یاران ودوستان اهلبیت

بدون نظر »

حسین بن زید از امام صادق از پدرش علیهما السّلام روایت کند که فرمود:
هر کس با زبان خود ما را بر علیه دشمنان یارى دهد خداوند زبان او را- در روزى که در پیشگاه عظمت خداوندیش براى حسابرسى بازداشت شود- به حجّت و دلیل خود گویا سازد.

***********************************************
عمر و بن ابى المقدام از پدرش از امام حسن مجتبى (ع) روایت کند که فرمود:
هر آن کس که ما را در دل دوست بدارد، و با دست و زبانش یارى دهد، روز قیامت در جایگاهى که ما هستیم با ما خواهد بود. و هر آن کس که ما را در دل دوست دارد و با زبانش یارى دهد، یک درجه پائین تر از اوست . و هر آن کس که ما را در دل دوست بدارد ولى دست و زبان خود را از یارى ما باز دارد، نیز در بهشت خواهد بود.

***********************************************
محمد بن سوید اشعرى گوید:
من و فطر بن خلیفه بر امام صادق (ع) وارد شدیم ، امام مقدارى خرما پیش ‍ ما نهاد و ما از آن خوردیم و خود حضرت چند دانه اى به فطر داد سپس باو فرمود: حدیثى که از ابى الطّفیل در باره ابدال براى من گفتى چگونه بود؟ فطر گفت : از ابى الطّفیل شنیدم که مى گفت : از على امیر المؤمنین (ع) شنیدم که مى فرمود: ابدال (اولیاء و بندگان بزرگ خدا) از اهل شام ، و نجباء (برگزیدگان و ارزشمندان ) از اهل کوفه اند، خداوند همگى آنان را در روزى که بدترین روزگار براى دشمن ماست (روز ظهور قائم (ع)) گرد هم خواهد آورد. امام صادق (ع) فرمود: خدا شما را رحمت کند، بلاء و گرفتارى از ما شروع مى شود سپس بشما مى رسد، و آسایش نیز از ما شروع شده و آنگاه بشما خواهد رسید، خدا رحمت کند کسى را که ما را محبوب مردم سازد، و ما را مبغوض آنان نگرداند (و آنان را از ما نراند)

سه گروه امت پیامبر (ص)

بدون نظر »

فروه ظفارى گوید: از سلمان – رحمه اللّه – شنیدم که مى گفت :
رسول خدا (ص) فرمود: امّت من به سه گروه پراکنده خواهد گشت : گروهى که بر حقّاند و باطل اندک چیزى از آن نکاهد، من و اهل بیت مرا دوست مى دارند، مثل آنان مثل طلاى نابى است که هر چند آن را در آتش نهى و آتش را شعله ورتر سازى بر میزان خوبى و خالص شدن آن افزوده گردد. و گروهى بر باطل اند و حق اندک چیزى از آن نکاهد، من و اهل بیت مرا دشمن مى دارند، مثل آنان مثل آهن است که هر چه آن را در آتش افکنى و بر آن بدمى بر بدى و ناجنسى آن افزوده گردد (و از حدّ آهن فراتر نرود). و گروهى مضطرب و متزلزل اند و بر آئین سامرى هستند و لیکن نمى گویند: لا مساس ((بما دست نزنید)) بلکه مى گویند:
لا قتال ((جنگ نکنید و دست از آن بدارید))،

جوانمردی پس از پیروزی

بدون نظر »

محمد بن حنفیّه – رضى اللّه عنه – گوید:
من در جنگ جمل پرچمدار بودم و قبیله بنى ضبّه بیشترین کشته را داده بود. چون مردم از میدان گریختند على (ع) و عمّار بن یاسر و محمد بن ابى بکر- رضى اللّه عنهما- که با آن حضرت همراه بودند پیش آمدند تا به هودجى (که عائشه در آن بود) رسیدند، و از بسیارى تیرى که ب آن خورده بود چون خار پشتى مى نمود. حضرت با عصائى که بدست داشت بر آن هودج زد و فرمود: حمیراء! بگو ببینم همان طور که ابن عفان را بکشتن دادى مى خواستى مرا هم بکشتن دهى ؟! این دستور خدا بود یا سفارش ‍ پیامبر (ص)؟ عایشه پاسخ داد: حال که غالب آمدى گذشت کن .
حضرت به برادرش محمد بن ابى بکر فرمود: بنگر ببین زخمى برداشته ؟
او نگاه کرد، دید سالم است و تنها تیرى گوشه اى از لباسش را دریده و خراش ناچیزى برداشته که قابل توجه نیست .
گفت : یا امیر المؤمنین از ضربه سلاح و سالم مانده ، فقط تیرى مقدارى از پیراهنش را دریده است . حضرت فرمود: او را بردار و بخانه فرزندان خلف خزاعى (عبد اللّه و عثمان ) انتقال بده . سپس به جارچى فرمود صدا زند: زخمیان را رها کنید و آنان را نکشید، و فراریان را دنبال نکنید، و هر کس ‍ بخانه خود پناه برد و در بروى خود بست در امان خواهد بود.

