از تهیدستی هراسان، و از تهیدستی خویش در امان است، پس زندگانی خود را در راه سود دیگران از دست می‏دهد. و دیگری آن که در دنیا برای آخرت کار می‏کند، و نعمت‏های دنیا نیز بدون تلاش به او روی می‏ آورد، پس بهره هر دو جهان را چشیده، و مالک هر دو جهان می‏گردد، و با آبرومندی در پیشگاه خدا صبح می‏کند، و حاجتی را از خدا درخواست نمی‏کند جز آن که روا می‏گردد.
****************
حکمت ۲۷۰
ضرورت حفظ اموال کعبه
(تاریخی، فقهی، اقتصادی) و درود خدا بر او، فرمود: (در زمان حکومت عمر، نسبت به فراوانی زیور و زینت‏های کعبه صحبت شد، گروهی گفتند آنها را برای لشکر اسلام مصرف کن، کعبه زر و زینت نمی‏خواهد، وقتی از امیر المؤمنین علیه السّلام پرسیدند، فرمود) همانا قرآن بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هنگامی نازل گردید که اموال چهار قسم بود، اموال مسلمانان، که آن را بر أساس سهم هر یک از وارثان، تقسیم کرد، و غنیمت جنگی که آن را به نیازمندانش رساند، و خمس، که خدا جایگاه مصرف آن را تعیین فرمود، و صدقات، که خداوند راه‏های بخشش آن را مشخّص فرمود. و زیور آلات و زینت کعبه از اموالی بودند که خدا آن را به حال خود گذاشت، نه از روی فراموشی آن را ترک کرد، و نه از چشم خدا پنهان بود، تو نیز آن را به حال خود واگذار چنان که خدا و پیامبرش آن را به حال خود واگذاشتند. (عمر گفت: اگر تو نبودی رسوا می‏شدیم، و متعرّض زیور آلات کعبه نشد)

حکمت های نهج البلاغه ۲۶۱ تا ۲۶۵

بدون نظر »

حکمت ۲۶۱
مظلومیّت امام علی علیه السّلام
(سیاسی، تاریخی) و درود خدا بر او، فرمود: (آن هنگام که تهاجم یاران معاویه به شهر انبار، و غارت کردن آن را شنید، تنها و پیاده به طرف پادگان نظامی کوفه «نخیله»«» حرکت کرد، مردم خود را به او رسانده، گفتند ای امیر مؤمنان ما آنان را کفایت می‏کنیم، فرمود) شما از انجام کار خود درمانده‏ اید چگونه کار دیگری را برایم کفایت می‏کنید اگر رعایای پیش از من از ستم حاکمان می‏نالیدند، امروز من از رعیّت خود می‏نالم، گویی من پیرو، و آنان حکمرانند، یا من محکوم و آنان فرمانروایانند. وقتی سخن امام در یک سخنرانی طولانی که برخی از آن را در ضمن خطبه‏ های گذشته آوردیم، به اینجا رسید. (دو نفر از یاران جلو آمدند و یکی گفت: من جز خود و برادرم را در اختیار ندارم، ای امیر المؤمنان فرمان ده تا هر چه خواهی انجام دهم، امام فرمود) شما کجا و آنچه من می‏خواهم کجا
******************
حکومت ۲۶۲
مشکل حقّ ناشناسی
(اعتقادی) و درود خدا بر او، فرمود: (حارث بن حوت«» نزد امام آمد و گفت: آیا چنین پنداری که من اصحاب جمل را گمراه می‏دانم چنین نیست، امام فرمود) ای حارث تو زیر پای خود را دیدی، امّا به پیرامونت نگاه نکردی، پس سرگردان شدی، تو حق را نشناختی تا بدانی که اهل حق چه کسانی می‏باشند و باطل را نیز نشناختی تا باطل گرایان را بدانی. (حارث گفت: من و سعد بن مالک،«» و عبد اللّه بن عمر، از جنگ کنار می‏رویم، امام فرمود) همانا سعد و عبد اللّه بن عمر، نه حق را یاری کردند، و نه باطل را خوار ساختند.
***************
حکمت ۲۶۳
مشکل هم نشینی با قدرتمندان
(سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: همنشین پادشاه، شیر سواری را ماند که دیگران حسرت منزلت او را دارند، ولی خود می‏داند که در جای خطرناکی قرار گرفته است.
***************
حکمت ۲۶۴
نیکی به بازمانده گان دیگران
(اخلاق اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: به بازمانده گان دیگران نیکی کنید، تا حرمت بازمانده گان شما را نگاه‏ دارند.
***************
حکمت ۲۶۵
گفتار حکیمان و درمان
(علمی، درمانی) و درود خدا بر او، فرمود: گفتار حکیمان اگر درست باشد درمان«»، و اگر نادرست، درد جان است

