هشام بن حکم گوید: قسمتی از سخن امام صادق علیه‏ السلام به زندیقی که خدمتش رسید این بود: اینکه گوئی خدا دوتاست بیرون از این نیست که یا هر دو قدیم و قویند و یا هر دو ضعیف یا یکی قوی و دیگری ضعیف: اگر هر دو قویند پس چرا یکی از آنها دیگری را دفع نکند تا در اداره جهان هستی تنها باشد (زیرا خدا باید فوق همه قدرتها باشد و اگر قدرتی در برابرش یافت شود نشانه عجز و ناتوانی است) و اگر یکی را قوی و دیگری را ضعیف پنداری گفتار ما ثابت شود که خدای یکی است بعلت ناتوانی و ضعفی که در دیگری آشکار است (و اگر هر دو ضعیف باشند پیداست که هیچیک خدا نخواهد بود) (این بیان امام(ع) ساده و روشن و مطابق فهم عامه مردم است، اکنون همین مطلب را با استدلالی دقیقتر که مناسب فهم خواص و نکته سنجانست بیان می ‏فرماید از ملاصدرا) اگر بگوئی خدا دو تاست بیرون از این نیست که یا هر دو در تمام جهات برابرند یا از تمام جهات مختلف و متمایزند، چون ما امر خلقت را منظم می ‏بینم و فلک را در گردش و تدبیر جهانرا یکسان و شب و روز و خورشید و ماه را مرتب: درستی کار و تدبیر و هماهنگی آن دلالت کند که ناظم یکی است بعلاوه اگر ادعای دو خدا کنی بر تو لازمست میانه‏ ای بین آنها قائل شوی تا دوئیت آنها درست شود بنابراین آن میانه خدای سومی قدیمی است بین آن دو پس سه خدا گردنگیر شود و اگر سه خدا ادعا کنی بر تو لازم شود آنچه در دو خدا گفتم که بین آنها میانه باشد بنابراین خدایان پنج می ‏شوند و همچنین در شماره بالا می ‏رود و زیادی خدا بی ‏نهایت می ‏شود، هشام گوید از جمله سؤال زندیق این بود که گفت. دلیل بر وجود خدا چیست؟ امام علیه‏ السلام فرمود: وجود ساخته‏ ها دلالت دارد بر اینکه سازنده‏ای آنها را ساخته، مگر نمی ‏دانی که چون ساختمان افراشته و استواری بینی یقین کنی که بنائی داشته اگر چه تو آن بنا را ندیده و مشاهده نکرده باشی ، زندیق گفت خدا چیست؟ فرمود: خدا چیزی است بر خلاف همه چیز به عبارت دیگر ثابت کردن معنائی است و اینکه او چیزی است به حقیقت (((چیز بودن))) جز این که جسم و شرک نیست، دیده نشود، لمس نگردد، به هیچ یک از حواس پنجگانه درک نشود: خیالها او را در نیابند، و گذشت زمان کاهشش ندهد و دگرگونش نسازد.
اصول کافی جلد ۱ باب حادث بودن جهان واثبات پدید آورنده آن روایت ۵
**********************
شرح :
مجلسی (ره) در شرح این حدیث گوید: این حدیث از غوامض و مشکلات احادیث است و هفت وجه مفصل از قول علماء در شرح آن بیان کرده است، ولی پیداست که مشکل بودن این حدیث از نظر مستصعب بودن و یا متشابه بودن آن نیست بلکه از این جهت است که سخن امام علیه‏ السلام تقطیع شده و تنها قسمت‏هایی از آن با حذف ایصال ذکر شده و قرائن فهم معنی از میان رفته است لذا تفکر در توجیه و تأویل است، دور از فهم است، و حق هم با اوست ولی برای اینکه خوانندگان به کلی بی ‏بهره نباشند خلاصه بیان مرحوم ملاصدرا(ره) را که مجلسی هم یکی از اقوال شمرده با اندکی تصرف ذکر می ‏کنیم: او می ‏گوید: این حدیث مشتمل بر سه مطلب است: ۱- اثبات وحدت خدای جهان ۲- اثبات وجود او ۳- اثبات اینکه او وجود بحث بسیط است و ماهیتی غیر از این ندارد اما برای مطلب اول امام علیه‏ السلام دو دلیل بیان فرمود که یکی برای عوام و دیگری برای خواص است (سپس دلیل عوام را چنانکه گفتیم تشریح کرده) اما در این خواص بیانش این است که اگر دو خدای قدیم فرض شود یا هر دو از تمام جهات متفقند و یا از تمام جهات مختلف و یا از جهتی متفق و از جهتی مختلفند، اگر از هر دو جهت متفق باشند بطلانش واضحست زیرا تا یکی از دو چیز از دیگری امتیاز نداشته باشد ولو از یک جهت دوئیت محقق نمی ‏شود بلکه آندو یک چیز است و بواسطه وضوحش در روایت ذکر نشده و اگر هر دو از تمام جهات مختلف باشند فرضش باطلست زیرا هیچ دو چیز در عالم نیست مگر اینکه یک جهت اتفاق دارند ولو جهت اتفاق تنها اشتراک در جود و شیئیت باشد که این را امام علیه‏ السلام نفرموده و دلیل دیگری فرموده و آن این است که تمام جهان مانند یک انسان است که دارای اعضاء و جوارح بسیاری است و با آن که هر یک از اعضاء خاصیت و عمل مخصوصی دارد ولی یک روح و نفس است که مدیر و فرمانروای همه آنهاست همچنین است جهان هستی که آسمان و زمین کوه و دریإ و ماه و خورشیدش هر یک وظیفه مخصوصی دارد و عمل جدائی انحام می ‏دهد ولی در عین حال همه با هم همکاری و تشریک مسائی دارند و نفع ساکنان زمین و حیوان و گیاه آن قدم بر می ‏دارند، انسان طوری آفریده شده که مواد مخصوصی که اندازه معینی تغذیه لازم دارد و از آن طرف زمین و گیاه و حیوان روی زمین همان زینت احتیاج به طلا و هردو در جهان هستی موجود است و اندازه احتیاج بنابراین از ارتباط و هماهنگی اجزاء عالم و وحدت هدف و منظور پی می ‏بریم که صانع و مدبر آنها یکی است.
