احنیف بن قیس گفت : سینه مرد، به رازش تنگی می کند و چون خواهد از آن پرده بردارد، گوید: مرا بپوش ! و آنگاه خواند: چون مرد، راز خویش بر دیگری آشکار کند، و کسی او را به سرزنش گیرد، احمقی بیش نبوده است . چرا که چون آدمی از نگه داری راز خویش دلتنگ شود، آن که راز بر او بسپرند، دلتنگ تر است .
و دیگری ، خلاف این معنی گفته است : رازها را نمی پوشم ، بلکه فاششان می کنم . و هرگز نگذارم که رازها بر دلم انباشته شود. چه کم خرد است ! آن که شبی را بخوابد و رازها او را ازاین پهلو، به آن پهلو کنند.