به فضل بن یحیى برمکى که مانند پدر و برادرانش ، در اقتدار و سخاوت ، شهره شهر بود، خداوند پسرى عنایت کرد، و او جشن مفصلى به این مناسبت بر پا نمود، مردم از شعرا و غیر آنها مى آمدند و در آن مجلس ‍ شرکت کرده و مدیحه سرائى مى نمودند و جایزه مى گرفتند و مى رفتند.
محمود دمشقى مى گوید:
من هم در این مجلس شرکت کردم ، مى دیدم افراد مختلف به مجلس ‍ مى آیند، با شعر و نثر به مناسبت تولد پسر فضل داد سخن مى دهند ولى هیچیک از آنها در نظر فضل جلوه نمى کرد، در این وقت فضل به من رو کرد و گفت :
چه مى شود که تو نیز چند شعرى در این مورد سروده و بخوا