مختصری از زندگی نامه هاتف اصفهانی

۳۱ نظر »

سید احمد حسینی متخلص به هاتف اصفهانی از شعرای نامی ایران در عهد افشاریه و زندیه است. وی اصالتاً از خانواده‌ای آذربایجانی بود ولی در اصفهان بدنیا آمد. سید احمد درکودکی به تحصیل علوم قدیمه و از جمله ادبیات فارسی و عربی، طب، منطق و حکمت پرداخت و گذشته از علم طب که در آن تسلط داشت، به یکی از سرآمدان زبان عربی مبدل گشت و اشعاری به زبان عربی سرود. هاتف در جوانی به سرودن اشعار خود پرداخت و در طول زندگی آرام خود از مدح شاهان و روی آوردن به دربار سلاطین خود داری کرد و بیشتر به مطالعه و حکمت و عرفان‌مشغول بود. وی در سال ۱۱۹۸ درگذشت.

هاتف اصفهانی شاعری توانا و مسلط به زبان و ادب فارسی بود. وی از سبک شعرای متقدم ایران به ویژه حافظ و سعدی پیروی می کرد و طبع خود را در سرایش تمامی قالبهای شعری اعم از غزل، قصیده و رباعی، ترجیع‌بند و ترکیب‌بند آزمود. شهرت عمده هاتف به سبب شاهکار بزرگ ادبی او (ترجیع‌بند عرفانی) است که در آن هم از حیث حسن ترکیب الفاظ و هم از حیث توصیف معانی داد سخن داده است. وی مرثیه های زیبایی نیز با استفاده از ماده تاریخ (حروف ابجد) در مرگ بزرگان و دوستان خود سرود که این اشعار از ارزش بالایی برخوردارند.

مهم‌ترین اثر باقی‌مانده از هاتف اصفهانی دیوان اشعار او و چند صد بیت شعر به‌زبان عربی است.

بخشی از بند اول ترجیع‌بند معروف هاتف:
ای فـدای تـو هم دل و هم جــان وی نثار رهت هـم این و هـم آن
دل فـدای تو چــون تویی دلبر جان نثار تو چون تویی جانـان
دل رهـانـدن ز دست تو مشکـل جـان فشانـدن به پـای تو آسان …
ساقی آتش پرست و آتش دست ریخت در ساغر آتش سوزان
چون کشیدم نه عقل ماند و نه هوش سوخت هم کفر از آن و هم ایمان
مست افتادم و در آن مستی به زبانی که شرح آن نتوان
این سخــن می‌شنیـدم از اعضا همـه حتـی الوریـد و الشـریان

که یکی هست و هیـچ نیست جـز او
وحـــده لا الــه الاّ هـــو

چه شود به چهرهٔ زرد من نظری برای خدا کنی

بدون نظر »

چه شود به چهرهٔ زرد من نظری برای خدا کنی
که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی

تو شهی و کشور جان تو را تو مهی و جان جهان تو را
ز ره کرم چه زیان تو را که نظر به حال گدا کنی

ز تو گر تفقدو گر ستم، بود آن عنایت و این کرم
همه از تو خوش بود ای صنم، چه جفا کنی چه وفا کنی

همه جا کشی می لاله گون ز ایاغ مدعیان دون
شکنی پیالهٔ ما که خون به دل شکستهٔ ما کنی

تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم و من غمین
همهٔ غمم بود از همین، که خدا نکرده خطا کنی

تو که هاتف از برش این زمان، روی از ملامت بیکران
قدمی نرفته ز کوی وی، نظر از چه سوی قفا کنی
هاتف اصفهانی
____________________________
تفقد = دلجویی کردن
ایاغ =( اَ ) [ تر. ] (اِ.) = ایاغ : ۱ – هم پیاله . ۲ – ساغر، پیاله شرابخوری . ۳ – دوست و رفیق .