مدح امیرالمومنین از زبان پیغمبر بعد از فتح خیبر

بدون نظر »

جابر بن عبد اللّه گوید:
چون علی (ع) مژده فتح خیبر برای رسول خدا (ص) آورد رسول خدا (ص) به او فرمود اگر جماعاتی از امتم در باره تو نمی گفتند آنچه نصاری در باره عیسی بن مریم گفتند امروز در باره تو چیزی می گفتم که به هر جمعی گذری خاک زیر پایت و فضل آب وضویت گیرند برای شفا و همین بس که تو از منی و من از تو ارث مرا بری وارث تو را برم و تو نسبت به من چون هرون باشی نسبت به موسی جز اینکه پس از من پیغمبری نباشد تو ذمه مرا بری کنی و به روش من بجنگی و فردا بر سر حوض خلیفه من باشی و تو اول کسی باشی که سر حوض بر من وارد شوی و تو اول کسی که با من جامه در برکنی و اول کسی از امت منی که در بهشت در آئی و شیعیانت بر سر منبرهای نور با روی سفید گرد منند و از آنها شفاعت کنم و فردا در بهشت همسایه های منند و به راستی نبرد با تو نبرد با من است و سازش با تو سازش با من سر تو سر من است و آشکار تو آشکار من و راز سینه تو چون راز من ، فرزندانت فرزندان منند تو وعده های مرا عمل کنی و حق با تو است و حق بر زبان تو است و بر دلت و میان دو دیده ات ایمان با گوشت و خونت آمیخته چنانچه با گوشت و خونم آمیخته و دشمن تو سر حوض بر من وارد نشود و دوست تو پنهان نگردد تا به همراه تو سر حوض آید گوید علی (ع) برو در افتاد و سجده کرد و گفت حمد خدا را که به من نعمت مسلمانی داد و به من قرآن آموخت و مرا محبوب خیر البریه نمود که خاتم پیغمبران و رسولان است از احسان و تفضل خودش بر من گوید پیغمبر (ص) فرمود اگر تو نبودی مؤمنان پس از من شناخته نمیشدند.

مدح اهلبیت از زبان پیامبر (ص)

بدون نظر »

پیغمبر (ص) فرمود:
علی (ع) وصی و خلیفه من و شوهر فاطمه بانوی زنان جهانیان است دختر من و حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشتند و دو فرزند منند هر که دوستشان دارد مرا دوست داشته و هر که دشمنشان دارد مرا دشمن داشته و هر که از آنها دوری کند از من دوری کرده و هر که با آنها جفا کند به من جفا کرده و هر که با آنها خوشرفتاری کند با من خوشرفتاری کرده ، پیوست کند خدا با کسی که با آنها پیوندد و ببرد از کسی که با آنها ببرد و یاری کند هر که به آنها کمک کند و واگذارد هر که آنها را واگذارد، خدایا هر که از پیغمبران و رسولانت بنه ای دارد و خاندانی ، علی و فاطمه و حسن و حسین خاندان و بنه منند ببر از آنها پلیدی را و بخوبی پاکشان کن .

کس را چه زور و زهره که وصف علی کند

بدون نظر »

کس را چه زور و زهره که وصف علی کند
جبار در مناقب او گفته هل اتی

زورآزمای قلعهٔ خیبر که بند او
در یکدگر شکست به بازوی لافتی

مردی که در مصاف، زره پیش بسته بود
تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا

شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود
جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا

دیباچهٔ مروت و سلطان معرفت
لشکر کش فتوت و سردار اتقیا

فردا که هرکسی به شفیعی زنند دست
ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی
مدح حضرت علی (ع)
سعدی
وغا =وغا. [ وَ ] (ع اِ) کارزار. (مهذب الاسماء). کارزار و جنگ . (ناظم الاطباء). جنگ و شور و غوغا و به کسر واو خطاست

خلیفه خدا در زمین

بدون نظر »

