زیارت امام حسین علیه السلام از راه دور

بدون نظر »

سدیر گوید:
امام صادق علیه السلام به من فرمود:
اى سدیر! هر روز به زیارت قبر امام حسین علیه السلام مى روى ؟
گفتم : نه ، فدایت شوم .
فرمود: چه جفایى مى کنى ! آیا در هر ماه زیارت مى کنى ؟
گفتم : نه
فرمود: در هر سال یک بار به زیارت مى روى ؟
گفتم : به همین طور است .
فرمود: اى سدیر! چقدر نسبت به امام حسین علیه السلام روى گردان و بى اعتنا هستید؟!
آیا نمى دانى که خداى تعالى را هزار هزار فرشته گرد آلود و موى پریشان است که بر حسین علیه السلام مى گریند. و پیوسته زیارت مى کنند و خسته نمى شوند؟
چه مى شود که تو هفته اى پنج بار و یا هر روز به زیارت امام حسین علیه السلام بروى ؟
گفتم : فدایت شوم میان من و قبر او فرسخها فاصله است .
فرمود: بر بام خانه برو، و به جانب راست و چپ بنگر، و سپس سر خود را به سوى آسمان کن . و پس از آن به سوى قبر آن حضرت توجه کن و بگو:
السلام علیک یا ابا عبد الله ، السلام علیک و رحمه الله و برکاته
در این صورت ، این عمل ، براى تو یک زیارت محسوب خواهد شد. و هر زیارتى ثواب یک حج و یک عمره دارد.
پس از آن من ، در هر ماه ، گاهى بیست بار این کار را انجام مى دادم

آرایش لشگر امام حسین (ع) در روز عاشورا

بدون نظر »

چون شب عاشورا به پایان رسید و سپیده روز دهم محرّم دمید حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام نماز بگزاشت پس از آن به تَعْبیه صفوف لشکر خود پرداخت و به روایتى فرمود که تمام شماها در این روز کشته خواهید شد و جز علىّ بن الحسین علیه السّلام کس زنده نخواهد ماند. و مجموع لشکر آن حضرت سى دو نفر سوار و چهل تن پیاده بودند و به روایت دیگر هشتاد و دو پیاده ، و به روایتى که از جناب امام محمّد باقر علیه السّلام وارد شده چهل و پنج سوار و صد تن پیاده بودند و سبط ابن الجوزى در (تذکره ) نیز همین عدد را اختیار کرده (*) و مجموع لشکر پسر سعد شش هزار تن و موافق بعضى مَقاتل بیست هزار؛ و بیست و دو هزار و به روایتى سى هزار نفر وارد شده است و کلمات ارباب سِیر و مقاتل در عدد سپاه آن حضرت و عسکر عمر سعد اختلاف بسیار دارد. پس حضرت صفوف لشکر را به این طرز آراست زهیر بن قین را در میمنه بازداشت ، و حبیب بن مظاهر را در میسره اصحاب خود گماشت و رایت جنگ را به برادرش عبّاس عطا فرمود و موافق بعض کلمات بیست تن با زُهیر در میمنه و بیست تن با حبیب در میسره بازداشت و خود با سایر سپاه در قلب جا کرد و خِیام محترم را از پس پشت انداختند و امر فرمود که هیزم و نى هائى را که اندوخته بودند در خندقى که اطراف خِیام کنده بودند ریختند و آتش در آنها افروختند براى آنکه آن کافران را مانعى باشد از آنکه به خِیام محترم بریزند. و از آن سوى نیز عمر سعد لشکر خود را مرتّب ساخت (**) میمنه سپاه را به عمرو بن الحجّاج سپرد و شمر ملعون ذى الجوشن را در میسره جاى داد و عروه بن قیس را بر سواران گماشت وشَبث بن رِبعى را با رجّاله بازداشت ، و رایت جنگ را با غلام خود در ید گذاشت .
____________________________
پی نوشت

