تا سرو قباپوش را دیده ام امروز
در پیرهن از ذوق نگنجیده ام امروز
هشیاریم افتاد به فرداى قیامت
زان باده که از دست تو نوشیده ام امروز
صد خنده زند بر حلل قیصر و دارا
این ژنده پر بخیه که پوشیده ام امروز
افسوس ! که بر هم زده خواهد شد، از آن روى
شیخانه بساطى که فرو چیده ام امروز
بر باد دهد توبه صد همچو بهائى
آن طره طرار که من دیده ام امروز