فضیلتی از امیر المومنین (ع)

بدون نظر »

ابو حمزه ثمالی گوید:
امام باقر (ع) فرمود: ابا حمزه ! علی را فروتر از آن مقامی که خدا قرارش داده نیاورید، و او را فراتر از آنجا که خدایش گذارده ننهید، همین فضیلت برای علی بس که با مرتدّان و افراد از ایمان برگشته به مقاتله .
پردازد، و اهل بهشت را با هم پیوند دهد.
مالک بن ضمره گوید:
امیر المؤمنین علیّ بن ابی طالب (ع) فرمود:
رسول خدا (ص) دست مرا گرفت و فرمود: هر کس از این پنج (انگشت ) تبعیّت فرمانبری کند و با دوستی تو بمیرد به پیمان خویش عمل نموده است ، و هر کس بمیرد و تو را دشمن بدارد به مرگ جاهلیّت مرده است (حالی که عرب قبل از اسلام داشت و بخدا و رسول و شرایع دین الهی جاهل بود)، و نسبت به وظائف اسلامی مورد مؤ اخذه و حساب و کتاب قرار خواهد گرفت ، و هر کس پس از تو زنده مانده و تو را دوست داشته باشد خداوند کار او را با امنیّت و ایمان بپایان رساند تا اینکه در کنار حوض ‍ (کوثر) بر من وارد شود.

مدح امام رضا (ع) سنایی

بدون نظر »

دین را حرمیست در خراسان
دشوار ترا به محشر آسان

از معجزهای شرع احمد
از حجتهای دین یزدان

همواره رهش مسیر حاجت
پیوسته درش مشیر غفران

چون کعبه پر آدمی ز هر جای
چون عرش پر از فرشته هزمان

هم فر فرشته کرده جلوه
هم روح وصی درو به جولان

از رفعت او حریم مشهد
از هیبت او شریف بنیان

از دور شده قرار زیرا
نزدیک بمانده دیده حیران

از حرمت زایران راهش
فردوس فدای هر بیابان

قرآن نه درو و او الوالامر
دعوی نه و با بزرگ برهان

ایمان نه و رستگار ازو خلق
توبه نه و عذرهای عصیان

از خاتم انبیا درو تن
از سید اوصیا درو جان

آن بقعه شده به پیش فردوس
آن تربه به روضه کرده رضوان

از جملهٔ شرطهای توحید
از حاصل اصلهای ایمان

زین معنی زاد در مدینه
این دعوی کرده در خراسان

در عهدهٔ موسی آل جعفر
با عصمت موسی آل عمران

مهرش سبب نجات و توفیق
کینش مدد هلاک و خذلان

مامون چو به نام او درم زد
بر زر بفزود هم درم زان

هوری شد هر درم به نامش
کس را درمی زدند زینسان

از دیناری همیشه تا ده
نرخ درمی شدست ارزان

بر مهر زیاد آن درمها
از حرمت نام او چو قرآن

این کار هر آینه نه بازیست
این خور بچه گل کنند پنهان

زرست به نام هر خلیفه
سیمست به ضرب خان و خاقان

بی‌نام رضا همیشه بی‌نام
بی‌شان رضا همیشه بی‌شان

با نفس تنی که راست باشد
چون خور که بتابد از گریبان

بر دین خدا و شرع احمد
بر جمله ز کافر و مسلمان

چون او بود از رسول نایب
چون او سزد از خدای احسان

ای مامون کرده با تو پیوند
وی ایزد بسته با تو پیمان

ای پیوندت گسسته پیوند
و آن پیمانت گرفته دامان

از بهر تو شکل شیر مسند
درنده شده به چنگ و دندان

آنرا که ز پیش تخت مامون
برهان تو خوانده بود بهتان

یا درد جحود منکرش را
اقرار دو شیر ساخت درمان

از معتبران اهل قبله
وز معتمدان دین دیان

کس نیست که نیست از تو راضی
کس نیست که هست بر تو غضبان

اندر پدرت وصی احمد
بیتیست مرا به حسب امکان

تضمین کنم اندرین قصیده
کین بیت فرو گذاشت نتوان

ای کین تو کفر و مهرت ایمان
پیدا به تو کافر از مسلمان

در دامن مهر تو زدم دست
تا کفر نگیردم گریبان

اندر ملک امان علی راست
دل در غم غربت تو بریان
حکیم سنایی

عالم و آدم کند گریه برای علی

بدون نظر »

