– ﺍﺯ حضرت علی (ع) ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺍﺳﺖ، ﻛﻪ فرمودند: «ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺑﺮﺩﻥ ﺑﻮﻯ ﺧﻮﺵ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺗﻮﺍﻧﮕﺮﻳﺴﺖ ﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻴﻜﻮﻯ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﻩ ﺯﻳﺒﺎﻳﻰ ﺳﺖ ﻭ ﺧﻮﻯ ﻧﻴﻚ ﻛﻮﺑﻨﺪﻩ ﺩﺷﻤﻨﺎﻧﺴﺖ»
خصال صدوق
ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ (ص) فرمودند: «ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﻥ ﻛﺲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺭﺍﻙ ﺑﺨﻮﺭﺍﻧﺪ ﻭ ﺳﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﮕﻮﻳﺪ، ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺳﻠﺎﻡ ﮔﻔﺘﻦ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﻧﺪ ﺍﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﮕﺰﺍﺭﺩ».
خصال صدوق
یارا یارا ترا چه یارا
تا دل بربائی اذکیا را
این دلبری از تو نیست بالله
این فتنه زدیگریست یارا
آنکس که نگاشته است نقشت
بر صفحهٔ نیکوئی نگارا
در پردهٔ حسن تست پنهان
دل میبرد از بر آشکارا
از خال و خطت کتاب مسطور
داده است بدست دیده مارا
تا درنگریم و باز خوانیم
در روی تو سورهٔ ثنا را
هر جزو تو آیتی زقرآن
هر شیوه ستایشی خدا را
هر جلوهٔ تو کند ثنائی
در پرده جناب کبریا را
آئینهٔ حسن تو نماید
بی صورت و بی جهت خدا را
از فیض کسی دگر برد دل
تو بیخبری ز دل نگارا
فیض کاشانی
یک بار بی خبر به شبستان من درآ
چون بوی گل، نهفته به این انجمن درآ
از دوریت چو شام غریبان گرفتهایم
از در گشادهروی چو صبح وطن درآ
مانند شمع، جامهٔ فانوس شرم را
بیرون در گذار و به این انجمن درآ
دست و دلم ز دیدنت از کار رفته است
بند قبا گشوده به آغوش من درآ
آیینه را ز صحبت طوطی گزیر نیست
ای سنگدل به صائب شیرینسخن درآ
صائب تبریزی
بود شاهی در جهودان ظلمساز
دشمن عیسی و نصرانی گداز
عهد عیسی بود و نوبت آن او
جان موسی او و موسی جان او
شاه احول کرد در راه خدا
آن دو دمساز خدایی را جدا
گفت استاد احولی را کاندر آ
زو برون آر از وثاق آن شیشه را
گفت احول زان دو شیشه من کدام
پیش تو آرم بکن شرح تمام
گفت استاد آن دو شیشه نیست رو
احولی بگذار و افزونبین مشو
گفت ای استا مرا طعنه مزن
گفت استا زان دو یک را در شکن
چون یک بشکست هر دو شد ز چشم
مرد احول گردد از میلان و خشم
شیشه یک بود و به چشمش دو نمود
چون شکست او شیشه را دیگر نبود
خشم و شهوت مرد را احول کند
ز استقامت روح را مبدل کند
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
چون دهد قاضی به دل رشوت قرار
کی شناسد ظالم از مظلوم زار
شاه از حقد جهودانه چنان
گشت احول کالامان یا رب امان
صد هزاران مؤمن مظلوم کشت
که پناهم دین موسی را و پشت
مثنوی معنوی
احول. = دوبین
– ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕعلیه السلام فرمودند : «ﺳﻪ ﺗﻦ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻯ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺗﺮﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺭﺳﺪ. ﻣﺮﺩﻯ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﺸﻢ ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻰ ﺑﺮ ﺯﻳﺮ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺳﺘﻢ ﺭﻭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻭ ﻣﺮﺩﻯ ﻛﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﻭ ﺗﻦ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﻃﺮﻑ ﺩﺍﺭﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺎﺷﺪ. ﻭ ﻣﺮﺩﻯ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﻮﺩ ﻭ ﺯﻳﺎﻥ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍﺳﺘﻰ ﻭ ﺩﺭﺳﺘﻰ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﺪ.
خصال شیخ صدوق
ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ علیه السلام فرمودند: «ﺧﺪﺍﻯ ﺳﻪ ﻛﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺳﻪ ﻛﺲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ، ﺍﻣﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻰ ﺑﺮﺩ: ﭘﻴﺸﻮﺍﻯ ﺩﺍﺩﮔﺮ ﻭ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻯ ﻭ ﭘﻴﺮﻯ ﻛﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻨﺪﮔﻰ ﺧﺪﺍﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﮔﺬﺭﺍﻧﻴﺪﻩ ﻭ ﺍﻣﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﻰ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﺭﻭﻧﺪ: ﭘﻴﺸﻮﺍﻯ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﺩﺭﻭﻍ ﭘﻴﺸﻪ ﻭ ﭘﻴﺮ ﺯﻧﺎ ﻛﺎﺭ ﺍﺳﺖ».
خصال شیخ صدوق
ای که با سلسله زلف دراز آمدهای
فرصتت باد که دیوانه نواز آمدهای
ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت
چون به پرسیدن ارباب نیاز آمدهای
پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ
چون به هر حال برازنده ناز آمدهای
آب و آتش به هم آمیختهای از لب لعل
چشم بد دور که بس شعبده بازآمدهای
آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب
کشته غمزه خود را به نماز آمدهای
زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم
مست و آشفته به خلوتگه راز آمدهای
گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلودهست
مگر از مذهب این طایفه بازآمدهای
حافظ
ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ (ص) فرمودند: «ﺧﺪﺍﻯ ﺑﺰﺭﮒ فرموده «ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﻭ ﺟﻠﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺩﻭ ﺑﻴﻢ ﻭ ﺩﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﻮﻳﺶ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻧﻜﻨﻢ، ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺘﺮﺳﺎﻧﻢ ﻭ ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻴﻤﻨﺎﻙ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺧﺎﻃﺮ ﮔﺮﺩﺍﻧﻢ».
خصال صدوق
«ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺨﻞ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺑﻨﺪﻩ ﻳﻰ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻧﮕﺮﺩﺩ».
پیامبر اسلام (ص)
خصال شیخ صدوق