*- (تذکره الخواص ) ص ۲۲۶.
**- بعضى از اهل اطلاع گفته اند: بدان که آنچه تحقیق شده آن است که موقف حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام در روز عاشورا رو به نقطه مشرق بوده و موقف عمر بن سعد-لعنه اللّه – رو به مغرب و (شفیّه ) همین جایى است که فعلاً میّه ) مى گویند،هنگامى که آب فرات طغیان مى کند مردم از آنجا سوار طرّاده مى شوند مى روند به کوفه و بودن شفیّه حکمیّه به دلیل قصه ضحاک بن عبداللّه مشرقى است که از میان قوم فرار کرد تا رسید به شفیّه که تقریباً نیم فرسخ است از شهر کربلا تا به آنجا ؛ و امّا آنکه موقف عمر بن سعد مواجه مغرب بود به دلیل آنکه میمنه او فرات واقع مى شود و عمرو بن حجّاج موکّل بر فرات در میمنه بوده ؛ و در عبارت طبرى است که گفته : ثُمَ اِنَّ عَمرو بنَ حجّاج حَمَلَ عَلى الحسین علیه السّلام فى مَیمَنَهِ عُمَر بن سَعد.انتهى .
شنیدم از فاضل کامل و مطلع خبیر ماهر جناب آقاى سیّد عبدالحسین کلیدار به بقعه مبارکه حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام که مى فرمود (نواویس ) تا نزدیک پل سفید بوده که قبرستان بابل بود و مرده ها را در میان خم مى گذاشتند و دفن مى کردند و فعلاً در آن خمها که پیدا شده خاکى بوده در آتش که مى ریختند بوى گندى از آن ساطع مى شد و کربلا شهرى بوده مقابل (نواویس ) و دو نهر یکى علقمى بوده و یکى نهر نینوا ؛ و نهر علقمى الا ن آثارش هست از طرف عون مى آمده و در سابق که عربانه ها از راه عون به کربلا مى آمد از دل آن نهر مى گذشت و الان آثارش هست تا نزدیک شهر کربلا نزدیک کوره پزى ها که آثارش منطمس مى شود لکن به خط مستقیم اگر کسى بیاید مى رسد به مقام حضرت صادق علیه السّلام و از نزدیک غاضریه و آن نهر از پشت سر قبر مبارک حضرت ابوالفضل علیه السّلام مى گذشته و آن حضرت بر مسنّاه آن شهید کشته . واللّه العالم (شیخ عبّاس قمى ).
منتهی الامال

احوال یاران امام حسین در شب عاشورا

بدون نظر »

روایت شده که در آن شب سى و دو نفر از لشکر عُمر بد اَخْتَر به عسکر آن حضرت ملحق شدند و سعادت ملازمت آن حضرت را اختیار کردند و در هنگام سحر آن امام مطهّر براى تهیّه سفر آخرت فرمود که نوره براى آن حضرت ساختند در ظرفى که مُشک در آن بسیار بود و در خیمه مخصوصى در آمده مشغول نوره کشیدن شدند و در آن وقت بُریْر بن خضیر همدانى و عبدالرّحمن بن عَبْدَربه انصارى بر در خیمه محترمه ایستاده بودند منتظر بودند که چون آن سرور فارغ شود ایشان نوره بکشند بُریر در آن وقت با عبدالرّحمن مضاحکه و مطایبه مى نمود، عبد الرّحمن گفت : اى بُریر! این هنگام ، هنگام مطایبه نیست . بُریر گفت : قوم من مى دانند که من هرگز در جوانى و پیرى مایل به لهو و لعب نبوده ام و در این حالت شادى مى کنم به سبب آنکه مى دانم که شهید خواهم شد و بعد از شهادت حوریان بهشت را در بر خواهم کشید و به نعیم آخرت متنعّم خواهم گردید
منتهی الامال

شب عاشورا ۴

بدون نظر »