عالم و آدم کند گریه برای علی
حیف که در خاک رفت قد رسای علی
نخل بوَد منتظر چاه بوَد بی‌قرار
حیف که خاموش شد صوت دعای علی
گریه کند صبح و شام اشک فشانَد مدام
تا که عدالت زند بوسه به پای علی
زندگی بی‌علی سخت‌تر از مردن است
کاش که ما می‌شدیم کشته به جای علی
دامن محراب خون گشته بر او قتلگاه
مسجد کوفه شده کرب و بلای علی
تیغ به دشمن دهد، بذل به قاتل کند
گر ببرد کودکی شیر برای علی
مسجدیان یکطرف جمله گشایید صف
تا که یتیمان نهند سر به سرای علی
پیر فقیری زند بر سر و بر سینه‌اش
طفل یتیمی شده نوحه سرای علی
بذل و عنایت ببین لطف و کرامت ببین
قسمت قاتل شده سهم غذای علی
می‌دمد از سنگ‌ها نالۀ «یا سیدی»
می‌چکد از نخل‌ها اشک عزای علی
ثروت هر کس همان مال و منالش بوَد
هستی «میثم» بـوَد مهـر و ولای علی

صیام تا قیام ۲ – غلامرضا سازگار

که من شهر علمم علیم در است

بدون نظر »

که من شهر علمم علیم در است
درست این سخن قول پیغمبر است

گواهی دهم کاین سخن‌ها از اوست
تو گویی دو گوشم پرآواز اوست
***********************
منم بنده‌ی اهل بیت نبی
ستاینده‌ی خاک پای وصی

حکیم این جهان را چو دریا نهاد
برانگیخته موج ازو تندباد

چو هفتاد کشتی برو ساخته
همه بادبان‌ها برافراخته

یکی پهن کشتی بسان عروس
بیاراسته همچو چشم خروس

محمد بدو اندرون با علی
همان اهل بیت نبی و ولی

خردمند کز دور دریا بدید
کرانه نه پیدا و بن ناپدید

بدانست کو موج خواهد زدن
کس از غرق بیرون نخواهد شدن

به دل گفت اگر با نبی و وصی
شوم غرقه دارم دو یار صفی

همانا که باشد مرا دستگیر
خداوند تاج و لوا و سریر

خداوند جوی می و انگبین
همان چشمه‌ی شیر و ماء معین

اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای
حکیم ابوالقاسم فردوسی

مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر

بدون نظر »

مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار

آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد
جز شیر خداوند جهان، حیدر کرار؟

این دین هدی را به مثل دایره‌ای دان
پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار

علم همه عالم به علی داد پیمبر
چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار
کسایی مروزی، شاعر قرن چهارم یا پنجم

جام گیتی نما علی ولی

بدون نظر »

جام گیتی نما علی ولی
معنی انبیا علی ولی

در ولایت ولی والا قدر
سرور اولیا علی ولی

ابن عم رسول و دامادش
هست سر خدا علی ولی

به سنان و سه نان گرفته همه
مُلکت دو سرا علی ولی

مخزن گنج کنت کنزاً اوست
محرم کبریا علی ولی

حضرت مصطفی رسول خدا
خدمت مرتضی علی ولی

هر که در عشق او شود کشته
دهدش خونبها علی ولی

کی گدا از درش رود محروم
چون بود پادشاه علی ولی

هر کسی را امام و راهبریست
رهبر جان ما علی ولی

گر نهی سر به پای فرزندش
دست گیرد تو را علی ولی

نور چشم محققان جهان
دیدهٔ بی عطا علی ولی

غم نباشد ز خویش و بیگانه
گر بود آشنا علی ولی

مس قلب ار بری به حضرت او
کندش کیمیا علی ولی

نعمت الله فقیر حضرت اوست
شاه ملک غنا علی ولی

علی ای همای رحمت

بدون نظر »