حکمت های شگفت در گفتار امیرا لمومنین (ع)

بدون نظر »

۶-
ضرورت پرداخت زکات
هر گاه انسان طلبی دارد که نمی‏داند وصول می‏شود یا نه، پس از دریافت آن واجب است زکات آن را برای سالی که گذشته، بپردازد.
می‏گویم: (بنا بر این «دین ظنون» آن است که طلب کار نمی‏داند آیا می‏تواند از بدهکار وصول کند یا نه گویا طلب کار در حال ظنّ و گمان است، گاهی امید دارد که بتواند آن را بستاند، و گاهی امید دارد که بتواند آن را بستاند، و گاهی نه، این از فصیح‏ترین سخنان است، همچنین هر کاری که طالب آن هستی و نمی‏دانی در چه موضعی نسبت به آن خواهی بود، آن را «ظنون» گویند. و گفته اعشی شاعر عرب از همین باب است، آنجا که می‏گوید: «چاهی که معلوم نیست آب دارد یا نه، و از محلی که باران گیر باشد دور است، نمی‏شود آن را همچون فرات، که پر از آب است، و کشتی و شناگر ماهر را از پا در می‏آورد، قرار داد» «جدّ» چاه قدیمی بیابانی را گویند، و ظنون آن است که معلوم نیست آب دارد یا نه).
***************
۷- روایتی دیگر از امام
(وقتی لشکری را در راه جنگ مشایعت می‏کرد فرمود)
اخلاق نظامی
تا می‏توانید از زنان دوری کنید
می گویم: (معنی این سخن آن که از یاد زنان و توجّه دل به آنها در هنگام جنگ، اعراض کنید، و از نزدیکی با آنان امتناع ورزید، چه اینکه این کار بازوان حمیّت را سست، و در تصمیم شما خلل ایجاد می‏نماید، و از حرکت سریع، و کوشش در جنگ باز می‏دارد، هر کس که از چیزی امتناع ورزد گفته می‏شود «عذب عنه» و «عازب» و «عذوب» به معنی کسی است که از خوردن و آشامیدن امتناع می‏ورزد).
********************
۸- روایتی دیگر از امام
امید به پیروزی
مسلمان چونان تیراندازی ماهری است که انتظار دارد، در همان نخستین تیراندازی پیروز گردد.

می‏گویم: (یاسرون، کسانی هستند که با تیرها بر سر شتری مسابقه می‏دهند، و فالج، یعنی چیره دست پیروز، می‏گویند. قد فلج علیهم و فلجهم. یعنی بر آنان پیروز شدند، و آنان را مغلوب کردند، و راجز«» می‏گوید: چیره دستی را دیدم که پیروز شد.)
*****************
۹- روایتی دیگر از امام
جهاد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
هر گاه آتش جنگ شعله می‏کشید، ما به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پناه می‏بردیم، که در آن لحظه کسی از ما همانند پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به دشمن نزدیک‏تر نبود.
(وقتی ترس از دشمن بزرگ می‏نمود، و جنگ به گونه‏ای می‏شد که گویا جنگجویان را می‏خواهد در کام خود فرو برد، مسلمانان به پیامبر پناهنده می‏شدند، تا رسول خدا شخصا به نبرد پردازد، و خداوند به وسیله او نصرت و پیروزی را بر آنان نازل فرماید، و در سایه آن حضرت ایمن گردند، اما جمله
«اذا احمرّ البأس»
کنایه از شدّت کارزار است. در این باره سخنان متعدّدی گفته شده که بهترین آنها اینکه امام داغی جنگ را به شعله‏های سوزان آتش تشبیه کرده است، و از چیزهایی که این نظر را تقویت می‏کند، سخن پیامبر در جنگ حنین است، هنگامی که نبرد سخت شد و شمشیر زدن مردم را در جنگ «هوازن» مشاهده کرد فرمود:
«الآن حمی الوطیس»
اکنون تنور جنگ داغ شد، «وطیس» تنور آتش است، بنا بر این رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم داغی و گرمی جنگ را به افروختگی و شدّت شعله‏وری آتش تشبیه فرموده است).

