دوستی اهلبیت

بدون نظر »

عبد الرّحمن بن ابى لیلى از امام حسین (ع) از رسول خدا (ص) روایت کرده است که فرمود:
پیوسته با دوستى ما اهل بیت همراه باشید، که هر کس خدا را ملاقات کند در حالى که ما را دوست داشته باشد به شفاعت ما داخل بهشت گردد، و سوگند به آن کس که جان من بدست قدرت اوست هیچ بنده اى از کار و کوشش خود بهره مند نگردد جز با معرفت و شناخت ما.
******************
عبد اللّه بن عبّاس گوید:
رسول خدا (ص) فرمود: گوش کنید و اطاعت نمائید از آن کس که خداوند امر شما را بدست او سپرده است ، که این گونه طاعت و پیروى خود موجب برقرارى نظام اسلام است .
*************************
ابو اسحاق سبیعى از پدرش روایت کند که گفت :
پیامبر (ص) در میان گروهى از یاران خود نشسته بودند، على (ع) از راه وارد شد، رسول خدا (ص) فرمود: هر کس به خواهد که اخلاق آدم ، و حکمت نوح ، و حلم و بردبارى ابراهیم را بنگرد باید به علىّ بن ابى طالب نگاه کند.

ایاک نعبد و ایاک نستعین

بدون نظر »

بیان مفسران ، در ((ایاک نعبد و ایاک نستعین ))
در این که آیه شریفه ((ایاک نعبد و ایاک نستعین )) متکلم به ((نون جمع )) است و نمازگزار، در مقام فروتنى و شکستگى ، چند وجه آورده اند، و نیکوترین آنها، اینست که : ((امام رازى )) در ((تفسیر کبیر)) آورده است . و خلاصه آن ، چنین است که : در شریعت مطهر ((اسلام )) کسى که چند جنس گوناگون را در یک معامله بفروشد، و برخى از آنها معیوب باشد، مشترى مى تواند، یا همه آنها را بخرد، و یا همه آنها را پس بدهد. اما اختیار ندارد که معیوب ها را پس بدهد و بى عیبها را بردارد و در این مورد، چون نمازگزارى بیند که عبادت او معیوب و ناقض است ، آن را به تنهایى به پیشگاه پروردگار عرضه نمى کند، بلکه آن را به انضمام عبادت همه عبادت کنندگان : از انبیا و اولیا و نیکان ضمن یک معامله عرضه مى دارد. بدان امید، که عبادت او در این ضمن پذیرفته شود. زیرا که تمامى آن عبادات ها رد نمى شود. زیرا، هرگاه ، برخى پذیرفته شوند، برخى پذیرفته نشوند. پذیرفتن سالم و نپذیرفتن معیوب ، تبعیض در یک صفقه (عقد ربیع ) است و این ، موردى است که پروردگار، بندگان خویش را از آن ، باز داشته است . پس ، چگونه شایسته کرم پروردگارى اوست ؟ او راهى جز پذیرش همه در پیش نیست و مراد حاصل است .
کشکول شیخ بهایی

خطبه طالوتیه

بدون نظر »