عالم وعابد

بدون نظر »

رسول خدا (ص) فرمود: در زندگى جز براى دو نفر خیرى نیست: عالمى که فرمانش برند. و شنونده نگهدار (آنکه چون مطلبى از دین شنید حفظ کند و عمل نماید).
اصول کافی جلد ۱ باب توصیف و فضیلت علم و فضل دانشمندان‏ روایت ۷
**************************
امام باقر علیه السلام فرمود: عالمى که از علمش بهره برد (یا بهره برند) بهتر از هفتاد هزار عابد است.
اصول کافی جلد ۱ باب توصیف و فضیلت علم و فضل دانشمندان‏ روایت ۸
**************************

معاویه بن عمار گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مردى است که از شما روایت بسیار نقل کند و میان مردم انتشار دهد و آن را در دل مردم و دل شیعیانتان استوار کند و شاید عابدى از شیعیان شما باشد که در روایت چون او نباشد کدامیک بهترند؟ فرمود: آنکه احادیث ما را روایت کند و دلهاى شیعیانمان را استوار سازد از هزارعابد بهتر است.
اصول کافی جلد ۱ باب توصیف و فضیلت علم و فضل دانشمندان‏ روایت ۹
**************************

فضیلت دانشمندان

بدون نظر »

امام صادق (ع) فرمود: چون خدا خیر بنده‏اى خواهد او را در دین دانشمند کند.

اصول کافی جلد ۱ باب توصیف و فضیلت علم و فضل دانشمندان‏ روایت۳
*****************************************

امام باقر علیه السلام فرمود: کمال انسان و نهایت کمالش دانشمند شدن در دین و صبر در بلا و اقتصاد در زندگى است
اصول کافی جلد ۱ باب توصیف و فضیلت علم و فضل دانشمندان‏ روایت۴
*****************************************
امام صادق علیه السلام فرمود: دانشمندان امینند و پرهیزگاران دژها و جانشینان سروران و روایت دیگر دانشمندان برجهاى نورافکن و پرهیزگاران دژها و جانشینان سرورانند.
اصول کافی جلد ۱ باب توصیف و فضیلت علم و فضل دانشمندان‏ روایت۵
*****************************************

حضرت صادق علیه السلام به بشیر فرمود: هر یک از اصحاب ما که فهم دین ندارد خیرى ندارد، اى بشیر هر مردى از ایشان که از نظر فهم دین بی نیاز نباشد به دیگران نیاز پیدا می کند و چون به آنها نیازمند شد او را در گمراهى خویش وارد کنند و او نفهمد.
اصول کافی جلد ۱ باب توصیف و فضیلت علم و فضل دانشمندان‏ روایت۶
*****************************************

وارث پیامبران

بدون نظر »

امام صادق علیه السلام فرمود: دانشمندان وارثان پیمبرانند براى اینکه پیمبران پول طلا و نقره به ارث نگذارند و تنها احادیثى از احادیثشان بجاى گذارند هر که از آن احادیث برگیرد بهره بسیارى بر گرفته است. پس نیکو بنگرید که این علم خود را از که میگیرید، زیرا در خاندان ما اهل بیت در هر عصر جانشینان عادلى هستند که تغییر دادن غالیان و بخود بستگى خرابکاران و بد معنى کردن نادانان را از دین برمی دارند.

ادامه نوشتار »

ارزش عقل

بدون نظر »

اسحاق بن عمار گوید به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: نزد مردی می ‏روم و بعضی از سخنم را می ‏گویم او تمام مقصود مرا می ‏فهمد و مردی دیگر نزد او می ‏روم و تمام سخنم را به او می ‏گویم او طبق گفته من جواب می ‏دهد و مردی دیگر نزد او می ‏روم و سخنم را می ‏گویم او ( چون مقصود مرا نمی ‏فهمد) می ‏گوید دوباره بگو. فرمود: ای اسحاق می ‏دانی چرا چنین است؟ گفتم: نه، فرمود: آنکه تمام سخن ترا از بعضی گفتارت می ‏فهمد، کسی است که نطفه‏اش با عقلش خمیر شده است و آنکه پس از اتمام سخنت جواب تو را می ‏گوید کسی است که عقلش در شکم مادر به او آمیخته است و آنکه چون سخنش گوئی گوید: دوباره بگو کسی است که پس از بزرگ شدن عقلش به او آمیخته شده او است که می ‏گوید دوباره بگو.
*************************
امام صادق علیه السلام از پیغمبر اکرم (ص) فرمود: چون مردى را پرنماز و روزه دیدید به او ننازید تا بنگرید عقلش چگونه است.