حکمت‏های شگفتی‏ آور از سخنان امیر المؤمنین علیه السّلام

بدون نظر »

بخش حکمت‏های شگفتی‏ آور از سخنان امیر المؤمنین علیه السّلام
(در این فصل برخی از سخنان برگزیده شگفتی آور امام را می ‏آوریم که احتیاج به تفسیر و تحلیل دارد).
۱- روایتی از امام
اشاره به ظهور امام زمان علیه السّلام
چون آنگونه شود، پیشوای دین«» قیام کند، پس مسلمانان پیرامون او چونان ابر پاییزی گرد آیند.
(«یعسوب» یعنی بزرگ مسلمانان، و «قزع» یعنی ابرهای پاییزی)
۲- روایتی دیگر از امام
سخنوری
این سخنران، زبردست ماهری است«».
(«شحشح» یعنی مهارت دارد، به کسی که خوب حرف می‏زند یا خوب راه می‏رود گویند، ولی در موارد دیگر «شحشح» یعنی فردی بخیل)
۳- روایتی دیگر از امام
پرهیز از دشمنی کردن
دشمنی، رنج‏ها و سختی‏هایی هلاک کننده دارد.
(«قحم» یعنی مهلکه‏ ها، زیرا دشمنی آنان را به هلاکت می‏رساند، و به معنی سختی ‏ها نیز آمده که می‏گویند «قحمه الاعراب»، یعنی روزگار سختی و گرسنگی عرب‏ها به گونه‏ای که اموالشان تمام می‏شود، و معنی «تقحّم» همین است که می‏گویند خشکسالی روستاییان را به سرزمین‏های سبز و آباد کشانده است).
۴- روایتی دیگر از امام
سرپرستی زنان
چون زنان بالغ شوند، خویشاوندان پدری برای سرپرستی آنان سزاوارترند.
منظور از «نصّ» آخرین درجه هر چیز است، مانند «نصّ» در سیر، که به معنی آخرین مرحله توانایی مرکب است، هنگامی که می‏گوییم، «نصصت الرّجل عن الآمر» آنقدر سؤال از کسی بشود که آنچه می‏داند بیان کند، بنا بر این «نصّ الحقاق» بمعنی رسیدن به مرحله بلوغ است که پایان دوره کودکی است، این جمله از فصیح‏ترین کنایات و شگفت آورترین آنها است، منظور امام این است، هنگامی که زنان باین مرحله برسند «عصبه»: مردان خویشاوند پدری که محرم آنان هستند، مانند برادر، و عمو، به حمایت آنها سزاوارتر از مادرند، و هم چنین در انتخاب همسر برای آنها، و منظور از حقاق مخالفت و درگیری مادر، با عصبه، در مورد این زن است، به طوری که هر کدام به دیگری می‏گوید: من از تو احقّ هستم، گفته می‏شود:

«حاققته حقاقا» بمعنی رشد عقلی است، یعنی به مرحله‏ای برسد که حقوق و احکام در باره او اجرا شود، اما آن کس که نصّ الحقائق نقل کرده منظورش از حقایق، جمع «حقیقت» است. این بود معنایی که «ابو عبید قاسم بن سلام»«» برای این جمله کرده است، اما نظر من این است که منظور از «نصّ الحقاق» این است که زن به مرحله‏ای برسد که جائز باشد تزویج کند، و اختیاردار حقوق خود شود، این در حقیقت تشبیه به «حقاق» در شتر است چرا که «حقاق» جمع حقّه و «حق» است به معنی شتری که سه سالش تمام و آماده بهره‏برداری است. «حقائق» نیز جمع حقّه است، بنا بر این هر دو تعبیر به یک معنی باز می‏گردد، هر چند معنی دوم به روش عرب شبیه‏تر است.
۵- روایتی دیگر از امام
تأثیر ایمان در روح
ایمان نقطه‏ای نورانی در قلب پدید آورد که هر چه ایمان رشد کند آن نیز فزونی یابد.
(لمظه نقطه سیاه یا سفید است، می‏گویند فرس المظ، یعنی اسبی که در لب او نقطه سپیدی باشد)

قصار الحکم نهج البلاغه ۲۵۶ تا ۲۶۰

بدون نظر »