(و وجه تسمیه آن به طالوتیه آن است که حضرت بمناسبتى نام یاران طالوت را در این خطبه ذکر مى کند).
از ابى الهیثم بن تیهان روایت شده که امیر المؤ منین على (علیه السلام ) براى مردم در مدینه خطبه اى ایرادفرمود و در آن خطبه چنین گفت :
ستایش خدائیرا که معبودى جز او نیست ، زنده اى که (زندگیش ) چگونگى ندارد، و براى او بود شدن بمعناى پدید آمدن نیست ، و بودنش چگونگى ندارد، جا و مکان ندارد، و نه در چیزى بوده و نه بر چیزى ، و براى بودنش ‍ مکانى نساخته ، و نه پس از آنکه چیزى را هستى بخشیده نیروى تازه اى (از خلقت آن ) گرفته ، و نه پیش از آنکه چیزى را بیافریند ناتوان بوده (که براى رفع ناتوانى خود آنرا بیافریند) و نه پیش از آنکه چیزى را بیافریند ناتوان بوده (که براى رفع ناتوانى خود آنرا بیافریند) و نه پیش از آنکه موجودى را بیافریند (از تنهائى ) وحشت داشته ، و نه به چیزى شبیه است ، و نه پیش از پدید آوردن موجودات از فرمانروائى و سلطنت بدور بوده ، و نه پس از رفتن تمامى موجودات بى سلطنت بماند.
معبودى است زنده نه به زندگى عرضى (که عارض بر ذات او باشد) و فرمانروا و مالک بوده پیش از آنکه چیزى را بیافریند، و مالک است پس از اینکه جهان هستى را آفرید، و نیست براى خدا چگونگى و نه مکانى و نه حد و اندازه اى که بدان شناخته شود، و نه چیزى بدو ماند، و نه به واسطه زیاد ماندن پیر گردد، و نه از ترس دیگرى سستى گیرد، و نترسد همانند اینکه مخلوقاتش از چیزى بترسند، شنوا است بدون گوش ، و بینا است بدون خشم ، و نیرومند است بدون نیروئى از خلق خود، حدقه چشم بینندگان او را درک نکند و در گوش شنوندگان نگنجد (یعنى نتوان بوسیله گوش با شنیدن اوصاف او بکنهش پى برد).
چونکه درباره چیزى اراده فرماید احتیاج بمشورت و کمک و خبر گرفتن از دیگرى ندارد، و از کسى درباره چیزى که نسبت بخلق خود اراده کرده پرسش نکند، دیده گان ، او را در نیابند و او دیده ها را دریابد و او است ناپیدا و دانا.
و گواهى دهم که معبودى جز خداى یگانه نیست که شریک ندارد، و گواهى دهم که محمد بنده و رسول او است که او را براى راهبرى به دین راست فرستاده تا بر همه ادیان پیروزش گرداند و اگر چه مشرکان نخواهند، پس ‍ آنحضرت رسالت خود را به مردم رساند و راه را آشکار کرد – درود خدا بر او و آلش باد.
اى امتى که فریبش دادند و فریب خورد، و فریب آن کس که فریبش داده بود شناخت ولى باز هم روى همان فریب خوردگى پافشارى کرده ایستاد، و از هواهاى نفسانى پیروى کرد، و در راه تاریک گمراهى خود گام برداشت ، و یا اینکه حقیقت بر او آشکار شده بود از پیروى آن سرپیچى کرد، و از پیمودن راه روشن خوددارى نمود.
سوگند بدان خدایى که دانه را شکافت و (حیوان ) دم زن را آفرید اگر علم و دانش را از معدنش بدست مى آوردید، و آب را گوارا نوش مى کردید، و خیر خوبى را از جایگاهش ذخیره مى کردید، و راه را از قسمت روشنش ‍ مى گرفتید، و براه حق و درست گام بر مى داشتید، راهها براى شما روشن مى گشت و نشانه ها براى شما آشکار و اسلام براى شما مى درخشید، و به خوشى و فراوانى مى خوردید، و عائله مند گرفتارى در میان شما نبود، و به هیچ مسلمان و غیر مسلمانى که در عهد و پیمان شمایند ستم نمى شد، ولى شما راه تاریکى را در پیش گرفتید پس دنیا با همه فراخیش بر شما تاریک شد، و درهاى علم و دانش بروى شما بسته شد، پس از روى دلخواه خود سخن کردید، و در دین خود راه اختلاف پیمودید و ندانسته در دین خدا فتوى دادید، و از گمراهان پیروى کردید و آنان شما را گمراه کردند، و امامان خود را رها کردید آنها نیز شما را رها کردند، پس به این روز افتادید که طبق دلخواه خود حکم کنید، هنگامى که کارى پیش آید از اهل ذکر بپرسید و چون آن را براى شما بیان کنند گوئید راستى که حقیقت علم همین است ، پس چه شد که (با این اقرار و اعتراف ) آنها را رها کردید؟ و پشت سر انداختید و با آنها مخالفت کردید؟
باشد! که به زودى تمام آنچه را کشتید درو کنید، و عواقب وخیم جرمها و کارهایتان را دریابید، سوگند بدانکه دانه را شکافت و جنبندگانرا آفرید بخوبى دانستید که منم زمامدار شما و آنکس که به پیرویش مامور هستید و منم دانشمند شما و آنکسى که نجات شما به علم و دانش او است ، و وصى پیامبر شما و برگزیده پروردگار شما و زبان نور (یعنى رسول خدا یا قرآن ) شما را و داناى به مصالح شما، و به زودى بطور آرامى بشما رسد آنچه را بدان وعده داده شده اید، و آنچه به امتهاى پیش از شما فرود آمد، و بزودى خداى عزوجل از شما درباره امامانتان پرسش کند، با آنها محشور گردید، و فرداى محشر به سوى خداى عزوجل بازگشت خواهید کرد، هان ! که (به خدا سوگند) اگر به اندازه اصحاب طالوت یا به شماره اهل بدر یاور داشتم که آنها همطراز و مانند شما بودند هر آینه شما را با شمشیر مى زدم تا به سوى حق باز گردید و به راستى گرائید، و اینکار براى بستن شکاف (که در دین نمودار شده ) بهتر و با رفق و نرمش موافق تر بود. خدایا تو میان ما به حق حکم فرما که بهترین داوران هستى .
راوى گوید: سپس آن حضرت از مسجد بیرون رفت و به یک چهار دیوارى رسید که در آن حدود سى راس گوسفند بود، فرمود: به خدا سوگند اگر براى من مردانى به عدد این گوسفندان بودند که براى خدا و رسولش خیر خواهى کنند هر آینه پسر زن مگس خوار را از فرمانروائى و ریاستش بر مى داشتم .
چون شام شد سیصد و شصت نفر با او بیعت به مرگ کردند (که تا پاى جان استقامت ورزند) امیر مؤ منان على (علیه السلام ) به آنها فرمود: فردا صبح همگى سر تراشیده در کنار (احجار الزیت ) (نام جائى در اطراف مدینه بوده ) حاضر شوید (و دستور سر تراشیدن را براى علامت وفادارى معین فرمود) خود امیر المؤ منین (علیه السلام ) سرش را تراشیده ولى روز دیگر از آن سیصد و شصت نفر جز ابوذر و مقداد و حذیفه بن یمان و عماربن یاسر و سلمان که او نیز در آخر کار رسید کسى سر تراشیده در وعده گاه حاضر نشد، على (علیه السلام ) (که چنان دید) دست به سوى آسمان بلند کرد و فرمود: خدایا این مردم مرا خوار شمردند هم چنانکه بنى اسرائیل هارون را خوار شمردند، خدایا تو به خوبى مى دانى آنچه را ما پنهان کنیم و آنچه را آشکار کنیم ، و چیزى در آسمان و زمین بر تو پوشیده نیست ، مرا مسلمان بمیران و بشایستگان ملحقم فرما.
هان ! که سوگند به خانه کعبه و آنکه به سوى کعبه رود (یا دست به خانه کعبه ساید) – و در نسخه ایست که فرمود: و مزدلفه و شتابندگان براى رمى جمره – اگر سفارشى که پیامبر گرامى بمن کرده است در کار نبود هر آینه مخالفین را به دریاى مرگ مى ریختم و باران برق دار مرگ را بر سرشان مى ریختم و بزودى خواهند دانست
روضه کافی.