روایت شده که حضرت امام حسین علیه السّلام در آن شب (شب عاشورا ) فرمود که خیمه هاى حرم رامتصل به یکدیگر بر پا کردند و بر دور آنها خندقى حفر کردند و از هیزم پر نمودند که جنگ ازیک طرف باشد و حضرت على اکبر علیه السّلام را با سى سوار و بیست پیاده فرستاد که چند مشک آب با نهایت خوف و بیم آوردند، پس اهل بیت و اصحاب خود را فرمود که از این آب بیاشامید که آخر توشه شما است و وضو بسازید و غسل کنید و جامه هاى خود بشوئید که کفنهاى شما خواهد بود، و تمام آن شب را به عبادت و دعا و تلاوت و تضرّع و مناجات به سر آوردند و صداى تلاوت و عبادت از عسکر سعادت اثر آن نوریده خَیرالبشر بلند بود.(*)
فَباتُوا وَلَهُمْ دَوِىُّ کَدَوِىِّ النَحْلِ ما بَیْنَ راکِعٍ وَ ساجِدٍ وَ قائمٍ و قاعِدٍ.
شعر :
وَ باتُوا فَمِنْهُمْ ذاکِرٌ وَ مُسَبِّحٌ
وَ داعٍ وَ مِنْهُمْ رُکَّعٌ وَ سُجُودٌ
___________________________________
پی نوشت
*-(جلاء العیون ) علامه مجلسى ص ۶۵۱.
منتهی الامال

احوال امام حسین (ع) در شب عاشورا

بدون نظر »

شیخ مفید رحمه اللّه فرموده که آن حضرت پس از مکالمه با اصحاب به خیمه خود انتقال فرمود و جناب على بن الحسین علیهماالسّلام حدیث کرده : در آن شبى که پدرم در صباح آن شهید شد من به حالت مرض ‍ نشسته بودم و عمّه ام زینب پرستارى من مى کرد که ناگاه پدرم کناره گرفت و به خیمه خود رفت و با آن جناب بود جَوْن (۱) آزاد کرده ابوذر و شمشیر آن حضرت را اصلاح مى نمود و پدرم این اشعار را قرائت مى فرمود:
شعر :
یادَهْرُاُفٍّ لَکَ مِنْ خَلیلٍ
کَمْ لَکَ بالاِْشْراقِ وَ اْلاَ صیلِ
مِنْ صاحِبٍ و طالِبٍ قَتیلِ
وَ الدَّهْرُ لا یَقْنَعُ بالْبَدیلِ
و اِنَّما اْلاَمْرُ اِلَى الْجَلیلِ
و کُلُّ حَىٍ سالِکٌ سَبیلِ(۲)
ادامه نوشتار »

زائر امام حسین (ع)

۲ نظر »

احمد پسر داود مى گوید:
همسایه اى داشتم ، به نام على پسر محمد، نقل کرد:
ماهى یک مرتبه از کوفه به زیارت قبر امام حسین علیه السلام مى رفتم ، چون پیر شدم و جسمم ناتوان شد، نتوانستم به زیارت امام بروم . یک بار پاى پیاده به راه افتادم ، پس از چند روز به زیارت قبر مطهر امام مشرف شدم و سلام کردم و دو رکعت نماز زیارت خواندم و خوابیدم . در عالم رؤ یا دیدم امام حسین علیه السلام از قبر بیرون آمد و فرمود:
اى على ! چرا در حق من جفا کردى ؟ در صورتى که تو به من مهربان بودى ؟
عرض کردم :
سرورم ! جسمم ضعیف شده و پاهایم توان راه رفتن ندارد و احساس مى کنم عمرم به پایان رسیده است و اکنون که آمده ام چند روز در راه بودم و با سختى بسیار به زیارتت مشرف شدم ، دوست دارم روایتى را که نقل کرده اند از خود شما بشنوم .
حضرت فرمود:
بگو کدام است ؟
عرض کردم :
روایت کرده اند؛ که فرموده اید:
هر کس در حال حیاتش مرا زیارت کند، من او را پس از وفاتش زیارت خواهم کرد؟
امام علیه السلام فرمود:
بلى من گفته ام . (افزون بر این ) هرگاه ببینم زوار من گرفتار آتش جهنم است ، او را از آتش جهنم بیرون مى آورم .