ابان بن عثمان گوید:
امام صادق (ع) فرمود: چون روز قیامت شود آواز دهنده ای از اندرون عرش ندا دهد: خلیفه خداوند در زمینش کجاست ؟ پس داود پیامبر (ع) برخیزد، از جانب خدا- عزّ و جلّ- ندا دهد: منظور ما تو نیستی هر چند که خلیفه خداوند بوده ای . بار دوّم ندا رسد: خلیفه خداوند در زمینش ‍ کجاست ؟ پس امیر المؤ منین علیّ بن ابی طالب (ع) برمی خیزد، از جانب خدا- عزّ و جلّ- ندا می رسد: ای آفریدگان ، این علیّ بن ابی طالب خلیفه خدا در زمین او، و حجّتش بر بندگان او است ، پس هر که در دنیا بریسمان (ولایت ) او آویخته امروز نیز بریسمان او بیاویزد تا از نور او روشنی گیرد، و بدنبال او به درجات بلند بهشتی راه یابد.
حضرت فرمود: پس مردمی چند که در دنیا بریسمان (ولایت ) او آویخته بودند برخاسته و بدنبال آن حضرت به بهشت روند. سپس از جانب خداوند- جلّ جلاله – ندا رسد: هان ! هر کس در دنیا به دنبال پیشوائی راه افتاده (امروز نیز) به دنبال او به هر جا که بخواهد و او را ببرد، راه بیفتد. اینجاست که ((پیشوایان از پیروان بیزاری جویند، و عذاب را ببینند و همه اسباب و وسائل از دسترسی آنان دور و بریده باشد، و پیروان گویند: ای کاش ما را بازگشتی بود (بدنیا) تا از آنان بیزاری می جستیم همان گونه که از ما بیزاری جستند، این چنین خداوند اعمال – آنان را حسرت بر آنان بنمایاند، و آنان از آتش دوزخ بیرون نخواهند شد)).

گفتگوی حارث همدانی وحضرت علی (ع) در مورد فضیلت اهلبیت

۱ نظر »

اصبغ بن نباته گوید:
حارث همدانی با گروهی از شیعه که من هم در میان آنان بودم بر حضرت امیر المؤمنین علیّ بن ابی طالب (ع) وارد شد. حارث افتان و خیزان حرکت می کرد (یا با تأ نّی راه می رفت ) و با عصائی که در دست داشت بر زمین می کوفت و بیمار نیز بود، و وی را در نزد امیر المؤمنین (ع) شخصیّتی بود و مقام و منزلتی داشت ، حضرت که او را بدین حال دید رو باو کرد و فرمود: حارث حالت چطور است ؟ عرض کرد: ای امیر مؤمنان روزگار بر من چیره گشته و سلامتی را از من ربوده است ، و علاوه بر این ، نزاعی که اصحاب تو در خانه ات با یک دیگر دارند مرا بیشتر ناراحت ساخته و آتشی در درونم افروخته و مرا بیش از حدّ بی تاب و تحمّل کرده است . حضرت فرمود: نزاع آنها در چیست ؟ عرض کرد: در باره تو و در باره آن سه نفری است که قبل از تو بوده اند (ابو بکر و عمر و عثمان ) بعضی از آنان در باره تو بسیار غلوّ و زیاده روی می کنند، و برخی میانه رو بوده و همراه شما هستند، و پاره ای در حال حیرت و تردید باقی مانده و به شک و دو دلی در افتاده اند، نمی دانند که در باره تو قدم پیش نهند (و صراحتاً از تو طرفداری کنند) یا آنکه باید قدم عقب گذارده و توقّف کنند (و کار دیگران را حمل بر صحّت نمایند).
ادامه نوشتار »

عبادت مخالفین اهلبیت

بدون نظر »

محمّد بن مسلم گوید:
به امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام عرض کردم : ما پاره ای از مخالفین شما را می بینیم که در عبادت کوشا و دارای خشوع فراوانی هستند، آیا اینها برای ایشان سودی دارد؟ فرمود: ای محمّد همانا مثل ما اهل بیت با شما مردم مثل آن خاندان در بنی اسرائیل است که کسی از آنها نبود که چهل شب در عبادت بکوشد جز اینکه وقتی دعا می کرد مستجاب می شد.
یک بار مردی از آنان مدّت چهل شب بعبادت پرداخت و بعد دعا کرد امّا مستجاب نشد، نزد عیسی بن مریم علیه السّلام رفته و از آنچه بر او گذشته بود گلایه کرد و از آن حضرت التماس دعا نمود. عیسی (ع) وضو ساخت و نماز گزارد و دعا کرد. خداوند به او وحی فرستاد که ای عیسی این بنده ام از غیر آن بابی که باید نزد من آیند نزد من آمده ، او مرا خوانده در حالی که در نبوّت و پیغمبر بودن تو در شکّ است بنا بر این اگر باندازه ای مرا بخواند که گردنش قطع و بندهایش از هم بگسلد من دعایش را مستجاب نخواهم کرد. عیسی (ع) به وی رو کرده فرمود:
پروردگارت را می خوانی و در دل خود به پیامبرش شک داری ؟ گفت : ای روح و کلمه خدا، به خدا سوگند همین طور است که می فرمائی ، از خداوند بخواه که این شک را از دل من بزداید. عیسی (ع) برای وی دعا کرد و خداوند از وی پذیرفت ، و او در حدّ سایر افراد خاندان خویش قرار گرفت . ما خاندان نیز این چنین هستیم ، خداوند عمل بنده ای را که در باره ما شک دارد قبول نمی فرماید.