دوستی اهلبیت

بدون نظر »

رسول خدا (ص) فرمود:
دوستى من و دوستى خاندانم در هفت موطن سودمند است که هراسى عظیم دارند هنگام مرگ و در گور، وقت بر آمدن از قبر و دریافت نامه اعمال و نزد حساب و پاى میزان و بر صراط.

عقل حجت خدا است

بدون نظر »

ابن سکیت گوید به امام دهم علیه السلام عرض کردم: چرا خود حضرت موسى را با وسیله عصا و ید بیضا و ابزار ابطال جادو فرستاد و حضرت عیسى را با وسیله طبابت و حضرت محمد را که بر او و خاندانش و پیغمبران درود باد به وسیله کلام و سخنرانى حضرت فرمود: چون خدا موسى علیه السلام را مبعوث کرد جادوگرى بر مردم آن زمان غلبه داشت پس او از طرف خدا چیزى آورد که مانندش از توانائى آنها خارج بود و به وسیله آن جادوى آنها را باطل ساخت و حجت را بر ایشان ثابت کرد و عیسى علیه السلام را در زمانى فرستاد که فلج و زمینگیرى زیاد شده بود و مردم نیاز به طب داشتند پس او از جانب خدا چیزى آورد که مانندش را نداشتند پس به اجازه خدا مردگان را زنده کرد و کور مادرزاد و پیس را درمان نمود و حجت را بر ایشان ثابت کرد. و حضرت محمد (ص) را در زمانى فرستاد که خطبه خوانى و سخنورى به گمانم شعر را هم فرمود زیاد شده بود، پس آن حضرت از طرف خدا پندها و دستوراتى شیوا آورد که گفتار آنها را باطل کرد و حجت را بر ایشان تمام نمود. ابن سکیت گفت به خدا هرگز مانند تو را ندیده‏ام بفرمائید در این زمان حجت خدا بر مردم چیست فرمود: عقل است که بوسیله آن امام راستگو را می شناسد و تصدیقش می کند و دورغگو را می شناسد و تکذیبش می نماید. ابن سکیت گفت به خدا جواب درست همین است.
*******************************************
حضرت باقر علیه السلام فرمود: چون قائم ما قیام کند خداوند دست رحمتش را بر سر بندگان گذارد پس عقولشان را جمع کند و ( تا پیروى هوس نکنند و با یکدیگر اختلاف نورزند) و در نتیجه خردشان کامل شود (متانت و خود نگهداری ‏شان کامل شود).
**********************
حضرت صادق علیه السلام فرمود: حجت خدا بر بندگان پیغمبر است و حجت میان بندگان و خدا عقل است.