شب عاشورا

بدون نظر »

پس همین که شب عاشورا نزدیک شد حضرت امام حسین علیه السّلام اصحاب خود راجمع کرد، حضرت امام زین العابدین علیه السّلام فرموده که من در آن وقت مریض بودم با آن حال نزدیک شدم و گوش ‍ فرا داشتم تا پدرم چه مى فرماید، شنیدم که با اصحاب خود گفت :
اُثْنی عَلَى الله ِ اَحْسَنَ الثَّناءِ تا آخر خطبه که حاصلش به فارسى این است ثنا مى کنم خداوند خود را به نیکوتر ثناها و حمد مى کنم او را بر شدّت و رخاء، اى پروردگار من ! سپاس مى گذارم ترا بر اینکه ما را به تشریف نبوّت تکریم فرمودى ، و قرآن را تعلیم ما نمودى ، و به معضلات دین ما را دانا کردى ، و ما را گوش شنوا و دیده بینا و دل دانا عطا کردى ، پس بگردان ما را از شکر گزاران خود.
پس فرمود: امّا بعد ؛ همانا من اصحابى باوفاتر و بهتر از اصحاب خود نمى دانم و اهل بیتى از اهل بیت خود نیکوتر ندانم ، خداوند شما را جزاى خیر دهد و الحال آگاه باشید که من گمان دیگر در حقّ این جماعت داشتم و ایشان را در طریق اطاعت و متابعت خود پنداشتم اکنون آن خیال دیگر گونه صورت بست لاجرم بیعت خود را از شما برداشتم و شما را به اختیار خود گذاشتم تا به هر جانب که خواهید کوچ دهید و اکنون پرده شب شما را فرو گرفته شب را مطیّه رهوار خود قرار دهید و به هر سو که خواهید بروید؛ چه این جماعت مرا مى جویند چون به من دست یابند به غیر من نپردازند.
چون آن جناب سخن بدین جا رسانید، برادران و فرزندان و برادرزادگان و فرزندان عبدالله جعفر عرض کردند: براى چه این کار کنیم آیا براى آنکه بعد از تو زندگى کنیم ؟ خداوند هرگز نگذارد که ما این کار ناشایسته را دیدار کنیم .
و اوّل کسى که به این کلام ابتدا کرد عبّاس بن على علیهماالسّلام بود پس ‍ از آن سایرین متابعت او کردند و بدین منوال سخن گفتند.
پس آن حضرت رو کرد به فرزندان عقیل و فرمود که شهادت مسلم بن عقیل شما را کافى است زیاده بر این مصیبت مجوئید من شما را رخصت دادم هر کجا خواهید بروید. عرض کردند: سبحان الله ! مردم با ما چه گویند و ما به جواب چه بگوئیم ؟ بگوئیم دست از بزرگ و سیّد و پسر عّم خود برداشتیم و او را در میان دشمن گذاشتیم بى آنکه تیر و نیزه و شمشیرى در نصرت او به کار بریم ، نه به خدا سوگند! ما چنین کار ناشایسته نخواهیم کرد بلکه جان و مال و اهل و عیال خود را در راه تو فدا کنیم و با دشمن تو قتال کنیم تا بر ما همان آید که بر شما آید، خداوند قبیح کند آن زندگانى را که بعد از تو خواهیم .
این وقت مسلم بن عَوْسَجَه برخاست و عرض کرد:یا بن رسول الله ! آیا ما آن کس ‍ باشیم که دست از تو بازداریم پس به کدام حجّت درنزد حقّ تعالى اداى حقّ ترا عذر بخواهیم ، لاوالله ! من از خدمت شما جدا نشوم تا نیزه خود را در سینه هاى دشمنان تو فرو برم و تا دسته شمشیر در دست من باشد اندام اَعدا را مضروب سازم و اگر مرا سلاح جنگ نباشد به سنگ با ایشان محاربه خواهم کرد، سوگند به خداى که ما دست از یارى تو بر نمى داریم تا خداوند بداند که ما حرمت پیغمبر را در حقّ تو رعایت نمودیم ، به خدا سوگند که من در مقام یارى تو به مرتبه اى مى باشم که اگر بدانم کشته مى شوم آنگاه مرا زنده کنند و بکشند و بسوزانند و خاکستر مرا بر باد دهند و این کردار را هفتاد مرتبه با من به جاى آورند هرگز از تو جدا نخواهم شد تا هنگامى که مرگ را در خدمت تو ملاقات کنم ، و چگونه این خدمت را به انجام نرسانم و حال آنکه یک شهادت بیش نیست و پس ‍ از آن کرامت جاودانه و سعادت ابدیّه است .
پس زهیر بن قَیْن برخاست و عرضه داشت : به خدا سوگند که من دوست دارم که کشته شوم آنگاه زنده گردم پس کشته شوم تا هزار مرتبه مرا بکشند و زنده شوم و در ازاى آن خداى متعال دُور گرداند شهادت را از جان تو و جان این جوانان اهل بیت تو. و هر یک از اصحاب آن جناب بدین منوال شبیه به یکدیگر با آن حضرت سخن مى گفتند و زبان حال هر یک از ایشان این بود:
شعر :
شاها من اَرْ به عرش رسانم سریر فضل
مملوک این جنابم و محتاج این درم
گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر
این مِهر بر که افکند آن دل کجا بَرَم
پس حضرت همگى را دُعاى خیر فرمود.
و علاّمه مجلسى رحمه الله نقل کرده که در آن وقت جاهاى ایشان را در بهشت به ایشان نمود و حور و قصور و نعیم خود را مشاهده کردند و بر یقین ایشان بیفزود و از این جهت احساس اَلم نیزه و شمشیر و تیر نمى کردند و در تقدیم شهادت تعجیل مى نمودند.
منتهی الامال