حکمت ۲۵۶
حسادت و بیماری
(اخلاقی، بهداشتی) و درود خدا بر او، فرمود: سلامت تن در دوری از حسادت است.
************
حکمت ۲۵۷
راه شاد کردن دیگران (اخلاق خانواده)
(اخلاقی، اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: ای کمیل خانواده‏ ات را فرمان ده که روزها در به دست آوردن بزرگواری، و شب‏ها در رفع نیاز خفتگان بکوشند. سوگند به خدایی که تمام صداها را می‏شنود، هر کس دلی را شاد کند، خداوند از آن شادی لطفی برای او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالی بر او باریدن گرفته و تلخی مصیبت را بزداید چنان که شتر غریبه را از چراگاه دور سازند.
*************
حکمت ۲۵۸
صدقه و توانگری
(اخلاقی، اقتصادی) و درود خدا بر او، فرمود: هر گاه تهیدست شدید با صدقه دادن، با خدا تجارت کنید.
*************
حکمت ۲۵۹
شناخت جایگاه وفاداری
(اخلاقی اجتماعی، سیاسی) و درود خدا بر او، فرمود: وفاداری با خیانتکاران نزد خدا نوعی خیانت، و خیانت به خیانتکاران نزد خدا وفاداری است.
***************
حکمت ۲۶۰
پرهیز از مهلت دادن های خدا
(اعتقادی، معنوی) و درود خدا بر او، فرمود: بسا احسان پیاپی خدا، گناهکار را گرفتار کند و پرده پوشی خدا او را مغرور سازد، و با ستایش مردم فریب خورد، و خدا هیچ کس را همانند مهلت دادن، مورد آزمایش قرار نداد.
می‏گویم: (این سخن امام علیه السّلام در کلمات گذشته آمده بود، امّا چون در اینجا عبارات زیبا و مفیدی اضافه بر گذشته وجود داشت آن را نقل کردم).

حکمت های نهج البلاغه ۲۵۱ تا ۲۵۵

بدون نظر »

حکمت ۲۵۱
تلخی‏ های و شیرینی‏ های دنیا و آخرت
(اخلاقی، اعتقادی) و درود خدا بر او، فرمود: تلخکامی دنیا، شیرینی آخرت، و شیرینی دنیای حرام، تلخی آخرت
است.
*************
حکمت ۲۵۲
فلسفه احکام الهی
(اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی)
و درود خدا بر او، فرمود: خدا «ایمان» را برای پاکسازی دل از شرک، و «نماز» را برای پاک بودن از کبر و خودپسندی، و «زکات» را عامل فزونی روزی، و «روزه» را برای آزمودن اخلاص بندگان، و «حج» را برای نزدیکی و همبستگی مسلمانان، و «جهاد» را برای عزّت اسلام، و «امر به معروف» را برای اصلاح توده‏ های ناآگاه، و «نهی از منکر» را برای بازداشتن بی‏خردان از زشتی‏ها، «صله رحم» را برای فراوانی خویشاوندان، و «قصاص» را برای پاسداری از خون‏ها، و اجرای «حدود» را برای بزرگداشت محرّمات الهی، و ترک «می‏گساری» را برای سلامت عقل، و دوری از «دزدی» را برای تحقّق عفّت، و ترک «زنا» را برای سلامت نسل آدمی، و ترک «لواط» را برای فزونی فرزندان، و «گواهی دادن» را برای به دست آوردن حقوق انکار شده، و ترک «دروغ» را برای حرمت نگه داشتن راستی، و «سلام» کردن را برای امنیّت از ترس‏ها، و «امامت» را برای سازمان یافتن امور امّت، و «فرمانبرداری از امام» را برای بزرگداشت مقام رهبری، واجب کرد.
*************
حکمت ۲۵۳
روش سوگند دادن ستمکار
(سیاسی، اعتقادی) و درود خدا بر او، فرمود: آنگاه که خواستید ستمکاری را سوگند دهید از او بخواهید که بگوید (از جنبش و نیروی الهی بیزار است» زیرا اگر به دروغ سوگند خورد، پس از بیزاری، در کیفر او شتاب شود، امّا اگر در سوگند خود بگوید «به خدایی که جز او خدایی نیست» در کیفرش شتاب نگردد، چه او خدا را به یگانگی یادکرد.
**************
حکمت ۲۵۴
تلاش در انفاقهای اقتصادی
(اقتصادی) و درود خدا بر او، فرمود: ای فرزند آدم خودت وصیّ مال خویش باش، امروز به گونه‏ ای عمل کن که دوست داری پس از مرگت عمل کنند.
*************
حکمت ۲۵۵
تندخویی و جنون
(اخلاقی، اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: تندخویی بی‏ مورد نوعی دیوانگی است، زیرا که تندخو پشیمان می‏شود، و اگر پشیمان نشد پس دیوانگی او پایدار است.