نشانه عقل

بدون نظر »

حضرت صادق علیه السلام فرمود: هیچگاه پیغمبر با مردم از عمق عقل خویش سخن نگفت بلکه می فرمود: ما گروه پیغمبران مأموریم که با مردم به اندازه عقل خودشان سخن گوئیم.
اصول کافی جلد ۱کتاب عقل وجهل ۱۵
********************************
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: دلهاى نادانان را طمع‏ها از جا بر می کنند و آرزوهاى بی جا در گروشان می گذارند و نیرنگها به دامشان می اندازند.
اصول کافی جلد ۱کتاب عقل وجهل ۱۶
********************************
حضرت صادق علیه السلام فرمود با عقل ترین مردم خوش خلق‏ ترین آنها است.
اصول کافی جلد ۱کتاب عقل وجهل ۱۷
********************************
اسحاق بن عمار گوید: به حضرت صادق عرض کردم: قربانت گردم من همسایه‏اى دارم که نماز خواندن و صدقه دادن و حج رفتنش بسیار است و عیب ظاهرى ندارد فرمود عقلش چطور است گفتم: عقل درستى ندارد فرمود: پس با آن اعمال درجه‏اش بالا نمی ‏رود.
اصول کافی جلد ۱کتاب عقل وجهل ۱۹
********************************

لشکریان عقل

بدون نظر »

سماعه گوید خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم و جمعى از دوستانش هم حضور داشتند که ذکر عقل و جهل به میان آمد حضرت فرمود: عقل و لشکرش و جهل و لشکرش را بشناسید، سماعه گوید من عرض کردم قربانت گردم غیر از آنچه شما به ما فهمانیده‏اید نمی دانیم. حضرت فرمود: خداى عزوجل عقل را از نور خویش و از طرف راست عرش آفرید و آن مخلوق اول از روحانیین است پس بدو فرمود: پس رو او پس رفت سپس فرمود پیش آى پیش آمد خداى تبارک و تعالى فرمود: ترا با عظمت آفریدم و بر تمام آفریدگانم شرافت بخشیدم
ادامه نوشتار »

سخن حکیمان و دانشمندان ، مشاهیر

بدون نظر »

ابن عباس که – خدا از او خشنود باد -! گفت : بنده ، آنگاه به خدا نزدیکترست که اگر چیزى خواهد، از ((او)) خواهد و آنگاه ، از او دورتر است که اگر چیزى خواهد، از ((ایشان )) خواهد.
**********************…
یکى از ناموران گفته است : آن که در علم خویش بیفزاید و به زهد خویش ‍ نیفزاید، به دورى خویش از خدا افزوده است .
********************
جنید گفته است : روزى به نزد یکى از بزرگان طریقت رفتم و او را به نوشتن مشغول دیدم . او را گفتم : تا کى چنین مى نویسى ؟ پس کى به عمل مى پردازى ؟ و او گفت : اى ابوالقاسم ! آیا این ، عمل نیست ؟ و خاموش ‍ ماند؟ و ندانستم که در پاسخ چه گویم

روایتی از امام سجاد (ع)

بدون نظر »

ابو حمزه ثمالى از امام زین العابدین (ع) روایت کند که رسول خدا (ص) فرمود:
هیچ گامى نزد خدا از این دو گام محبوبتر نیست : گامى که یک مؤمن در راه خدا بردارد و صف جهاد را محکم کند، و گامى که یک مؤمن در راه پیوند با خویشاوندى که یا او قطع رابطه کرده بردارد.
و هیچ جرعه اى نزد خدا از دو جرعه محبوبتر نیست : جرعه خشمى که مؤمنى با حلم و بردبارى فرو برد، و جرعه رنج و مصیبتى که مؤمنى با صبر و استقامت بکام کشد. و هیچ قطره اى نزد خدا از دو قطره محبوبتر نیست : قطره خونى که در راه (خشنودى ) خدا ریخته شود، و قطره اشکى که در تاریکى و دل شب از بیم خدا بر رخسارى بغلطد.

دوستی با امیر المؤمنین علىّ بن ابى طالب (ع)

بدون نظر »

مالک بن ضمره گوید:
امیر المؤمنین علىّ بن ابى طالب (ع) فرمود:
رسول خدا (ص) دست مرا گرفت و فرمود: هر کس از این پنج (انگشت ) تبعیّت فرمانبرى کند و با دوستى تو بمیرد به پیمان خویش عمل نموده است ، و هر کس بمیرد و تو را دشمن بدارد به مرگ جاهلیّت مرده است (حالى که عرب قبل از اسلام داشت و بخدا و رسول و شرایع دین الهى جاهل بود)، و نسبت به وظائف اسلامى مورد مؤ اخذه و حساب و کتاب قرار خواهد گرفت ، و هر کس پس از تو زنده مانده و تو را دوست داشته باشد خداوند کار او را با امنیّت و ایمان بپایان رساند تا اینکه در کنار حوض ‍ (کوثر) بر من وارد شود.