در وقایع روز تاسوعا و ورود شمر ملعون

بدون نظر »

چون روز پنجشنبه نهم محّرم الحرام رسید شِمر ملعون با نامه ابن زیاد لعین در امر قتل امام علیه السّلام به کربلا وارد شد و آن نامه را به ابن سعد نمود، چون آن پلید از مضمون نامه آگه گردید خطاب کرد به شمر و گفت :مالک وَ یْلَکَ، خداوند ترا از آبادانیها دور افکند و زشت کند چیزى را که تو آورده اى ، سوگند به خداى چنان گمان مى کنم که تو بازداشتى ابن زیاد را از آنچه من بدو نوشتم و فاسد کردى امرى را که اصلاح آن را امید مى داشتم ، والله ! حسین آن کس نیست که تسلیم شود و دست بیعت به یزید دهد ؛ چه جان پدرش على مرتضى در پهلوهاى او جا دارد؛ شمر گفت : اکنون با امر امیر چه خواهى کرد؟ یا فرمان او بپذیر و با دشمن او طریق مبارزت گیر و اگر نه دست از عمل بازدار و امر لشکر را با من گذار، عمر سعد گفت : لا وَلا کَرامَهَ لَکَ من این کار را انجام خواهم داد تو همچنان سرهنگ پیادگان باش و من امیر لشکرم ، این بگفت و در تهیه قتال با جناب سیّد الشهّداء علیه السّلام شد.
ادامه نوشتار »

ترکیب بند محتشم کاشانی

بدون نظر »

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

خورشید آسمان و زمین نور مشرقین

پروردهٔ کنار رسول خدا حسین

****************************
کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا

در خاک و خون طپیده میدان کربلا

گر چشم روزگار بر او زار می‌گریست

خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا

نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک

زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا

از آب هم مضایقه کردند کوفیان

خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید

خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد

فریاد العطش ز بیابان کربلا

آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم

کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا

آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد

کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
ادامه نوشتار »

عاشورا از نگاه امام رضا (ع)

۱ نظر »

امام رضا (ع) فرمود:
هر که روز عاشورا کارهاى خود را تعطیل کند خدا حوائج دنیا و آخرتش را برآورد، هر که روز عاشوراء را روز مصیبت و حزن و گریه خود کند خداى عز و جل روز قیامت را روز خرسندى و شادیش سازد و در بهشت چشمش بما روشن شود و هر که روز عاشورا را روز برکت داند و براى خانه اش ذخیره اى نهد برکت ندارد و روز قیامت با یزید و عبید اللّه بن زیاد و عمر بن سعد بدرک اسفل دوزخ محشور گردد.