قصار الحکم نهج البلاغه ۲۴۶تا۲۵۰

بدون نظر »

حکمت ۲۴۶
هشدار از پشت کردن نعمت‏ها
(معنوی ) و درود خدا بر او، فرمود: از فرار نعمت‏ها بپرهیزید، زیرا هر گریخته‏ ای باز نمی ‏گردد.
حکمت ۲۴۷
ره‏آورد سخاوت

اقتصادی ، اجتماعی ) و درود خدا بر او، فرمود: بخشش بیش از خویشاوندی محبّت آورد.
حکمت ۲۴۸
تقویت خوشبینی ‏ها
(اخلاق اجتماعی ) و درود خدا بر او، فرمود: چون کسی به تو گمان نیک برد، خوشبینی او را تصدیق کن.
حکمت ۲۴۹
بهترین عمل‏ها
(اخلاقی ، تربیتی ) و درود خدا بر او، فرمود: بهترین کارها آن است که با ناخشنودی در انجام آن بکوشی .
حکمت ۲۵۰
خداشناسی در حوادث روزگار
(اعتقادی ) و درود خدا بر او، فرمود: خدا را از سست شدن اراده‏های قوی ، گشوده شدن گره‏های دشوار، و درهم شکسته شدن تصمیم‏ها، شناختم

حکمت های نهج البلاغه ۲۴۱ تا ۲۴۵

بدون نظر »

حکمت ۲۴۱
آینده دردناک ستمکاران
(سیاسی ) و درود خدا بر او، فرمود: روزی که ستمدیده از ستمکار انتقام کشد، سخت‏تر از روزی است که ستمکار بر او ستم روا می ‏داشت.
حکمت ۲۴۲
ارزش ترس از خداوند
(اخلاقی ، اعتقادی ) و درود خدا بر او، فرمود: از خدا بترس هر چند اندک، و میان خود و خدا پرده‏ای قرار ده هر چند نازک
حکمت ۲۴۳
روش صحیح پاسخگویی
(علمی ) و درود خدا بر او، فرمود: هرگاه پاسخ‏ها همانند و زیاد شد، پاسخ درست پنهان گردد.
حکمت ۲۴۴
مسؤولیّت نعمت‏های الهی
(اعتقادی ، اجتماعی ) و درود خدا بر او، فرمود: خدا را در هر نعمتی حقّی است، هر کس آن را بپردازد، فزونی یابد، و آن کس که نپردازد و کوتاهی کند، در خطر نابودی قرار گیرد.
حکمت ۲۴۵
کاستی قدرت و کنترل شهوت
(اخلاقی ، علمی ) و درود خدا بر او، فرمود: هنگامی که توانایی فزونی یابد، شهوت کاستی گیرد.

قصار الحکم نهج البلاغه ۲۳۶ الی ۲۴۰

بدون نظر »

حکمت ۲۳۶
زشتی دنیای حرام
(اخلاقی ، اعتقادی ) و درود خدا بر او، فرمود: به خدا سوگند این دنیای شما که به انواع حرام آلوده است، در دیده من از استخوان خوکی که در دست بیماری جذامی باشد، پست ‏تر است
حکمت ۲۳۷
اقسام عبادت
(عبادی ، معنوی ) و درود خدا بر او، فرمود: گروهی خدا را به امید بخشش پرستش کردند، که این پرستش بازرگانان است، و گروهی او را از روی ترس عبادت کردند که این عبادت بردگان است، و گروهی خدا را از روی سپاسگزاری پرستیدند و این پرستش آزادگان است.
حکمت ۲۳۸
مشکلات تشکیل خانواده
(اخلاقی ، اجتماعی ) و درود خدا بر او، فرمود: زن و زندگی ، همه ‏اش زحمت و دردسر است و زحمت بارتر اینکه چاره ‏ای جز بودن با او نیست«».
حکمت ۲۳۹
زشتی سستی و سخن چینی
(اخلاقی ، اجتماعی ) و درود خدا بر او، فرمود: هر کس تن به سستی دهد، حقوق را پایمال کند، و هر کس سخن چین را پیروی کند دوستی را به نابودی کشاند.
حکمت ۲۴۰
غصب و ویرانی
(اقتصادی ، سیاسی ) و درود خدا بر او، فرمود: سنگ غصبی در بنای خانه، مایه ویران شدن آن است.
(این سخن از رسول خدا نقل شده است، و اینکه سخن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام شبیه یکدیگرند جای شگفتی نیست برای اینکه هر دو از یک جا سر چشمه گرفته و در دو ظرف ریخته شده است).
حکمت های نهج البلاغه