از كتاب ((تحصین و صفات العارفین )): ابن مسعود روایت كرده است كه پیامبر (ص ) فرمود: روزگاری فرا رسد، كه دین انسان دیندار سالم نمی ماند، مگر این كه از قله كوهی ، به قله دیگر بگریزد و همچون روباه ، با فرزندانش ، از سوراخی ، به سوراخ دیگر. پرسیدند: آن روزگار، كی خواهد بود؟ فرمود: هنگامی كه هزینه زندگی ، جز از گناه ورزیدن به دست نیاید. و آن گاه است كه تنها زیستن رواست . گفتند: ای پیامبر خدا! تو، ما را به زناشویی فرمان ندادی ؟ گفت : آری ! اما، چون آن روزگار فرا رسد، هلاك مرد، به دست پدر و مادرش صورت گیرد و اگر پدر و مادرش زنده نباشند، به دست زن و فرزندش به انجام رسد. و اگر زن و فرزند ندارد، هلاكش به دست خویشان و همسایگانش روی دهد. گفتند: چگونه ؟ ای پیامبر خدا! گفت : او را به تنگی معیشت به عیب می گیرند و به آن چه طاقت ندارد، مكلف می دارند، تا به محل هلاكت وارد می سازند.
کشکول شیخ بهایی
شگفتا! و چرا در شگفت نباشم از خطا كاری اين دستجات با دليل های مختلف و نادرستی كه هر كدام بر مذهب باطل خود می تراشند نه از اثر پيغمبری پيروی كنند و نه به كردار وصيی اقتدا كنند و نه ايمان به غيبی دارند و نه از عيبی در گذرند، كار نيك در نزد ايشان همان است كه خود نيك دانند، و كار زشت در نزدشان همان است كه خود زشت پندارند، و هر كدام از اينها برای خود امام و رهبری است ، آن را می گيرند كه به نظر خودشان وسيله محكم و اسباب پا برجائی است ، پيوسته به راه كج و منحرف روند و چيزی جز خطا كاری بر خود نيفزايند. نه به قرب حق رسند و جز دوری از خدای عزوجل نيفزايند، انسی كه با همديگر دارند و تصديقی كه از همديگر كنند همه به خاطر وحشتی است كه از قوانين يادگاری پيامبر مكی (صلی الله عليه و آله ) دارند، و به خاطر تنفری است كه از اخبار رسيده آفريننده آسمانها و زمين دارند.
اينان (در قيامت يا در اين جهان ) افسوسها دارند و پناهگاه امور شبهه ناكند، و اهل تيرگيها و گمراهی و ترديدند، هر كه را خداوند به خودش و دلخواهش واگذاشت در نزد كسيكه اطلاعی از وضع او ندارد مورد اعتماد قرار می گيرد، و در پيش كسی كه او را نشناسد متهم نخواهد بود اينان چقدر شبيهند به چهار پايانی كه شبانشان از سر آنها رفته .
ادامه نوشتار »
امام صادق (عليه السلام ) فرموده كه اميرمؤ منان (عليه السلام ) فرمود: همانا روزگارى بر مردم بيايد كه شخص گنه پيشه و بد كار را ظريف و زيرك شمارند، و شخص پر رو و بى شرم را به خود نزديك كرده و مقرب نزد اشخاص واقع گردد، و شخص با انصاف را ناتوان شمرند! بدانحضرت گفتند: اى اميرمؤ منان در چه زمان اين جريان پيش آيد؟ فرمود: هرگاه امانت را غنيمتى دانند (و بصاحبش نپردازند) و زكوة را غرامت (تاوان و زيان ) دانند، و عبادت را وسيله اى براى گردنفرازى و برترى بر مردم گيرند، وصله رحم (يا دستگيرى از مستمندان ) را وسيله براى منت گذارى قرار دهند (و به اينكار بر مردم يا بر برخويشان و مستمندان منت گذارند)؟ عرض كردند:اى اميرمؤ منان اين جريان چه وقت خواهد بود؟ فرمود: آنوقتى كه زنان (برمردان ) تسلط يابند، و كنيزكانرا (بر كارها) تسلط دهند، و كودكان را فرمانروائى دهند
حمران گويد: روزى در محضر امام صادق (عليه السلام ) سخن از خلفاى ناحق و وضع بدى كه شيعه در نزدآنان دارند به ميان آمد.
حضرت فرمود: هنگامى من با ابو جعفر منصور بجایى مى رفتيم ، و او در ميان موكب خلافت بر اسبى سوار بود و از جلو و از پشت سرش گروهى سوار و من نيز در كنار او بر الاغى سوار بودم منصور به من گفت : اى ابا عبدالله كار (خلافت بسود ما) انجام شد (و ما بخلافت رسيديم ) و اكنون شايسته است كه تو نيز به اين نيروئى كه خدا بما داده و درب عزتى كه به روى ما گشوده خوشحال باشى ، و به مردم نگوئى كه تو از ما و از همه خاندانت بكار خلافت شايسته تر هستى تا ما را به شدت عمل نسبت به خودت و نسبت به مردم وادار كنى ؟
حضرت فرمايد: من بدو گفتم : هر كه اين سخن را از من براى تو نقل كرده دروغ گفته ، گفت : آيا بر اين سخنى كه مى گوئى قسم مى خورى ؟ فرمود: بدو گفتم : مردم افسونگرند يعنى مى خواهند دل تو را با من بد كنند – تو نبايد سخن آنها را در گوش خود بگيرى زيرا كه ما بتو نيازمندتريم از تو به ماها گفت : يادت هست كه روزى من از تو پرسيدم : آيا ما به سلطلنت خواهيم رسيد؟ و تو گفتى : آرى زمانى دراز و پهناور و سخت ، و همچنان در كار خود مهلت داريد و در دنياى خود فراخمند زندگى كنيد تا وقتى كه خون حرامى را از ما در ماه حرام و در شهر حرامى بريزيد…
ادامه نوشتار »