دوستی وولایت اهلبیت

بدون نظر »

محمّد بن شریح گوید:
از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود: خداوند ولایت ما را واجب ساخته و دوستی ما را واجب و لازم شمرده است ، بخدا سوگند ما به دلخواه خود سخن نگوئیم ، و به رأ ی شخصی خود عمل نکنیم ، و جز آنچه را پروردگار ما عزّ و جلّ فرموده بر زبان نرانیم .

مدح امیر المومنین (ع) فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمؤنین

بدون نظر »

فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمؤنین
فضل حیدر ، شیر یزدان ، مرتضای پاکدین

فضل آن کس کز پیمبر بگذری فاضل تر اوست
فضل آن رکن مسلمانی ، امام المتّقین

فضل زین الاصفیا ، داماد فخر انبیا
کآفریدش خالق خلق آفرین از آفرین

ای نواصب ، گر ندانی فضل سرّ ذوالجلال
آیت قربی نگه کن و آن ِ اصحاب الیمین

قل تعالو ندع بر خوان ، ور ندانی گوش دار
لعنت یزدان ببین از نبتهل تا کاذبین

لا فتی الّا علی برخوان و تفسیرش بدان
یا که گفت و یا که داند گفت جز روح الیمین ؟

آن نبی ، وز انبیا کس نی به علم او را نظر
وین ولی ، وز اولیا کس نی به فضل او را قرین

آن چراغ عالم آمد ، وز همه عالم بدیع
وین امام امت آمد ، وز همه امت گزین

آن قوام علم و حکمت چون مبارک پی قوام
وین معین دین و دنیا ، وز منازل بی معین

از متابع گشتن او حور یابی یا بهشت
وز مخالف گشتن او ویل یابی با انین

ای به دست دیو ملعون سال و مه مانده اسیر
تکیه کرده بر گمان ، برگشته از عین الیقین

گر نجات خویش خواهی ، در سفینه نوح شو
چند باشی چون رهی تو بینوای دل رهین

دامن اولاد حیدر گیر و از طوفان مترس
گرد کشتی گیر و بنشان این فزع اندر پسین

گر نیاسایی تو هرگز ، روزه نگشایی به روز ،
وز نماز شب همیدون ریش گردانی جبین ،

بی تولّا بر علی و آل او دوزخ تو راست
خوار و بی تسلیمی از تسنیم و از خلد برین

هر کسی کو دل به نقص مرتضی معیوب کرد
نیست آن کس بر دل پیغمبر مکّی مکین

ای به کرسی بر ، نشسته آیت الکرسی به دست
نیش زنبوران نگه کن پیش خان انگبین

گر به تخت و گاه و کرسی غرّه خواهی گشت ، خیز
سجده کن کرسیگران را در نگارستان چین

سیصد و هفتاد سال از وقت پیغمبر گذشت
سیر شد منبر ز نام و خوی تگسین و تگین

منبری کآلوده گشت از پای مروان و یزید
حق صادق کی شناسد وانِ زین العابدین ؟

مرتضی و آل او با ما چه کردند از جفا
یا چه خلعت یافتیم از معتصم یا مستعین ؟

کان همه مقتول و مسموم اند و مجروح از جهان
وین همه میمون و منصورند امیرالفاسقین

ای کسایی ، هیچ مندیش از نواصب وز عدو
تا چنین گویی مناقب دل چرا داری حزین ؟
کسایی

مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر

بدون نظر »

مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار

آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد
جز شیر خداوند جهان، حیدر کرار؟

این دین هدی را به مثل دایره‌ای دان
پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار

علم همه عالم به علی داد پیمبر
چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار
کسایی مروزی

علیست مرغ حق و کعبه آشیانه اوست

بدون نظر »

علیست مرغ حق و کعبه آشیانه اوست
حریم عشق پر از دلنشین ترانه اوست

پس از گذشت زمانها هنوز گوش بشر
بنغمه­ های دل انگیز و عاشقانه اوست

زلال چشمه زمزم کجا و اشگ علی
صفای این حرم از گریه شبانه اوست

علیست محرم اسرار رب بی همتا
کلید دار عطابخش هر خزانه اوست

بهشت ماحضر سفره عطای علیست
جحیم سوزش یک ضرب تازیانه اوست

وسیله کرم ذات حق یدالله است
خدای هر چه ببخشد علی بهانه اوست

علی به پله آخر رسید در ایمان
نبی سر است و علی پای تا به شانه ی اوست

علی است خانه یکی با خدای بی همتا
درون بیت خدا زادگاه وخانه اوست

علی است فرد نمودار خلقت کامل
که عقل در عجب از خالق یگانه اوست

مقام صید علی برتر از تفکر ماست
چو بی نظیر بعالم غم زمانه اوست

تو صید شیرخدا بین که روبهی مکار
بقصد کشتن زهرا در آستانه اوست

حسان معرف الله شد ولی الله
چو در تمام صفات علی نشانه اوست
حسان(حبیب الله چایچیان)