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد آشنا را»

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

شعر علی ای همای رحمت و خواب ایت الله مرعشی

بدون نظر »

آیت الله العظمی مرعشی نجفی بارها می فرمودند شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم . آن شب در عالم خواب , دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند .

حضرت فرمودند : شاعران اهل بیت را بیاورید . دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند . فرمودند : شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید . آن گاه محتشم و جند تن از شاعران فارسی زبان آمدند . فرمودند : شهریار ما کجاست ؟ شهریار آمد . حضرت خطاب به شهریار فرمودند : شعرت را بخوان ! شهریار این شعر را خواند :

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند : وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم , فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست ؟

گفتند : شاعری است که در تبریز زندگی می کند . گفتم از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید .

چند روز بعد شهریار آمد . دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیده ام. از او پرسیدم : این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساخته ای ؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام ؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام .

مرحوم آیت الله العضمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند : چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند . حضرت , شاعران اهل بیت را احضار فرمودند : ابتدا شاعران عرب آمدند . سپس فرمودند : شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند . آنها نیز آمدند . بعد فرمودند شهریار ما کجاست ؟ شهریار را بیاورید ! و شما هم آمدید . آن گاه حضرت فرمودند : شهریار شعرت را بخوان ! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید . شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید : من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم . تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام .

آیت الله مرعشی نجفی فرمودند : وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت , معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده , من آن خواب را دیده ام .

ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند : یقینا در سرودن این غزل , به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید . البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است
منبع تبیان

ولادت امیر المومنین علی (ع)