و اما در صورتی که دو خدا از جهتی متفق و از جهتی مختلف باشند لازم است یک امر وجودی در میان باشد که یکی از دو خدا آن را داشته باشد و دیگری نداشته باشد تا امتیاز صادق آید و این امر نمی ‏تواند عدمی باشد زیرا اعدام تمایزی ندارد و ما به الامتیاز واقع نشوند و نیز این امر وجودی باید قدیم باشد و همراه آن دو خدا دوئیت قدیم صادق آید بنابراین خدایان سه تا شوند و چون سه شدند بین هر دو تای آنها چنانکه گفتیم یک امر وجودی فارق لازم است پس خدایان پنج می ‏شوند و باز به همین ترتیب عدد خداها بالا می ‏رود تا به بی ‏نهایت می ‏رسد و آن تسلسل باطل است و اگر بگویی بنابراین نباید هیچ دو چیزی در خارج پیدا شود می ‏گوئیم فرق دو خدا با دو چیز خارجی این است که در دو چیز خارجی آن امر وجودی که در میان آید و به آنها ضمیمه شود مانند انضمام فصل به جنس است که فصل جنس مبهم را تحصل می ‏دهد ولی در دو خدا چون واجب الوجود خود امر محصلی است پس ضمیمه امر وجودی به آن ضمیمه کردن محصل موجودی است به امر محصل موجود دیگر.
مطلب دوم: اثبات وجود خدا در این قسمت مرحوم ملاصدرا(ره) ابتدا شرحی راجع به تقد م توحید بر اثبات صانع و توضیح دلیل انی و لمی می ‏دهد که از شرح :متن حدیث خارج است سپس حاصل بیان امام علیه‏ السلام را برهانی کرده و به شکل اول بر می ‏گرداند به این طریق: جهان ساخته و بنا شده است و هر ساخته بنا شده‏ای اقتضای بانی و صانعی می ‏کند پس جهان صانعی دارد.
مطلب سوم: اثبات اینکه خدا وجود بحث است ماهیت خدای تعالی همان انیت اوست یعنی خدا جز همان حقیقت محض و انیت بحت ماهیتی ندارد و وجود صرفی است که وجودی کاملتر و تمامتر از او نیست از اینرو عدم و عموم و خصوص عارضش نشود اینست معنی قول امام (علیه ‏السلام) شی ‏ء بخلاف الاشیاء زیرا هر چیزی جز حقیقت وجود ماهیت خاصی هم دارد که عدم و کلیت و جزئیت عارضش شود و اشیاء بسیاری از او سلب شود مانند جسم که عقل نیست انسان که فلک نیست ماده که صورت نیست بخلاف ذات خدایتعالی که کل وجود و وجود کل است پس در عالم هستی جز ذات او و صفات و افعال او چیزی نیست و نیز از این جهت امام علیه‏ السلام نقایص و تصورات و تراکیب و کثرات و تغیرات را از او نفی کرده است و هر چه جز او باشد این نقایص و معایب را دارد چنانچه جسم مرکب است و هر چه به حس درک شود در خارج یا در ذهن کثیر الافراد است و هر چه در عقل یا ذهن یافت شود قابل اشتراک بین کثیرین است و آنچه در زمان یافت شود نا پایدار و معدوم شدنی است ولی ذات خدا که مثل و نظیری ندارد نه به حس درک شود و نه زمان و دهر و ساعت بر او توارد کند.