شب عاشورا ۲

بدون نظر »

سیّد بن طاوس روایت کرده که در این وقت محمّد بن بشیر الحضرمى را خبر دادند که پسرت را در سر حدّ مملکت رى اسیر گرفتند، گفت : عوض جان او و جان خود را از آفریننده جانها مى گیریم و من دوست ندارم که او را اسیر کنند و من پس از او زنده و باقى بمانم .
چون حضرت کلام او را شنید فرمود: خدا ترا رحمت کند من بیعت خویش را از تو برداشتم برو و فرزند خود را از اسیرى برهان ، محمّد گفت : مرا جانوران درنده زنده بدرند و طمعه خود کنند اگر از خدمت تو دور شوم ! پس حضرت فرمود: این جامه هاى بُرد را بده به فرزندت تا اعانت جوید به آنها در رهانیدن برادرش ، یعنى فدیه برادر خود کند، پس ‍ پنج جامه بُرد او را عطا کرد که هزار دینار بها داشت
منتهی الامال

مقام شیعیان آل محمد (ص)

۱ نظر »

محمد بن سلیمان از پدرش روایت کند که گفت : روزى در محضر امام صادق (علیه السلام ) بودم که ابوبصیرنفس زنان وارد شد و چون در جاى خود قرار گرفت حضرت صادق (علیه السلام ) رو به او کرده فرمود: اى ابا محمد این نفس زدنت از چیست ؟
ابوبصیر: قربانت اى فرزند رسول خدا سالمند شده ام و استخوانم باریک گشته و مرگم نزدیک شده در صورتیکه نمى دانم وضعم در آخرت چگونه است ؟
امام (علیه السلام ): اى ابا محمد تو هم چنین مى گوئى ؟
ابوبصیر: چرا چنین نگویم ؟ قربانت گردم .
امام (علیه السلام ): اى ابا محمد مگر نمى دانى که خداى تعالى جوانان شما را گرامى داشته و از پیران شما حیا دارد؟
ابوبصیر: قربانت چگونه جوانانرا گرامى دارد و از پیران حیا کند؟!
امام (علیه السلام ): خدا جوانانرا گرامى داشته از اینکه عذابشان کند و از پیران حیا کند که از آنها حساب بکشد.
ابوبصیر: قربانت آیا این مقام ویژه ما (شیعیان ) است یا براى عموم اهل توحید و یکتا پرستانست ؟
امام (علیه السلام ): نه به خدا مخصوص شما است نه همه مردم .
ادامه نوشتار »

گواهان ولایت حضرت علی (ع)

بدون نظر »

ابو حمزه ثمالى گوید:
امام باقر (ع) از پدرش روایت کرده که جدّ بزرگوارش فرموده است : خداوند- جلّ جلاله – جبرئیل را بنزد محمّد (ص) فرستاد تا آن حضرت در حال حیات خویش براى ولایت على علیه السّلام از مردم شاهد و گواه بگیرد و پیش از وفات خود حضرتش را به نام امیر المؤمنین نامگذارى نماید. پیامبر (ص) نه نفر از یاران و مشهورین از اصحاب خود را بخواند و فرمود: من شما را فرا خوانده ام تا گواهان الهى در روى زمین باشید، خواه بر گواهى خود پایدارى کنید یا کتمان نموده و از اداى شهادت خوددارى کنید.
سپس فرمود: ابا بکر! برخیز و بر على بنام امیر مؤمنان سلام ده . گفت : آیا این فرمان خدا و رسول اوست ؟ فرمود: آرى . وى برخاست و بر آن حضرت به عنوان امیر مؤمنان سلام داد. سپس فرمود: عمر! برخیز و بر على بنام امیر مؤمنان سلام کن . گفت : آیا به فرمان خدا و رسولش او را امیر مؤمنان بنامیم ؟ فرمود: آرى . او نیز برخاست و سلام کرد. سپس به مقداد بن اسود کندى فرمود: برخیز و بر على بنام امیر مؤمنان سلام ده . او برخاست و سلام داد، و سخن آنان را تکرار نکرد.
آنگاه به ابى ذرّ غفارى فرمود: برخیز و بر على بنام امیر مؤمنان سلام ده . وى برخاست و سلام داد. بعد به حذیفه یمانى فرمود: برخیز و بر امیر مؤمنان سلام کن .
او برخاست و سلام داد. سپس به عمّار بن یاسر فرمود: برخیز و بر امیر مؤمنان سلام ده . او برخاست و سلام داد. بعد به عبد اللّه بن مسعود فرمود: برخیز و بر على بنام امیر مؤمنان سلام ده . او برخاست و سلام داد. بعد به بریده که از همه آنان جوان تر بود فرمود:
برخیز و بر امیر مؤمنان سلام کن ، او هم نیز برخاست و سلام داد . پس از آن رسول خدا (ص) فرمود: من شما را براى این کار خواندم تا در این زمینه گواهان الهى باشید، خواه بر آن پایدار بمانید یا ترک اداى شهادت کنید.