دیدگاه‌ها برای ولادت امیر المومنین علی (ع) بسته هستند

در کیفیت ولادت آن جناب روایـات بـسـیـار اسـت و آنـچـه بـه سـنـدهـاى بـسیار وارد شده آن است که روزى عباس بن عـبـدالمـطّلب با یزید بن قعنب و با گروهى از بنى هاشم و جماعتى از قبیله بنى العزّى در بـرابـرخانه کعبه نشسته بودند ناگاه فاطمه بنت اسد به مسجد درآمد و به حضرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام نـُه مـاه آبستن بود و او را درد زائیدن گرفته بود، پس در برابر خانه کعبه ایستاد و نظر به جانب آسمان افکند و گفت :پروردگارا! من ایمان آورده ام بـه تـو و بـه هـر پـیـغـمـبـر و رسـولى کـه فـرسـتـاده اى و بـه هـر کـتـابـى کـه نـازل گـردانـیـده اى و تـصـدیـق کـرده ام بـه گـفـتـه هـاى جـدّم ابـراهـیـم خـلیـل کـه خـانـه کـعـبـه بـنـا کـرده او اسـت ، پـس سـؤ ال مى کنم از تو به حق این خانه و به حق آن کسى که این خانه را بنا کرده است و به حق ایـن فـرزنـدى کـه در شـکـم مـن است و با من سخن مى گوید و به سخن گفتن خود مونس من گـردیـده اسـت و یـقـین دارم که او یکى از آیات جلال و عظمت تو است که آسان کنى بر من ولادت مرا.
عـبـاس و یـزیـد بـن قـعنب گفتند که چون فاطمه از این دعا فارغ شد دیدیم که دیوارِ عقب خـانـه شـکـافته شد فاطمه از آن رخنه داخل خانه شد و از دیده هاى ما پنهان گردید، پس شکاف دیوار به هم پیوست به اذن خدا. و ما چون خواستیم در خانه را بگشاییم چندان که سعى کردیم در گشوده نشد دانستیم که این امر از جانب خدا واقع شده و فاطمه سه روز در انـدرون کـعـبـه مـانـد اهـل مـکـّه در کـوچـه هـا و بـازارهـا ایـن قـصـّه را نـقـل مـى کـردنـد و زنـها در خانه ها این حکایت را یاد مى کردند و تعجب مى نمودند تا روز چهارم رسید پس همان موضع از دیوار کعبه که شکافته شده بود دیگر باره شکافته شد فـاطـمـه بـنـت اسـد بـیـرون آمـد و فرزند خود اَسَداللّه الغالب على بن ابى طالب علیه السـّلام را در دسـت خـویـش داشـت و مـى گـفـت : اى گـروه مردم ! به درستى که حق تعالى بـرگـزید مرا از میان خلق خود و فضیلت داد مرا بر زنان برگزیده که پیش از من بوده اند؛ زیرا که حق تعالى برگزید آسیه دختر مزاحم را و او عبادت کرد حق تعالى را پنهان در مـوضـعـى کـه عـبـادت در آنـجـا سـزاوار نـبـود مـگـر در حـال ضـرورت یـعـنى خانه فرعون ؛ و مریم دختر عمران را حق تعالى برگزید و ولادت حـضـرت عـیـسى علیه السّلام را بر او آسان گردانید و در بیابان درخت خشک را جنبانید و رُطـَب تـازه از براى او از آن درخت فرو ریخت و حق تعالى مرا بر آن هر دو زیادتى داد و هـمچنین بر جمیع زنان عالمیان که پیش از من گذشته اند؛ زیرا که من فرزندى آورده ام در مـیـان خـانـه بـرگـزیـده او و سه روز در آن خانه محترم ماندم و از میوه ها و طعامهاى بهشت تـنـاول کـردم و چون خواستم که بیرون آیم در هنگامى که فرزند برگزیده من بر روى دسـت مـن بود، هاتفى از غیب مرا ندا کرد که اى فاطمه ! این فرزند بزرگوار را (على ) نـام کـن بـه درسـتـى کـه مـنـم خـداونـد عـلىّ اعـلا و او را آفـریـده ام از قـدرت و عـزّت و جلال خود و بهره کامل از عدالت خویش به او بخشیده ام و نام او را از نام مقدّس خود اشتقاق نـموده ام و او را به آداب خجسته خود تاءدیب نموده ام و اُمور خود را به او تفویض کرده ام و او را بـر عـلوم پـنـهـان خـود مـطـلع کـرده ام و در خـانـه مـحـتـرم مـن مـتـولّد شـده اسـت و او اول کـسـى اسـت کـه اذان خـواهـد گـفـت بـر روى خانه من و بتها را خواهد شکست و آنها را از بـالاى کـعـبـه بـه زیـر خـواهـد انداخت و مرا به عظمت و مجد و بزرگوارى و یگانگى یاد خـواهـد کـرد و اوست امام و پیشوا بعد از حبیب من برگزیده از جمیع خلق من محمد صلى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم کـه رسـول مـن اسـت و او وصـى او خـواهـد بـود خـوشـا حـال کـسـى کـه او را دوسـت دارد و یـارى کـنـد او را، و واى بـر حال کسى که فرمان او نبرد و یارى او نکند و انکار حق او نماید
منتهی الامال

دو روایت از امیر مؤمنان

بدون نظر »

امیرالمؤمنین (ع ) فرمود: آن که بی ثروت بی نیاز باشد و بی دودمان پر پیوند، اوست ، که از خواری گناه ، به شرف طاعت رسیده است .
و نیز فرمود: آن که میان خود و خدای بزرگ ، سازگاری دهد، پروردگار، میان او و مردم سازگاری برقرار کند.
کشکول شیخ بهایی